استاد مروی - روز قدس

 

حضور استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی در راهپیمایی روز قدس

 

راهپیمایی روز قدس

ادامه عکس ها و فال ویدئویی در ادامه

ادامه نوشته

استاد مروی- رمضان- اعتکاف- قرآن- دعا- شب زنده داری- مباحثات علمی + دانلود صوت

 

بیانات حضرت استاد مروی (حفظه الله تعالی)

در جمع طلاب معتکف در حرم مطهر علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

(برای استفاده بهتر از فرصت باقی مانده ماه رمضان حتما گوش کنید)

 

 

اعتکاف/ETEKAF

 

تا کنون ۸۳ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

برای اطلاع از به روز رسانی "استاذنا" با ارسال مشخصات خود

در سامانه  ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰  عضو شوید.

 

................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی)  در تاریخ ۵شنبه ۱۳۹۲/۵/۱۰ ه.ش. در مراسم افتتاحیه مراسم روح بخش اعتکاف طلاب و فضلای جامعة المصطفی العالمیة قم و مشهد در مدرسه عالی نواب مشهد ایراد گردیده است.

ادامه نوشته

استاد مروی- شب قدر- شب 21 رمضان- شب شهادت امیرالمومنین حضرت امام علی (ع) + صوت

 

سخنان حضرت استاد مروی (حفظه الله تعالی)

به مناسبت شب قدر و شهادت امیرالمومنین حضرت امام علی (علیه السلام)

در جمع آزادگان مشهد مقدس

 

 

 شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام

 

تا کنون ۷۷ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

برای اطلاع از به روز رسانی "استاذنا" با ارسال مشخصات خود

در سامانه  ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰  عضو شوید.

 

................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی)  در تاریخ سه شنبه ۱۳۹۲/۵/۸ ه.ش. در خانه آزادگان مشهد مقدس ایراد گردیده است.

ادامه نوشته

استاد مروی- قدر + صوت

 

قدر

 

 

 شب قدر

 

تا کنون ۵۳ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

برای اطلاع از به روز رسانی "استاذنا" با ارسال مشخصات خود

در سامانه  ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰  عضو شوید.

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در جواب سؤالی که توسط یکی از حضار در رابطه با شب قدر پرسیده شد در تاریخ یکشنبه ۱۳۹۲/۵/۶ ه.ش. در مشهد مقدس ایراد گردیده است.

ادامه نوشته

استاد مروی- رمضان - لیالی قدر وظایف و بایسته ها + دانلود صوت

 

لیالی قدر وظایف و بایسته ها

چهار نکته مهم برای استفاده بیشتر از فیوضات شب های قدر 

(حتما گوش کنید.)

 

تا کنون ۱۴۲ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

برای اطلاع از به روز رسانی "استاذنا" با ارسال مشخصات خود

در سامانه  ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰  عضو شوید.

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ دوشنبه ۱۳۹۲/۴/۳۱ ه.ش. در مشهد مقدس ایراد گردیده است.

[۲]  خلاصه مطلب:

ظرفیت­سازی برای شب قدر؛

·        بری شدن از حق الناس؛

·        شب­زنده­داری؛

·        انس با قرآن؛

·        توجه به حضرت حجت (عج).

ادامه نوشته

استاد مروی- رمضان - ثقلین - قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)

 

قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)

 

آیت الله حاج شیخ جواد مروی در مراسم طرح اعتقادی تابستانه در گلپایگان، با اشاره به روایت ثقلین از نبی مکرم اسلام(ص)، گفت: هر انسان و هر رهبری که احساس می کند در آستانه جدایی از خانواده و ملت خود قرار گرفته است، مهمترین مطالبی که سعادت آنها را تضمین می کند، در قالب یک وصیت نامه، به آنها عرضه می نماید.

 

حدیث ثقلین وصیت پیامبر به امت

وی افزود: حدیث ثقلین، وصیت نامه اصلی پیامبر اسلام(ص) به امت بود؛ آنگاه که حضرت در بستر بیماری بودند فرمودند؛ که قلم و کتف گوسفند بیاورید تا وصیتی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید، در این زمینه ابو عبدالله بخاری بزرگترین محدث اهل سنت در هفت جای صحیح بخاری این حقیقت را ذکر کرده است که نگذاشتند؛ پیامبر(ص) وصیت نامه کتبی را بنویسد و گفتند؛ که پیامبر(ص) در حال عادی جسمانی نیست. .... (لطفا ادامه مطلب را در ادامه مطلب ببینید)

 

ادامه نوشته

استاد مروی - چگونه علم اصول کاربردی شود؟ - ماه رمضان - اخلاص + دانلود صوت

 

چگونه علم اصول کاربردی شود؟

به همراه نکاتی در رابطه با ماه مبارک رمضان

 

 کتاب اصول فقه مرحوم مظفر (ره)

 

تا کنون ۱۳۰ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

 

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ چهارشنبه ۸/۳/۱۳۹۲ ه.ش. در پایان آخرین جلسه درس خارج اصول [الفاظ] سال تحصیلی ۹۱-۹۱ ایراد گردیده است.

[۲] حتما ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازید.

[۳] خلاصه مطلب(تفصیل در ادامه):

نکته اوّل: چگونه علم اصول کاربردی شود؟

نکته دوم: رمضان بزرگ­ترین فرصت تاریخی برای بازسازی انسان.

  • اخلاص در عمل

 

ادامه نوشته

استاد مروی - تقدیر از اساتید برتر سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم

 

تقدیر از اساتید برتر سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم

 

تقدیر از اساتید برتر سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پانزدهمین اجلاسیه اساتید سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم با عنوان راهکار ارتقای علمی در نظام آموزشی حوزه‌های علمیه ، پیش از ظهر پنج شنبه با حضور حضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و اعضای شورای عالی حوزه‌های علمیه در سالن قدس مجتمع آموزش عالی امام خمینی‌(ره) برگزار شد. ...

لطفا ادامه مطلب و گزارش تصویری را در ادامه ببینید.

 

.......... پی نوشت: ......................................

مطلب خواندنی: سبک حضرت استاد مروی (حفظه الله تعالی) در مباحث خارج خمس (کلیک کنید)

ادامه نوشته

استاد مروی - نکاتی در رابطه با تبلیغ برای کاندیداهای ریاست جمهوری - ماه رمضان + دانلود صوت

 

به مناسبت ایام تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری

۲ نکته که تبلیغ کنندگان برای کاندیداها باید رعایت کنند

 

کاندیداهای ریاست جمهوری

 

تا کنون ۴۴ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

 

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ چهارشنبه ۸/۳/۱۳۹۲ ه.ش. در پایان آخرین جلسه درس خارج فقه [حج] سال تحصیلی ۹۱-۹۱ ایراد گردیده است.

[۲] حتما ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازید.

[۳] خلاصه مطلب

نکته­ی اول: انتخابات

  • یکی از شاخصه­های مهم در دنیا برای سنجش اعتماد مردم به یک نظام میزان شرکت آن­ها در انتخابات است. لذا طبیعی است که برای کسی مجوزی برای شرکت نکردن در انتخابات وجود ندارد.
  • شرکت در انتخابات یک حق و یک تکلیف است.
  • انتخاب اصلح وظیفه است.
  • معرفی اصلح حق هر کسی است. اما با رعایت دو نکته: ۱- پرهیز از غلو در معرفی فرد اصلح، دچار احساسات نشوید. برای سخنانتان حجّت داشته باشید. ۲- اتهام، تهمت، دروغ نباید باشد.
  • ورود در سیاست به معنای فروش دین و اخلاق نیست.
  • ما باید به جایی برسیم که مدل انتخاباتی به دنیا عرضه کنیم.

نکته دوم: نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان

  • در خودمان زمینه­هایی فراهم کنیم که بتوانیم از برکات ماه مبارک رمضان استفاده کنیم.

نکته سوم: در تابستان به فکر ایتام آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) باشید.

تفصیل مطلب در ادامه

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاق - ماه رجب - ترک گناه اولین و مهمترین عمل + دانلود صوت - 13 رجب - ایام البیض

 

اولین و مهمترین عمل

 

 ماه رجب

 

تا کنون ۸۱ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ چهارشنبه ۱/۳/۱۳۹۲ ه.ش. در پایان درس خارج فقه [حج] ایراد گردیده است.

[۲] دوستان حتما ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازید.

[۳]  متن و فایل صوتی در ادامه

ادامه نوشته

استاد مروی - شهادت امام هادی (ع) - علی النقی - شش نکته از زندگی امام هادی (ع) + دانلود صوت

 

تحلیل و بررسی زندگانی امام هادی (علیه السلام) به مناسبت شهادت آن حضرت

۶ نکته مهم از زندگانی حضرت امام هادی (علیه السلام)

شهادت امام هادی (علیه السلام)

تا کنون ۷۴ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ ۲۳/۲/۱۳۹۲ ه.ش. در پایان درس خارج فقه [حج] ایراد گردیده است.

[۲] دوستان حتما ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازند.

[۳] خلاصه مطالب:

شش نکته مهم در زندگانی حضرت امام هادی (علیه السلام):

1-      صغر سن امام هادی (علیه السلام) در زمان امامت؛

2-      حساسیت دوران امامت امام هادی (علیه السلام) در تقابل با مکاتب فکری و خلفای بنی العباس؛

3-      بسط و گسترش سیستم وکالت برای شیعه؛

4-      مباحث کلامی در زمان امام هادی (علیه السلام)؛

5-      امام هادی (علیه السلام) و ادعیه و زیارات؛

6-      غلو در زمان امام هادی (علیه السلام).

علت تأثیر امام: علم امام، اخلاق و موعظه.

[۴] از جناب آقای محمد شیبانی که زحمت پیاده سازی این فایل بر عهده ایشان بوده متشکریم.

ادامه نوشته

استاد مروی - بررسی تحلیلی تخریب قبر حجر بن عدی + دانلود صوت + زندگینامه حجر بن عدی

 

سخنان تحلیلی استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی)

به مناسبت تخریب قبر صحابی پیامبر (ص) و یار با وفای امیرالمومنین علی (ع)

 

«حجر بن عدی»[1]

 

تا کنون ۱۱۷ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

به همراه زندگینامه «حجر بن عدی»

لطفا در ادامه ببینید

 


[1] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ یک­شنبه 15/2/1392ه.ش. بعد از درس خارج فقه ایراد گردیده است.

ادامه نوشته

استاد مروی - دیدار با طلاب مدرسه ثقلین مشهد + دانلود صوت

 

يَحْتَاجُ الْمُتَعَلِّمُ إِلَى‏

رَغْبَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ خَشْيَةٍ وَ نُسُك

 

تا کنون ۱۵۳ مرتبه این فایل دانلود شده است.

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

دوستان طلبه حتما گوش کنند

 

ادامه نوشته

استاد مروی - وهابیت - نقد وهابیت از درون + دانلود صوت

 

نشست علمی

نقد وهابیت از درون

 

تا کنون ۴۳۶ مرتبه این فایل دانلود شده است.

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاق - تربیت انسان - طلاب - روضه حضرت فاطمه زهرا(س) + دانلود صوت

 

تربیت انسان

 

دوستان طلبه حتما گوش کنند 

تا کنون ۲۵۱ مرتبه این فایل دانلود شده است.

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

ادامه نوشته

استاد مروی - شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س)- فدک عنوان مشیر به اصل امامت و حاکمیت اهل البیت(ع

 

فدک عنوان مشیر به امامت و حاکمیت اهل البیت (علیهم السلام)

 لطفا در ادامه مطلب را ببینید

 

ادامه نوشته

استاد مروی - فاطمیه - حدود فدک - شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) + دانلود صوت

 

حدود فدک

به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 

تا کنون ۱۹۵ مرتبه این فایل دانلود شده است.

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

 

ادامه نوشته

استاد مروی - دولت - مجلس - یکشنبه سیاه مجلس - محمود احمدی نژاد - علی لاریجانی + دانلود صوت

 

خدمت یا خیانت

به مناسبت اتفاقات اخیر مجلس

 

تا کنون ۲۷۹ مرتبه این فایل دانلود شده است.

لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.

دولت - مجلس - یکشنبه سیاه - محمود احمدی نژاد - علی لاریجانی

 

سه نکته در پیروزی این انقلاب مؤثّر بود:

نکته­ی اوّل: رهبری قوی حضرت امام (ره)؛

مرجعیّت شیعه در جریان انقلاب قدرت عظیم خودش را برای مدیریّت بر جهان نشان داد.

نکته­ی دوم: اتّحاد مردم؛

نکته­ی سوم: دلگرمی و امید مردم به خطوط ترسیم شده انقلاب.

 

امروز هم وظیفه همین است ... (ادامه مطلب و فایل صوتی در ادامه مطلب)

ادامه نوشته

استاد مروی - ضرورت منهج شناسی (روش شناسی) فقهی از دیدگاه فقهای شیعه

 

ضرورت منهج شناسی فقهی


از دیدگاه فقهای شیعه

دوستان حتما نظرات ارزشمندشان را در قسمت نظرات درج بفرمایند.


حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی در نشست‌ علمی فقه و اصول که با موضوع «منهج شناسی فقهی از دیدگاه فقهای شیعه» در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد برگزار شد، گفت: یکی از ضروریاتی که طلاب حوزه‌های علمیه به آموختن آن نیاز دارند، مقوله منهج شناسی است.
ایشان عنوان فرمودند بنده نسبت به چند نفر از فقهای شیعه که به اعتقاد من سرسلسله تحولات فکری و فقهی بودند، منهج شناسی فقهی کردم و نتایج بسیاری عظیمی از این کار بدست آمده است. نسبت به دیدگاه‌های فقیهانی از جمله شیخ طوسی، ابن ادریس، علامه حلی، شهید اول، آیت‌الله خویی، حضرت امام خمینی، مرحوم بروجردی و شهید صدر، مدل شناسی و منهج شناسی شده و مشخص گردیده که روش تفکر فقهی این اندیشمندان بر چه اساسی استوار است. (ادامه در اوامه مطلب)

 

 


 عکس های این نشست را در ادامه ببینید.

......... این خبر در سایت های ذیل آمده است: ..................................................

ایکنا(خبرگزاری قرآنی) و خبرگزاری حوزه و رسا و شفقنا و خبرگزاری آریا و قطره و ...

ادامه نوشته

استاد مروی - تشیع - شیعه - اقبال به تشیع در عربستان، تایلند و دنیا - تأثیر و خواص جدید سبزی

 

خواص جدید سبزی

در کلام بزرگان وهابیت


خواص قدیم سبزی 

و چند عکس از این موجود ناشناخته

را در ادامه ببینید

ادامه نوشته

استاد مروی - گرایش به تشیع در گرو تبیین صحیح فقه حکومتی شیعی است

 

گرایش به تشیع در گرو تبیین صحیح فقه حکومتی شیعی است


 








خلاصه: اگر حوزه های شیعی همت نکنند و مدل خود را از فقه سیاسی و حکومتی با استدلال بنیادین به دنیا ارائه ندهد، اقتضای کشورهای عربی این است که سلفیه با طرح های خود بلافاصله این خلأ را پر می کند. اگر سلفیه این کار را انجام دهد وضعیت حاکم بر جهان اسلام وضعیت عجیبی پیدا خواهد کرد؛ بنابراین ضرورت دارد که علمای تشیع با علمای تسنن تعامل داشته باشند و در این تعامل مدل شیعه را از فقه سیاسی به آنها ارائه داده و آنها را نسبت به پیاده سازی این مدل ترقیب کنند تا محتوا را گرفته و در هر قالبی که می خواهند اجرا کنند.

ادامه مطلب را در ادامه ببینید.

ادامه نوشته

استاد مروی - امامت-علت اهمیت به بحث امامت-شبهات غدیر-تاریخ طبری-طبری شیعه است؟-الغدیر-علامه امینی

 عید غدیر

علّت اهمّیّت دادن شیعه به بحث امامت

به همراه چند پوستر در ادامه

 

 

... خب چند دقیقه‌ای فرصت باقی است. ما عید غدیر را در پیش داریم. عید بزرگی است برای امّت اسلامی.

می‌طلبد که مباحث مبسوط‌تری در این زمینه ارائه بشود. ولی من سه نکته را به‌طور بسیار مختصر سریع اشاره می‌کنم. إن‌شاءالله تحقیقش به عهده‌ی خود دوستان باشد.

 

نکته‌ی اوّل: علّت اهمّیّت دادن شیعه به بحث امامت

 

اوّلین نکته‌ای که بنده گاهی عرض کرده‌ام و روی آن زیاد توجّه دارم که دوستان در این زمینه کار کنند و دقّت نظر داشته باشند و برای مردم هم این نکته خوب تبیین بشود پاسخ به این سؤال است که:

 

«علّت این‌که شیعه به بحث امامت و ولایت و نصب امام این‌قدر اهمیّت می‌دهد چیست؟»

 

این را من خواهش می‌کنم که خوب مطلب را کار کنیم و برای مردم درست زوایای قضیّه را روشن کنیم. الآن تفکّراتی پیدا شده است و در بین مردم تزریق می‌شود که

آقا ما چه احتیاجی داریم این‌قدر دنبال این بحث را بگیریم؟

گاهی تعبیر می‌کنند یک بحث تاریخی بوده، تمام شده رفته. حالا ما چه احتیاجی داریم این‌قدر روی این بحث تأکید و بحث کنیم؟

 

ببینید دوستان سلف صالح را مطالعه کنید. روش ائمّه و زندگانی علماء را ببینید. این اهمّیّت فوق العاده برای بحث امامت برای چیست؟ از حضرت امام حسین مگر عرض نکردم که حضرت بعد از این‌که محور زندگیشان توحید بوده است و پاسخ به سؤالات توحیدی در یک روایتی می‌آیند محور توحید را در ذیل روایت «معرفةُ اهل کُلُّ زمان امامَهم الذی یجب علیهم طاعته»

چرا این‌جوری محور توحید را بحث امامت قرار می‌دهند؟

چرا شیعه بحث «تشاکلُ النبوّة و الامامة» را در هم می‌ریزد؟ می‌گوید این‌ها هم شکل‌اند همسان‌اند.

چرا شیعه این‌قدر تأکید دارد به بحث امامت که این تأکید را از ائمّه گرفته، از حدیث «بَدء یومُ الدعوة» تا حدیث غدیر تا خطبه‌ی صدّیقه‌ی طاهره تا علماء و بزرگان شیعه تا هزاران کتابی که در این زمینه نوشته شده است؟

ببینید ما اعتقاد داریم این چرایی بحث به تمام دین اسلام بر می‌گردد.

به عبارةٍ اُخری

اگر غدیر را از اسلام بگیریم سیل شبهات مستشرقین را به اسلام وارد کرده‌ایم.

اگر غدیر را از اسلام بگیریم حکمت پیغمبر اسلام را زیر سؤال برده‌ایم.

آیا می‌شود دینی که یک دین جهانی است، پیغمبر برای «و کافَّةً للناسِ» ارسال شده است، این دین ابدی است، از طرف دیگر به قطع ثابت شده بر سر ادیان سابقه بعد از پیغمبرانشان چه آمده است. اگر غدیر را از دین اسلام بگیریم معنایش این است که این یک انسانی، معاذ الله، آمده است داعیه‌ی دعوت جهانی الی الابد داشته است در یک مقطع کوتاهی حرکت را ایجاد کرده است بعد این حرکت را به دست انسان ظلومِ جهول داده است و برای آینده‌ی این امّت هیچ ترسیمی نکرده‌ است و رفته است.

من فکر می‌کنم اگر این قضیّه خوب روشن بشود، قضیّةٌ قیاساتُها معها، ضرورت بحث غدیر و نصب امام از آن مسائلی است که قیاساتش با خودش است، استدلال لازم ندارد.

والشاهدُ علیه نگاه کنید ناخود آگاه خود آنانی که می‌گویند این امّت احتیاج به نصب امام ندارد و خودش الی الابد دیگر کار خودش را می‌تواند به سامان برساند خود آن‌ها در حوادث بعد از پیغمبر چه می‌گویند؟

گاهی نمونه‌هایش را عرض کردم برایتان.

صحیح مسلم، کتابُ الامارة را ببینید. کتب مختلف دیگر تسنّن هم نقل می‌کنند: عبدالله بن عمر به پدرش چه می‌گفت؟ «إنَّ الناسَ یَتَحَدَّثونَ أنَّکَ غیرُ مستخلِف» بابا مردم دارند حرف می‌زنند، می‌گویند عمر، خلیفه‌ی مسلمان‌ها، بعد از خودش کسی را نمی‌خواهد خلیفه قرار بدهد. «و لو کان لک راعی ابلٍ أو راعی غنمٍ ثمَّ جاءَ و ترک رعیَّتَهُ رأیتَ أنَّهُ قد فَرَّطَ و ضَیَّع؟» همان استدلال عقلی‌ای که شیعه ساحت پیغبر را اَزِش می‌خواهد مبرّا کند که پیغمبر اهل تضییع امّت نبوده است عبدالله بن عمر برای پدرش به کار می‌برد.

 

اگر عمر این جوری است که این ایده را باید داشته باشد و عبدالله بن عمر به او می‌گوید، پیغبر نباید این ایده را داشته باشد؟

 

می‌گوید بابا یک چوپانی را برای یک گلّه‌ای گذاشتند گله را رها کرد آمد رفت بدون این‌که یک متصدّی‌ای آن‌جا بگذارد بِهِش نمی‌گویند: «قد فَرَّطَ و ضَیَّع»؟ و بعد بابا «رعیّتُ الناس اَشَدُّ مِن رعیّتِ الابل و الغنم. ماذا تقولُ لله اذا لَقیتَهُ و لم تستَخلِف علی عبادِک؟» فردای قیامت پیش خدا بروی به خدا چه می‌گویی؟ «و لم تستَخلِف علی عبادِک» کسی را خلیفه قرار ندادی پیش خدا چه حجّتی داری؟

 

مگر نمی‌نویسند که عایشه به سراغ عبدالله بن عمر رفت گفت: «یا بُنَی اَبلِغ عمرَ سلامی و قُل له لاتدع امّت محمّدٍ بلا راع (صلّی الله علیه و آله وسلّم) اِستَخلِف عَلَیهِم و لاتَدَعهُم بَعدَکَ هَمَلا.». این‌ها چی می‌خواهند بگویند؟

مگر جرثومه‌ی فساد معاویه وقتی یزید را بر گرده‌ی مردم می‌خواست مسلّط بکند آن توجیهی که برای مردم داشت چی بود؟ کتبشان را بخوانید. «انّی اخافُ، انّی ارهبُ أن اَدَعَ اُمَّت محمّدٍ بلا راع». من می‌ترسم امّت محمّد را بدون راعی بگذارم.

سؤال این است:

عایشه می‌فهمد، معاویه می‌فهمد، عبدالله بن عمر می‌فهمد، ابوبکر می‌فهمد که در مرض موتش غش می‌کند، دارند چیزی می‌نویسند بعد در حالت غش آن مرد می‌نویسد: «اِستَخلَفتُ عَلَیکم عمر.» چشم‌هایش را باز می‌کند می‌گوید کار خوبی کردی. و همین مجوّز می‌شود که بعد از او عمر خلیفه بشود.

این مسئله را این‌ها می‌فهمند پیغمبر معاذ الله نمی‌فهمید؟

این قضیّةٌ قیاساتُها معها.

و این‌چنین است که متفکّرین اهل سنّت می‌فهمند. عبدالله علائلی، عالم بزرگ تسنّن، در سال 1980 قمری روز غدیر در رادیو لبنان سخنرانی می‌کند. عبارتش این است:

«إنَّ عیدَ الغدیر جزءٌ مِن الاسلام و مَن اَنکَرَ عیدَ الغدیر فقد اَنکَرَ الاسلامَ بالذات.»

 [هر کس عید غدیر را انکار کند اسلام را بالذات انکار کرده، حکمت پیغمبر را انکار کرده است.]

خیلی عبارت قشنگی است و او درست فهمیده.

و الآن جالب این است که بعضی از مستشرقین این نگاه را دارند و دارند به مکتب تسنّن این نگاه‌ها را وارد می‌کنند و آن‌ها باید پاسخ بدهند.

آیا درست است ما پیغمبر را یک انسان غیر حکیم معرّفی کنیم که هیچ برای آینده‌ی امّت ترسیمی نداشته است تا بعد در مباحث مأساتِ عاشورای قرضاوی برّرسی می‌کنیم که اگر حادثه‌ی عاشورا را زنده نگه نداریم مثل پدر لامِنسِ کشیشِ بلژیکیِ متعصّبِ ضدِّ اسلام یک مقاله می‌نویسد می‌گوید: من از طریق خود مسلمان‌ها ادّعا می‌کنم که معاذ الله پیغمبرتان دروغ گفته است.

چه جور؟

توضیح می‌دهد می‌گوید مگر شما دستگاه خلافت ندارید؟

مگر برای خلفاء مشروعیّت قائل نیستید؟

مگر یکی از خلفایی که امّت با او بیعت کردند یزید بن معاویه نیست؟

بعد استشهاد می‌کند مگر ابوبکر بن عربی، نه ابن عربی عارف، «صاحب العَواصِم مِن القَواصِم» و بعضی از علماء دیگر شما، این‌ها همه را می‌آورد، مگر این‌ها نمی‌گویند حسین شاذ بود و قیام کرد بر علیه خلیفةُ المسلمین؟

پس خلافت یزید مشروع بوده، مگر نبوده؟

بعد جواب می‌دهد: چرا.

همین یزید خلیفه‌ی پیغمبرتان به اعتراف خودتان گفته است:

لَعِبَت هاشمُ بالمُلک فلا                             خبرٌ جاءَ و لا وحیٌ نَزَل

از طریق خودتان بطلان خودتان را ثابت می‌کنیم.

اگر آن تفکّر با آن وضعیّت حاکم بشود چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند.

لذا اگر این همه روی بحث امامت توجّه می‌شود، اگر این همه به عنوان یک مبحث مهم مطرح است چون عقلانیّت و حکمت اسلام و نبی اسلام است.

 

 

نکته‌ی دوم: حسّاسیّت نسبت به شبهات غدیر

 

نکته‌ی دومی که می‌خواهم اشاره کنم این است که راجع به شبهات غدیر بسیار حساس باشید. آن‌چه شیعه می‌گوید غدیر است و لاغیر، آن‌چه شیعه دارد غدیر است و لاغیر. نسبت به شبهات غدیر حسّاس باشید. هر گوشه‌ای هر جا.

هم مطالب را بیاموزید،

هم به روز باشید،

هم پاسخش را داشته باشید.

 

یک شبهه در رابطه با غدیر

 

بدین مناسبت یک اشاره‌‌ی کوتاه به یکی از شبهات قدیمی با یک نگاه جدید من داشته باشم.

علّتش هم این است که یکی از دوستان‌مان که چند روز قبل از سوئد آمده بود این‌جا بعد آمد منزل ما نوشته‌ای را از یکی از استاتید تاریخ دانشگاه اِستُکهُلم به من داد.

در یک قسمتی از بحثش این نکته را آورده بود برای دانشجویانش. وقتی مقارنه می‌کرد مباحث تاریخی را؛ شیعه قائل به جریان غدیر است. این را بحث‌هایش را آورده بود. بعد گفته بود من یک نقد مهم دارم و آن نقد مهم این است که:

 

اثبت و اصح کتب تاریخ عند المسلمین تاریخ طبری است.

چرا در تاریخ طبری حدیث غدیر نیامده است؟

 

این را به لونی پاسخش را اندیشمندان ما داده‌اند از کتب اهل سنّت. من به طور مختصر، بحث مبسوطی است، با این نگاه جدید می‌خواهم قضیه را داشته باشم:

 

 

اوّلاً: برّرسی وضعیّت کتب تاریخی

اوّلاً باید برّرسی کرد وضعیّت کتب تاریخی چگونه بوده است با آن همه تضییقی که بر شیعه بوده است. آن همه تضییقی که نامی از اهل بیت و امیر‌مؤمنان بردن چه سختی‌ها داشته.

در چند جلسه قبل اشاره کردم که آن مرد که می‌خواهد سیره بنویسد می‌گوید که اگر سیره بخواهم بنویسم بعضی از جاها نام علی را هم باید ذکر کنم. و بعد دستور دهنده‌ی نوشته‌ی سیره چه می‌گوید؟ می‌گوید نام علی را ننویس «الّا أن تراهُ في قعر الجهیم» که خود آن گوینده در قعر جهیم است.

این‌ها را باید بیاوریم کنار هم، اسناد مختلفی که در رابطه با غدیر بوده و قبل از طبری حدیث غدیر را نقل کرده‌اند بیاوریم این‌ها را جمع و جور کنیم.

 

ثانیاً: طبری و نوشتن دو کتاب در رابطه با طرق حدیث غدیر در اواخر عمر

بعد نسبت به خود طبری هم، دقّت کنید، اندیشمندان ما پاسخ داده‌اند تا این‌جا که طبری در اواخر عمرش زمانی که تاریخ را نوشت وضعیّت حنابله‌ی بغداد جوری بود که مماشاةً لهم طبری بسیاری از مطالب واقعی را از تاریخش حذف کرد. شواهد مختلف هم داریم که در جای خودش باید برّرسی بشود این‌ها. طبری مفسّر است، طبری فقیه بزرگ است، اسمش به تاریخ‌دانی آمده است، عالم بسیار بزرگی است امّا تحت تأثیر جو بالاخره بسیاری از حقائق را در کتابش نیاورد.

و سپس آن‌چه که مهم است این است که در اواخر عمرش این بازگشت را داشت و جالب این است که دو جلد کتاب قطور راجع به طُرُق حدیث غدیر طبری نوشت. و این دو جلد کتاب قطور در دست شمس الدین ذهبی و در دست ابن کثیر بوده است ولو بعدا جزء کتاب‌هایی است که بالاخره این کتاب‌ها را از دست ما بردند، مفقود شد به هر جهت. امّا ابن کثیر در بدایه و نهایه جزء یازدهم صفحه‌ی 167 عبارتش این است: «و قد رأیتُ له، لمحمّد بن جریر طبری، کتاباً جَمَعَ فیه احادیث غدیر خم في مجلّدین ضَخِمین و کتاباً جَمِعَ فیه احادیث الطیر.» ابن کثیر آدم بی گذشتی است نسبت به تشیّع، بسیار هجمه می‌کند در جاهایی ولی این‌جا تصریح می‌کند می‌گوید که دو جلد ضخیم در طرق حدیث غدیر از محمّد بن جریر طبری من دیده‌ام که نگاشته‌ است. ذهبی در مواردی از این کتاب نقل می‌کند.

 

ثالثاً: طبری در اواخر عمر شیعه شده

و از این بالاتر ادّعایی که هست این است اطمینان داریم طبری در اواخر عمرش شیعه شده است.

 

شواهد بر شیعه شدن طبری

شواهدش چیه؟

 

یک شاهد: محمّد بن جریر طبری در اواخر عمر به علّت نوشتن کتاب حدیث طیر و کتاب غدیر و این‌گونه مواقع به شدّت اهل سنّت موجود بغداد با او مخالف شدند، حنبلی‌های حاکم بر بغداد. بزرگان تسنّن می‌نویسند وقتی از دنیا رفت یک روز و نصفی یا سه روز جنازه‌ی طبری در خانه‌اش ماند. اجازه نمی‌دادند جنازه‌اش دفن بشود.

بدایه و نهایه جزء 11 ام صفحه‌ی 167 را ببینید: «و دُفِنَ في داره لأنَّ بعضَ عوام الحنابله و رُعاعهم مَنَعَعوا دفنه نهاراً و نَصَبوه الی الرَفض و مِن الجهلة مَن رماه بالالحاد.»

این قرینه‌ است، دلیل ما نیست، به دلیل می‌رسیم. ابن کثیر می‌گوید: وقتی از دنیا رفت در خانه‌اش دفن شد، نگذاشتند جنازه‌اش بیاید بیرون تشییع جنازه بشود. «حنابله نصبواه الی الرفض» گفتند رافضی است. و بعضی از جهله «رماه بالالحاد» گفتند ملحد شده. این عبارت‌ها در کتب بسیاری از تاریخ نویسان بزرگ تسنّن آمده «ظلمواه ظلمواه نصبواه الی الرفض.».

 این‌ها را من می‌دیدم می‌گفتم باید یک چیزی فراتر از نوشتن کتاب غدیر باشد. این برخورد، این نسبت به رفض، آن عالم مهمّی که فقه‌اش تا صد سال بعد از خودش مطرح بوده است اگر عوام همچین کاری می‌کردند علماء در مقابل قیام می‌کردند این باید مطالبی باشد. تا این‌که این نکته را ببینید:

شخصیّتی است به نام ابوبکر خوارزمی، پسر خواهر محمّد بن جریر طبری، متوفّای 383 هجری. ابوبکر خوارزمی از متشیّعین بسیار قوی بوده است. من یک وقتی استقصاء می‌کردم در طول تاریخ اینان که شیعه شده‌اند، بزرگانی مثل عیّاشی، بزرگانی مثل ابن قبه‌ی رازی، مثل ابوبکر خوارزمی، ما وضعیّتشان را برّرسی کنیم و چرایی تشیّعشان را ببینیم. این نکته‌ی مهمّی است برای این‌که ببینیم از چه مِنظاری شیعه را دیده‌اند و جذب تشیّع شده‌اند. ابوبکر خوارزمی یک ادیب فوق العاده بوده است. در شرح حالش «کان آیةً في الحفظ و الشعر.» یک آیت در حفظ و شعر بوده است.

نوشته‌اند می‌خواست وارد دربار صاحب بن عُبّاد  بشود. دم در گفت: برو به صاحب بن عُبّاد بگو یکی از اُدبا آمده اجازه‌ی ورود می‌خواهد. صاحب بن عُبّاد خودش ادیب فوق العاده‌ای است. گفت: عجب یک کسی آمده می‌گوید از اُدبایم؟ گفت: بله. به دربانش گفت: بِهِش بگو من عهد کرده‌ام اگر کسی گفت جزء اُدبا هستم به محضرم اجازه‌ی ورود بدهم به شرطی که بیست هزار شعر از شعراء بزرگ عرب از حفظ داشته باشد، اگر از حفظ داری بفرما. دربان رفت به او گفت. گفت: برو به صاحب بن عُبّاد بگو: «أمِن شعراءِ الرجال أمِن شعراء النساء؟» بیست هزار شعر از شاعران زن یا از شاعران مرد؟ کدام یکی؟ دربان آمد به صاحب بن عُبّاد گفت. تا گفت صاحب بن عُبّاد بلند شد گفت این باید ابوبکر خوارزمی باشد. زود بگویید بیاید داخل. جز او نمی‌تواند همچین ادّعایی داشته باشد.

دو نکته مسلّم است:

 

یک: ابوبکر خوارزمی شیعه شده است

شاهدش کتب ابوبکر خوارزمی از جمله رسائل ابوبکر خوارزمی به شیعیان نیشابور که کتاب بسیار دقیق و عجیبی است و دقیقاً شکل و صورت تشیّع را در قرن سوم نمایان می‌کند. بسیار قلم جالبی هم دارد. در اواخر عمر هم آمد به نیشابور و شیعیان نیشابور دعوتش کردند و همان‌جا از دنیا رفت. یک ابوبکر خوارزمی متشیّع است، این آدم مهم.

 

دوم: ابوبکر خوارزمی پسر خواهر محمّد بن جریر طبری است

ابوبکر خوارزمی بر طبق تصریح هفت یا هشت نفر از بزرگان تسنّن پسر خواهر محمّد بن جریر طبری است. این هم مسلّم است.

 

سوم: شعری از ابوبکر خوارزمی

نکته‌ی سوم: کتب مختلف را ببینید. این شعر را به ابوبکر خوارزمی نسبت می‌دهند:

بآمُلَ مولِدِی و بَنو جَریرٍ (یا «بآمُلِ مولِدی»؟ چه جوری بخوانیم؟ ... ما می‌گوییم هم « بآمُلَ» هم «بآملِ» به خاطر آن قاعده‌ای که اگر فراموش نکرده‌ایم «اسماءُ البلدان یجوز فیهَ الوجهان» هم منصرف هم غیر منصرف. لذا «بآمُلَ» ولی «بآمُلِ» هم درست است.)

بآمُلِ مولِدی و بَنو جریرٍ فاخوالی                                    فیَحکِی المرءُ خالَه

خوب شعر را دقّت کنید

بآمُلَ مولِدی و بَنو جریرٍ فاخوالی                                    فیَحکِی المرءُ خالَه

فها انا رافضیٌّ عن تراثٍ                                          و غیری رافضیٌّ عن کلاله

مولد من در آمل بود و فرزندان جریر، از جمله محمّد بن جریر طبری، دایی‌های من هستند.

«فیَحکِی المَرءُ خالَه». این عبارت یک مثل عربی است در فارسی معادلش این است «حلال زاده به داییش می‌رود».

«فها انا رافضیٌّ عن تراثٍ». می‌خواهید بگویید چرا شیعه شدم؟ نگویید از شعر دوم معلوم می‌شود. می‌گفتند این آدم بی سر و پایی است، لا أبَ و لا اُمَّ له هست شیعه شده. نگویید: «انا رافضیٌّ عن کلاله»، «فها انا رافضیٌّ عن تراثٍ». من از این تراثی که از دایی‌ام برده‌ام رافضی هستم. «فیحکی امرءُ خالَه».

پسر خواهر محمّد بن جریر طبری یک شیعه‌ی متسلّب می‌گوید تشیّع من «عن تراث» است.

صاحب معجم البلدان این را می‌نویسد آتش می‌گیرد. خدایا آن قرائن که حنبلی‌ها نگذاشتند جنازه‌ی طبری تشییع بشود «نسبواه الی الرفضِ» این هم که پسر خواهرش است دارد این‌جوری می‌گوید. هیچی ندارد فقط می‌گوید که «و کَذِبَ» دروغ گفته این ابوبکر خوارزمی «و لم یکن اباجعفر رافضیّا» صاحب تاریخ طبری رافضی نبوده. «فانّما حَسِدَته الحنابله» حنبلی‌ها حسودیشان شد او را متّهم به رفضش کردند. «فاغتنمه الخوارزمی.» ابوبکر خوارزمی هم این را به غنیمت شمرده می‌گوید که رافضی است.

خوب بی‌انصاف به چه دلیل «کَذِبَ»؟ همچین آدمی با این موقعیّت دارد این کار را می‌کند، این‌جوری، آن هم شواهدی که نگذاشتند جنازه‌اش دفن بشود. با آن وضعیّت با او برخورد کردند آن وقت شما می‌گویید «و کَذِبَ»، دروغ می‌گوید آقای خوارزمی، نخیر طبری شیعه نشده است؟

این قرائن نشان می‌دهد به نظر ما عن اطمینانٍ که بالاخره بازگشتی برای محمّد بن جریر طبری در اواخر عمرش ایجاد شده است.

 

 

نکته‌ی سوم: توجّه به الغدیر علّامه امینی

 

نکته‌ی سومی که مهم است این است که در ایّام غدیر و هر بحثی که مربوط به مولای متّقیان امیرمؤمنان علی علیه الصلاة و السلام  است حتماً طلبه‌ی شاغل و مستعد باید عطف توجّه‌ی به الغدیر علّامه‌ی امینی اعلی الله مقامه‌ الشریف داشته باشد. من می‌شناسم کسانی را که چندین بار 11 جلد الغدیر را خوانده‌اند و قسمت زیادی از این کتاب را مباحثه کرده‌اند.

الغدیر در فن دفاع از مکتب اهل بیت و دقّت نظر و تتبّع و شمول استدلالی در بین کتب شیعه در فن خودش کم نظیر بلکه بی‌نظیر است.

علّامه‌ی امینی یک مجتهد بوده است. حواشی‌اش را بر کفایه و رسائل و مبحث فروع علم اجمالی علّامه‌ی امینی را اگر کسی ببیند می‌فهمد علّامه چه خبر بوده در علم.

علّامه ادیب ادب عربی بوده است که در قرن اخیر مثل او و مرحوم اُردوبادی در جهان اسلام در ادب عربی نظیری نیامده است.

علّامه‌ی امینی آدم متتبّع و بسیار با پشتکاری بوده است که خود ایشان فرموده است برای نگارش 11 جلد الغدیر 10 هزار کتاب را که برخی از این کتاب‌ها چندین جلد بوده است از بای بسم الله تا تای تمّت خوانده‌ام و به بیش از 100 هزار منبع بارها مراجعه کرده‌ام. ببینید این‌ها گفتنش، این‌جا نشستن، با کامپیوتر استخراج کردن خیلی راحت است. 10 هزار کتاب که برخی چند جلد بوده است از بای بسم الله تا تای تمّت خوانده شده است. به 100 هزار کتاب بارها مراجعه شده است. این‌ها می‌فهمید یعنی چه؟ 40 روز گاهی وارد یک کتاب‌خانه شدن، خارج نشدن از این کتاب‌خانه و استنساخ کردن و استنساخ کردن و بارها دست ایشان پوست انداختن و زخم شدن. آن فکر و اجتهاد و آن دقّت نظر محصولش 11 جلد کتاب الغدیر می‌شود. کتابی که تا کنون تمام متفکّرین تسنّن جرأت این که قلم بگیرند پاسخی بر آن بنویسند نداشته‌اند. آن وقت سزاوار نیست که یک دور این کتاب را طلبه مطالعه کند؟

شما نمی‌دانید این کتاب چه کرده. تا جلد پنجمش که آمد متفکّرین تسنّن احساس کردند یک زلزله تو جهان اسلام ایجاد شده. مصری‌ها، سعودی‌ها وادار کردند جمع زیادی از نخبگان تسنّن را در عراق علماشان، قضاتشان، سران ارتش این‌ها جمع شدند رفتند پیش شخصیّت معروفِ موجودِ متنفّذِ در آن زمان «نور الدین نعسانی».

گفتند آقا یک عالم شیعه‌ی ایرانی یک کتاب نوشته. 5 جلدش آمده است. در این کتاب به همه‌ی مقدّسات ما توهین شده است. این وضعیّت ایجاد شده. محقّق آلوسی نوه‌ی آلوسی معروف حکم به وجوب قتل این عالم ایرانی داده است. ما از شما که یکی از بانفوذترین شخصیّت‌ها در حکومت عراق هستید می‌خواهیم که راه‌های قانونی درست کنید این شخصیّت را از راه قانونی به محاکمه بکشید و او را به سزای عملش برسانید.

علماشان صحبت کردند، قضاتشان صحبت کردند، توضیح دادند.

نور الدین نعسانی گفت باشد. کتاب را بدهید به من ببینم. پس از مطالعه‌ی کتاب؛ آن‌چه می‌خواهید برآورده می‌کنم. 5 جلد الغدیر را به او دادند. بک هفته شد خبری نشد. دو هفته شد خبری نشد. هفته‌ها طول کشید. تماس می‌گرفتند می‌گفت حالا باشد. گفتند آقا تا کی؟ گفت حالا بیایید جوابتان را دادم. دوباره آن جمع تو منزلش در بغداد جمع شدند. آقای نعسانی چکار کردید؟ گفت این‌قدر بِهِتون بگویم: می‌توانم این شخصیّت را به دادگاه بکشانم، حکم اعدامش را بگیر، این حکم اعدام را تنفیذ کنم، او را بکشمش، تمام کتاب‌هایش را آتش بزنم، همه‌ی کسانی را که اطراف او هستند به زندان و شکنجه گرفتارشان کنم به یک شرط. اگر قول بدهید شماها این شرط را برآورده کنید من تمام آن‌چه گفتم انجام می‌دهم. جمعیّت بالاتّفاق گفتند آقا بگویید.شرط شما برآورده. هر چی می‌خواهید قبول. بگویید و این کار را بکنید. سه بار از آن‌ها اقرار گرفت. گفتند باشد.

نور الدین نعسانی گفت شرط من این است که ابتدا تمام کتب صحاح و مسانید و اخبار و سیره و تاریخ خودتان را بگیرید در همه‌ی دنیا آتش بزنید. هیچ نسخه‌ای از کتب شما نباشد آن‌گاه علّامه‌ی امینی را به محاکمه می‌کِشم، می‌کُشم، کتابش را آتش می‌زنم.

گفتند یعنی چه؟ این چه ارتباط به کتاب‌های ما دارد؟

اوّلاً تشکیک کرد گفت این ایرانی نیست این ادیب عربی است اشتباه می‌کنید. گفتند بابا ایرانی است این. گفت محال است یک ایرانی بتواند همچین قلم عربی‌ای داشته باشد. گفتند نه ایرانی است. گفت حالا هر چی.گفت من بارها و بارها این کتاب را مطالعه کردم. آن‌چه این شیخ ایرانی می‌گوید هیچ کلمه‌ای از خودش ندارد هر چه دارد از صحاح و مسانید و کتب اخبار شماست. من این را بیایم به محاکمه بکشم بلافاصله می‌گوید من از خودم چیزی ندارم. هر چی هست از شما بوده. شما ابتداء بروید تمام کتاب‌هایتان را نابود کنید بعد من مستمسک دارم بگویم آقا این توهین به خلفاء کرده، این مخالفت با چنین و چنان کرده، بیاورم اعدامش کنم. ولی تا کتب شما موجود است علّامه‌ی امینی را هیچ کار نمی‌شود کرد.

 

جریان دوم که می‌خواهم عرض کنم، توجّه مولا را به علّامه‌ی امینی ببینید.

سه سال و خورده‌ای قبل مرحوم علّامه‌ی عسکری قدّس الله روحه الزکیّة در کتاب‌خانه‌ی منزل ما این قضیّه را بلاواسطه فرمودند و من بعداً قضیّه را یادداشت کردم.

ایشان نقل کردند از مرحوم آقا سیّد محمّد تقی حکیم صاحب «الاصول العامّة في الفقه المقارن». فرمودند آقای حکیم برای خود من نقل کردند. سیّد محمّد تقی حکیم را کسی بشناسد می‌داند از این‌هایی نیست که حکمت در جعل باشد هر کی هر جا خوابی نقل کرد چیزی نقل کرد او بلافاصله بیاید بگوید. آقا سیّد محمّد تقی حکیم شخصیّتی در عداد شهید صدر باید شمردش، همچین آدمی بود. نهایت رفت به دانشگاه و رفتن به دانشگاه در عراق یک خورده ایشان را، موقعیّت ایشان جور دیگری شد و الّا آدم بسیار ملّای قوی‌ای بود.

فرمودند یکی از عرفای مورد اعتماد، اصالتاً ایرانی، چند روز بعد از فوت علّامه‌ی امینی آمد منزل ما در حالی‌که می‌لرزید. گفت دیشب خواب عجیبی دیدم.

چه خوابی دیدید؟

گفت خواب دیدم قیامت برپا شده. پدر از بچه‌اش فراموش کرده، زبان‌ها از تشنگی بیرون افتاده. بعد رفتم دیدم مردم به یک سمتی هجوم می‌آورند. رفتم یک جایی دیدم غدیری و برکه‌‌‌ی آبیست. محافظین اطرافش را گرفته‌اند. شخصیّت نورانی‌ای ایستاده افراد را گلچین می‌کند. تو بیا آب بیاشام تو نیا. یکی یکی اشاره می‌کند. من به زحمت خودم را رساندم. نگاهی کردند فرمودند برو از آن طرف آب بیاشام. رفتم ظرف آبی گرفتم یک خورده آب آشامیدم عطشم تسکین پیدا کرد.

یک مرتبه دیدم یک ولوله‌ای بلند شد. نگاه کردم دیدم علّامه‌ی امینی از دور دارد می‌آید. تا علّامه‌ی امینی آمد دیدم آن شخصیّت نورانی، که مقصود علی بن ابیطالب است، یک مرتبه دیدم خم شد یک ظرف آب کرد و به استقبال علّامه‌ی امینی رفت. معانقه کرد، علّامه را بوسید بعد اصرار که اجازه بدید من آب را با دست خودم به دهان شما بریزم و به شما آب بدهم. علّامه‌ی امینی هی اصرار که نه آقا اجازه بدهید من خودم آب را بیاشامم. گفتند نه، من باید این کار را بکنم. ظرف آب را گرفتند کنار لبان علّامه‌ی امینی بردند آب به دهان علّامه‌ی امینی ریختند.

این عارف، به نقل علّامه‌ی عسکری از آقا سیّد محمّد تقی حکیم، گریه می کرد و می‌گفت من ناراحت شدم. رفتم خدمت حضرت عرض کردم آقا ما هم یک عمر است داریم از مکتب دفاع می‌کنیم. ما هم یک عمر خدمت می‌کنیم. فرمودند حضرت در عالم رؤیا یک نگاهی کردند، یک اشاره به آن برکه‌ی آب فرمودند: «إنَّ الغدیرَ غدیرُه.». غدیر یعنی برکه‌ی آب. آقا شیخ کجای کاری؟ این برکه‌ی آب، غدیرِ علّامه‌ی امینی است، این مال علّامه‌ی امینی است. اگر واقعیّت می‌بود مضمون و اقتضاء کلام این است تو هم باید می‌رفتی نه از من از علّامه‌ی امینی اجازه می‌گرفتی از این آب بخوری. «إنَّ الغدیرَ غدیرُه.».

بعد آقا سیّد محمّد تقی حکیم گفته بود این عالم گریه می‌کرد گفت حالا فهمیدم علّامه چه کرده و چه جور مورد توجّه بوده که «إنَّ الغدیرَ غدیرُه.» همه‌ی این‌ها از آن علّامه‌ی امینی است.

شخصاً اعتقاد دارم کتاب الغدیر کتاب پر برکتی است. شاید بعضی‌ عقیده نداشته باشند. بنده عوام هستم تو این مسائل چون نتایجش را دیده‌ام بالاخره. شما دو دو تا چهار تای فلسفی کنید بگویید این‌جوری نیست این کتاب با آن کتاب فرقی ندارد. خیلی خوب. در معادله‌ی فلسفی و آن‌جا که بحث استدلال عقلی می‌شود حرف شما را قبول دارم امّا برای من وجدانی شده است. دیگر وجدان بر هر برهانی مقدّم است. بعضی از کتاب‌ها برکت خاصّی دارد که سبب نموّ در علم و توفیق آدم می‌شود. از آن کتاب‌هایی که معتقدم این برکت خاصّ را دارد الغدیر علّامه‌ی امینی است.

اگر ایّام غدیر سبب شود عطف توجّه‌ای داشته باشیم عیبی ندارد قرار بگذاریم هفته‌ای نیم ساعت هم الغدیر علّامه‌ی امینی مباحثه کنیم بعد نتایج علمیش را ببینیم.

این عید بسیار بزرگ را به دوستان تبریک عرض می‌کنم.

وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین.

چند پوستر را در ادامه ببینید.

.....................................................................................................

این سخنان در روز دو شنبه ۲۵/۹/۱۳۸۷ در بحث خارج فقه و اصول ایراد گردیده است.

 

ادامه نوشته

استاد مروی - عید غدیر - غدیر خم - فراموشی حادثه غدیر چرا؟

 

چرا فراموشی؟!

لطفا کلیک کنید.

استاد مروی - دعای عرفه اوج معرفت و عرفان شیعی



دعای عرفه اوج معرفت و عرفان شیعی

استاد مروی - فیلم توهن آمیز به نبی گرامی اسلام-

خدا دارد برمی­گردد

به مناسبت توهین به نبی گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

 

اجازه بدهید در این چند دقیقه­ای که فرصت باقی است اشاره­ای مختصر به این توهین بسیار بزرگی که به نبی گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) انجام شده است داشته باشیم.

این فیلم بسیار وقیحی که بر علیه نبی گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ساخته شده است و بعضی از دوستان مطلع ما که یک ربع از این فیلم را دیده بودند و برای ما توضیح دادند، واقعاً بسیار تکان دهنده است و فکر نمی­کنم قبلا چنین توهینی سابقه داشته باشد. حتی بحث آیات شیطانی و آن چه سلمان رشدی گفت در مقابل این توهین بسیار وقیحانه و رذیلانه­ای که به شخصیت نبی گرامی اسلام حضرت محمّد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، توهین به امّهات مؤمنین، حضرت خدیجه(سلام الله علیها) انجام شده است ناچیز است. این وضعیّت بسیار موهومی که واقعاً مو بر بدن انسان راست می­شود که چه افرادی پیدا می­شوند و چگونه وقیحانه به مقدّسات جمعیت زیادی از مردم جهان این توهین را روا می­دارند.

دو نکته این جا قابل دقّت است:

نکته­ی اوّل چرایی این حرکت غربی صهیونیستی است. در این چرایی نکته­ی لطیفی است. چرا دست به این حرکت زدند؟ از نظر جامعه­شناسی چه شده، چه حادثه­ای اتّفاق افتاده، چه وضعیتی ایجاد شده که دست به این حرکات وقیحانه می­زنند؟ فیلمی سه ساعته درست کنند که در یک ربعش این همه توهین و این همه افترا باشد.

پاسخ این چرائیّت به طور بسیار مختصر با جمع با این دو مطلب روشن می­شود:

مطلب اول: غربی که در آن در قرن 18ام و تا اواسط قرن 19ام «ساینتیسم»[1] و «امپریسم»[2] بیداد می­کرد، نخبگان، جامعه­شناسان، سیاست­مداران، روزنامه­نگاران و همه­ی شخصیت­ها در غرب افتخارشان به نفی مذهب و معنویت بود به حدّی که در اوائل قرن 19ام در یک سمینار فیزیک در اروپا وقتی یک فیزیک­دان اسم «خدا» را برد مجموعه­ی فیزیک­دانان حاضر در آن سمینار بلند شدند گفتند: ساکت باش، اینجا جای این حرف­ها نیست، این لاطائلات چیه که می­گویی؟ خدا چیه؟ غربی که در قرن 18ام و تا نیمه­ی قرن 19ام وضعیّتش به این شکل بود از اواسط قرن 19ام به بعد و در قرن بیستم و در آغاز قرن 21ام همان جامعه­شناس­ها، روان­شناس­ها، فیزیک­دان­ها، ریاضی­دان­ها و بسیاری از افراد می­گویند: این غرب به شدّت به طرف معنویّت و استقبال از مذهب روی آورده است.

من نمونه­های عجیبی از انظار بعضی اندیشمندان فیزیک­دان، ریاضی­دان و غیره دارم که چگونه اندیشمندان به طرف معنویت، دین و نفی ساینتیسم و امپریسم گام برمی­دارند.

شما کتاب «خدا در آمریکا» نوشته­ی «فُوریوِر کالِمبو» جامعه­شناس و سردبیر معروف یکی از روزنامه­ها و استاد دانشکده­ی مسائل بین الملل دانشگاه کلمبیا را که به فارسی هم ترجمه شده مطالعه کنید. ببینید که وضعیت در آمریکا چگونه است؟ سیل خروشانی به طرف دین باوری به راه افتاده است. و به قول نشریه­ی واشنگتن تایمز «این سیل خروشان به سکولاریسم پایان داده است و دارد فریاد می­زند که انقلابی ساکت و آرام در حال وقوع است و خدا دارد برمی­گردد.»

پس جامعه­شناس­ها، روان­شناس­ها، سیاست­مداران مختلف غربی کاملاً تصریح می­کنند که غرب اقبال شدیدی به سمت معنویت و دین­مداری پیدا کرده است.

مطلب دوم: امروز کانون توجّه این تفکّر معنوی تا قسمتی زیادی اسلام شده است. طبیعی است وقتی مردم به طرف معنویت، دین و اعتقادات دینی بیایند با پژوهش­ها و مطالعاتی که این افراد تشنه می­کنند در مقام مقایسه وقتی عقلانیت، معنویت، استدلال­های بنیادین فکری که در مکتب اسلام هست را مقایسه می­کنند با ادیان تحریف شده­ی موجود در دنیا، بسیاری از این سیل خروشان اقبال به سمت معنویت به دامن اسلام فرو خواهد افتاد.

این نکته را نه تنها ما بلکه بزرگان جامعه­شناس و سیاست­مداران غربی هم تصریح می­کنند.

وزیر خارجه­ی اسبق آلمان کلاوس کینگل طی یک مقاله­ای که نگاشته است می­گوید: «روز به روز نفوذ اسلام بیش­تر می­شود، در حالی که پیروان اسلام در حدود 30 سال قبل برابر با 18 درصد جمعیت دنیا بوده­اند اینک به یک چهارم جمعیت دنیا رسیده است.» و لحظه به لحظه در حال افزایش است.

کتاب «سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان» را از روژه دوپاسکیه به فارسی ترجمه شده بخوانید. ببینید اسلام با دل مردم اروپا دارد چکار می­کند!

لُرد کری اسقف اعظم سابق کلیسای کانتربوری انگلیس در یک صحبتی که به صورت محرمانه برای اسقف­های کلیسای کانتربوری انگلیس انجام می­دهد و به خارج درز کرده می­گوید: «اسلام در کانون نگرانی­های ماست. یک دین، یک تمدن، یک فرهنگ که در هر جای جهان به سرعت در حال رشد است، یک تمدن که مشارکتی عظیم در خانواده­ی بشری داشته و هنوز چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد. یک فرهنگ با بافتی منحصر به فرد که میلیون­ها نفر را به خود جذب می­کند.».

حتی ما این اقبال به سمت معنویت و اسلام را در زندان­های آمریکا و کشورهای اروپایی می­بینیم. امسال تابستان یک کسی ایران آمده بود که به جهتی بیش از 17 سال را در زندان­های آلمان سپری کرده بود. چند ساعت من با او گفتگو داشتم. وقتی اقبال و توجه عظیم زندانیان کشورهای غربی را به اسلام توضیح می­داد برای من واقعاً قابل باور کردن نبود که چطور می­شود یک چهره­ای که مدت­ها جنایت انجام داده، به زندان افتاده، تغییر می­کند و به فطرتش برمی­گردد، فردی متعبّد می­شود به طوری که به مسئولان زندان التماس کند بگویند ما کلیسای زندان را تمیز می­کنیم به شرط این که اجازه بدهید ما نمازهایمان را در داخل کلیسا برگزار کنیم.

برگردید به گزاره­های اسلام آوردن قسمتی از سربازان آمریکایی که در عراق و افغانستان و سایر کشورهای اسلامی هستند.

این موج عجیب گرایش به اسلام به حدّی است که برخی از جامعه­شناسان انگلیسی طی نامه­ای به سیاست­مداران­شان اعلام خطر کرده­اند که می­ترسیم به زودی اسلام دین رسمی بریتانیای کبیر بشود. با این که درصد مسلمانان در آنجا کم­تر است ولی محاسبه کرده­اند حضور مردم در مساجد بسیار بیش­تر از حضور مردم در کلیساها است.

این وضعیتی است که متفکّرین غربی و سردمداران صهیونیستی را دیوانه کرده. هیچ تعبیر دیگری نمی­توان گفت. این­ها مجنون شده­اند. این جنون این­ها را به حدّی رسانده است که از هر ابزاری حتی این ابزار سخیف می­خواهند استفاده کنند. به نظر من مطمئنند که تأثیری نخواهد داشت. ولی می­خواهند عقده­ی دل­شان را خالی کنند.

عجیب این است که تاریخ را هم نمی­بینند که هر وقت از این قبیل کارها کرده­اند بر عکس نتیجه داده است. لُرد کرومر وقتی گفت: «مشکل مسلمانان از قرآن است.» یک سیلی راه افتاد، حتی اندیشمندان مسیحی پاسخ دادند. از جمله دکتر شِبلی شُمیّل طبیب، ادیب، مسیحی معروف لبنانی 40 صفحه مقاله نوشت تحت عنوان «القرآنُ و العمران» و آن اشعار را راجع به قرآن و پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سرود.

یقین بدانید که این حرکت نیز بر ضد خودشان نتیجه می­دهد. اقبال مردم را به اسلام بیش­تر می­کند. اگر تا امروز قرآن به عنوان پرفروش­ترین کتاب در اروپا شناخته می­شود از امروز به بعد مردم تشنه­تر می­شوند که حقایق اسلام را بفهمند و وقتی می­آیند حقایق را می­فهمند جور دیگر می­شوند.

احساسات شیعه هم نسبت به نبی گرامی اسلام به نظر من خلاصه شده در آن روایت امام صادق(علیه السلام) که ابو الولید طرائفی می­گوید: آمدم خدمت امام صادق(علیه السلام). مدتی نیامده بودم. این دفعه که آمدم حضرت فرمودند چرا دیر آمدی؟ گفتم: آقا مولودی برایم به دنیا آمده است. فرمودند: «مَا سَمَّيْتَهُ؟»، اسمش را چه گذاشته­ای؟ گفتم: «محمّد». تا اسم محمد را بردم «فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ حَتَّى كَادَ يَلْصَقُ خَدُّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ»[3]. اگر احساس ما را می­خواهند نسبت به پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بفهمند احساس ما احساس امام صادق(علیه السلام) است.

«بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ».

با مردمی که احساسشان نسبت به پیغمبر این گونه است، و این احساس همراه با عقلانیّت و برهان و استدلال است با این فکر و با این تفکّر با توهین نمی­شود برخورد کرد. هر چه توهین کنند اقبال و عطش مردم بیش­تر می­شود. مردم مطالعه می­کنند، این شخصیّت و این دین را می­شناسند و بیش­تر به سمت این دین اقبال پیدا می­کنند.

قسمتی از قصیده­ی بلند هائیّه­ی شیخ اُزری درباره­ی امامت و وصایت است و قسمتی هم راجع به نبی گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم). خیلی زیباست:

ما عسی أن أقول فی ذی معالٍ

علّة الکون کلّه إحداها

بَشرت امةً به الرسلُ طُرّا

طرباً باسمه فیا بشراها

طربت لاسمه الثری فاستطالت

فوق عُلوَیه السّما سُفلاها

لا تَجُل فی صفات احمدَ فکرا

فهی الصورة الّتی لن تراها

تلک نفسٌ عزت علی الله قدرا

فارتضاها لنفسه و اصطفاها

ای ختم پیمبران مرسل

حلوای پسین و مِلح اوّل

ای خاک تو توتیای بینش

روشن به تو چشم آفرینش

ای سیّد بارگاه کونین

نسّابه­ی شهر قاب قوسین

ای صدر نشین عقل و جان هم

محراب زمین و آسمان هم

سر خیل تویی و جمله خیلند

مقصود تویی همه طفیلند

سلطان سریر کائناتی

شاهنشه کشور حیاتی

ای کُنیَت و نام تو مُؤبّد

بوالقاسم و احمد و محمّد[4]

والسلام علیکم ورحمة الله[5]

 کاریکاتورها را در ادامه مطلب ببینید.



[1]. علم­گرایی.

[2]. حس­گرایی.

[3]. الكافي(ط - الإسلامية)، ج‏6، ص40.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي هَارُونَ مَوْلَى آلِ جَعْدَةَ قَالَ: كُنْتُ جَلِيساً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْمَدِينَةِ فَفَقَدَنِي أَيَّاماً ثُمَّ إِنِّي جِئْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ لِي لَمْ أَرَكَ مُنْذُ أَيَّامٍ يَا أَبَا هَارُونَ فَقُلْتُ وُلِدَ لِي غُلَامٌ فَقَالَ بَارَكَ اللَّهُ فِيهِ فَمَا سَمَّيْتَهُ قُلْتُ سَمَّيْتُهُ مُحَمَّداً قَالَ فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ حَتَّى كَادَ يَلْصَقُ خَدُّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ بِنَفْسِي وَ بِوُلْدِي وَ بِأَهْلِي وَ بِأَبَوَيَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ كُلِّهِمْ جَمِيعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَا تَسُبَّهُ وَ لَا تَضْرِبْهُ وَ لَا تُسِئْ إِلَيْهِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ دَارٌ فِيهَا اسْمُ مُحَمَّدٍ إِلَّا وَ هِيَ تُقَدَّسُ كُلَّ يَوْمٍ ثُمَّ قَالَ لِي عَقَقْتَ عَنْهُ قَالَ فَأَمْسَكْتُ قَالَ وَ قَدْ رَآنِي حَيْثُ أَمْسَكْتُ ظَنَّ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْ فَقَالَ يَا مُصَادِفُ ادْنُ مِنِّي فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ مَا قَالَ لَهُ إِلَّا أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَ لِي بِشَيْ‏ءٍ فَذَهَبْتُ لِأَقُومَ فَقَالَ لِي كَمَا أَنْتَ يَا أَبَا هَارُونَ‏ [أي كن كما أنت.] فَجَاءَنِي مُصَادِفٌ بِثَلَاثَةِ دَنَانِيرَ فَوَضَعَهَا فِي يَدِي فَقَالَ يَا أَبَا هَارُونَ اذْهَبْ فَاشْتَرِ كَبْشَيْنِ وَ اسْتَسْمِنْهُمَا [أي اطلب السمين و في القاموس استسمن اي طلب أن يوهب له السمين.] وَ اذْبَحْهُمَا وَ كُلْ وَ أَطْعِمْ.

[4]. حکیم نظامی

[5]. این سخنان در روز شنبه 25/6/1391ه.ش. توسط حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در پایان درس خارج فقه ایشان(جلسه­ی 244 کتاب الحج) ایراد گردید.

ادامه نوشته

استاد مروی - ماه مبارک رمضان - ضرورت تبلیغ مکتب، تهذیب نفس و عمل به گفته ها، توجه به جوانان

۳ نکته

لطفا در ادامه مطالعه بفرمایید.

ادامه نوشته

استاد مروی - ماه رجب - توهین به امام هادی (ع) - توطئه تلمودی یهودی - شیعه

 

کلید خوردن یک پروژه­ی یهودی

توهین به حضرت امام هادی(علیه السلام) در آستانه­ی سالروز شهادت حضرت

 

لصفا در ادامه مطلب مطالعه بفرمایید.

ادامه نوشته

استاد مروی - امام سجاد (علیه السلام) - صحیفه سجادیه - عرفان شیعی

 

اگر چیزی را دین بنیانگذاری کند دنیا نمی تواند آن را از بین ببرد

 

ادامه نوشته

استاد مروی - عقلانیت شیعه - طلب علم در طول عمر

عقلانیت شیعه

 

ادامه نوشته

استاد مروی - زیارت عاشورا - اهمیت توجه به زیارات اهل بیت

زیارت عاشورا

اهمیت توجه به زیارات اهل بیت

 

ادامه نوشته

استاد مروی - علامه امینی - کتاب الغدیر

شخصیت علّامه امینی و جایگاه کتاب الغدیر

علامه امینی

 

ادامه نوشته

استاد مروی - ماه مبارک رمضان - ضرورت تبلیغ مکتب، تهذیب نفس و عمل به گفته ها، توجه به جوانان

۳ نکته

 

در ماه مبارک رمضان قرار داریم ... تذکّراتی را به طور فشرده و خلاصه عرض می‌کنیم:

نکته اول: ضرورت تبلیغ مکتب

نکته دوم: تهذیب نفس و عمل به گفته‌ها شرط تأثیر کلام

نکته سوم: توجه به جوانان

ادامه نوشته

استاد مروی - 14 خرداد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)- ویژگیهای امام خمینی (ره)

چند ویژگی امام خمینی (ره)

استاذنا - امام خمینی (ره)

 

... ایام مصادف با رحلت حضرت امام امت (قدّس الله روحه الزکیة) هست. توجه به شخصیت علمی، عرفانی، سیاسی و فلسفی ایشان و انتقال جایگاه ویژه­ی این شخصیت بزرگ و عظیم که در طول تاریخ در بین علماء شیعه کم­نظیر بلکه بی­نظیر بوده­اند بحث ویژه­ای را می­طلبد ولی دیگر فرصتش نیست. من حدیثی را اشاره می­کنم که خوب است این حدیث محور شناخت حضرت امام قرار بگیرد.

امیرمؤمنان علی (علیه الصلاة والسلام) در حدیثی می­فرمایند:

«يَحْتَاجُ الْإِمَامُ إِلَى قَلْبٍ عَقُولٍ

وَ لِسَانٍ قَئُولٍ وَ جَنَانٍ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ صَئُولٍ» [1]

(امام محتاج مي­باشد به دلى بسيار فهیم، و زبانى بسيار كامل در گفتار، و دلى در بر پا داشتن حق دلير.‏)

حضرت این سه خصوصیت و ویژگی را برای رهبر و پیشوای یک جامعه برمی­شمارد که اگر دقت کنیم در طول زندگی حضرت امام امت به همین سه ویژگی برخورد می­کنیم.

قَلْبٍ عَقُولٍ

قلبی که با عقل، با درایت، با فکر باشد. شما قلب عقول امام را در حوادث مختلف ببینید.

آن وقتی که نامه­ی امام به گورباچوف مطرح شد خاطرتان هست که در اوج جنگ بود. ابتدا فقط عنوان شد امام نامه­ای به گورباچوف نوشته­اند. خیلی از تحلیل­ها این بود که ایران در جنگ ضعف­هایی داشته و از شوروی تقاضای مثلاً کمک کرده. یک سری تحلیل­های این­چنینی. وقتی که متن نامه­ی مطرح شد دنیا واقعاً در یک بهت و حیرتی فرو رفت.

تک تک کلماتی که در نامه هست اگر دقت کنید واقعاً انسان به این قلب عقول حضرت امام (قدّس الله روحه الزکیة) می­رسد.

وَ لِسَانٍ قَئُولٍ

رهبر یک جامعه نیاز به یک زبان گویا دارد، اهل مجامله نیست. با صراحت مطالبش را مطرح می­کند. «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» (مائده/54)

در زمان گروگان­گیری لانه­ی جاسوسی وقتی هواپیمای نماینده­ی رئیس جمهور آمریکا حرکت می­کند، از داخل هواپیما به ایران پیام می­فرستد که برای مذاکره می­خواهد بیاید. در بین زمین و هوا به او می­گویند که برگردد. و آن پیام شدید حضرت امام صادر شد که ایشان فرمودند: بنده با نمایندگان دولت آمریکا مذاکره نخواهم کرد و احدی از دولت مردان ما هم حق مذاکره با نمایندگان دولت آمریکا را ندارد. با ذلت آنها برمی­گردند.

وقتی جریان سلمان رشدی مطرح می­شود یکی از سران سه قوه تعریف می­کردند که حاج احمد آقا به ما زنگ زدند که سریع بیاید بیت امام که خبری است. ما سریع رفتیم. سران دیگر قوا هم آنجا بودند. گفتند حضرت امام پیامی صادر نموده­اند و فرموده­اند که همین الآن باید این پیام را رادیو و تلویزیون بخواند. پیام این است که سلمان رشدی مرتد و کافر است و قتلش واجب است. ایشان گفتند: ما تحلیل کردیم که این از نظر عرف سیاسی درست نیست که رهبر یک کشور در مسئله­ای که مربوط به آن کشور نیست مداخله کند و در آن مسئله حکم اعدام هم بدهد. این در دنیا سر و صدا به پا می­کند. گفتند: وقت گرفتیم رفتیم خدمت حضرت امام. یکی از آقایان ضمن صحبت­هایشان کلمه­ای به حضرت امام فرمودند که آقا ممکن است در این قضیه دنیا به حرف شما نکنید و آبروی شما برود. ایشان گفتند: تا این حرف از دهان این آقا خارج شد، امام فرمودند: ساکت باشید؛ آبروی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) رفته است، آبروی من به جا بماند؟ من آبرو نمی­خوانم. آن وقت در دنیا حرکتی را در مقابله با سلمان رشدی سازمان دهی کردند که عظیم­ترین پشتوانه را برای انقلاب اسلامی و برای تشیع در بین مسلمانان جهان به ارمغان آورد. آن نویسنده و تحلیل­گر سیاسی معروف فرانسوی گفت بعد از 1400 سال من امروز فهمیدم که استخوانهای، به تعبیر او، استخوانهای پوسیده­ی پیغمبر از زیر خروارها خاک بر دل میلیاردها مسلمان جهان حکومت می­کند.

مرحوم آقای بهشتی می­فرمودند: رفته بودیم خدمت حضرت امام. عرض کردیم: آقا نکته ضعفی، مشکلی از ما می­بینید خلاصه رو دربایستی نباشد و به ما بگویید. فرمودند: امام یک نگاه تندی به من کردند و فرمودند: اگر مشکلی داشته باشید بیرونتان می­کنم. چی خیال کردید؟ با کسی مجامله ندارد حضرت امام. من بیرونتان می­کنم.

جَنَانٍ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ صَئُولٍ

رهبریت یک جامعه قلبی باید داشته باشید که بر حق مستقیم، با استقامت و با صلابت باشید.

موضع­گیریهای امام را ببینید. هر جا تشخیص داد حق است، تا زمانی که تشخیص داد باید جنگ باشد با صلابت ایستاد. وقتی پذیرش قطعنامه شد آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که آقا اجازه بدهید آبروی شما محفوظ باشد، من این شکست را بپذیرم. امام فرمودند: نخیر؛ تمام مسئولیت با خود من هست. هر جا حق تشخیص بدهد آنجا می­ایستد، همه­ی تبعاتش را می­پذیرد و در مقابل حق خاضع است.

اینها سه خصوصیتی که امیرمؤمنان برای رهبریت جامعه برمی­شمارد که این سه خصوصیت را ما آشکارا در حضرت امام امت (قدس الله روحه الزکیة) و هماکنون در مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) می­بینیم.

لذا دوستان این فرهنگ را مخصوصاً به جوانهایی که ایام انقلاب را درک نکردند، آن ریزه­کاری­ها و ویژگیهای حرکت روحانیت را در مقابل دشمنان به خاطر ندارند منتقل نمایند. اینها برای جوانها باید درست گفته بشود. ...[2]



[1] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص340، حدیث 7780

[۲] این سخنان توسط حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ سه شنبه ۱۳/۳/۱۳۷۶ه.ش در بحث کفایه ایراد گردیده است.

........ پیوست: ...........................

[۳] آلبوم تصاویر (کلیک کنید)

[۴] از ولادت تا رحلت (کلیک کنید)

استاد مروی - اخلاق - اخلاص – شیخ مرتضی انصاری (ره) – شیخ عباس قمی (ره)

 

اخلاص

 

به مناسبت بحث سؤال تَعَنُّتی[1] که در درس مطرح شد نکته­ای را عرض کنیم إن­شاالله برای همه­مان مفید باشد.

آن­چه در رابطه با اخلاص در روایات­مان به­طور فراوان تکرار شده این است که انسان اگر در راه علم مخلص باشد، یعنی واقعاً علم را با اخلاص بیاموز، این علمِ با اخلاص برای او مفید خواهد بود. لکن اگر این مسئله نباشد، یعنی انسان علم را به­خاطر ممارات، مجادله، فخر فروشی، افتخار کردن بر دیگران، مباحات کردن به دیگران، کوبیدن دیگران باشد نه تنها هیچ­گونه اثری ندارد بلکه تجربه­ی علماء بزرگ اثبات کرده که انسان پیشرفت علمی هم ندارد. یعنی پیشرفت علمی انسان هم دخیل در این است که این اصل را در اندوختن علم رعایت کند.

علماء بزرگ ما، اندیشمندان والای ما چه­قدر اخلاص داشتند؟! چه­قدر حقّ دیگران را رعایت می­کردند؟!

انسان شرح حال بزرگان را که مطالعه می­کند از برخی نکات مبهوت می­شود.

 

اخلاص شیخ مرتضی انصاری (ره)

صاحب جواهر در بستر مرض افتاده­اند. علماء بزرگ اطراف ایشان را گرفته­اند. همه منتظر­ند ایشان در لحظات آخر عمر به جای خودشان فردی را انتخاب کنند. تمام علماء جمع­اند. به صاحب جواهر می­گویند: بعد از شما مرجع چه کسی است؟ ایشان نگاهی به جمع می­کنند. می­فرمایند: تمام علماء حضور ندارند. می­گویند: نه آقا؛ تمامی علماء در محضر شریف­تان حضور دارند. مجدداً می­فرمایند: نه؛ تمام علماء نیستند. بار سوم می­فرمایند: حضرت آقا چه کسی در این جمع حضور ندارد که بفرستیم دنبال­شان؟ می­فرمایند: بروید آقای شیخ مرتضی را بیاورید. می­روند می­بینند مرحوم شیخ مرتضی انصاری در حرم مشغول گریه و دعا برای سلامتی صاحب جواهر است. ایشان را می­آورند به محضر صاحب جواهر. علماء بزرگ نجف جمع­اند. صاحب جواهر دست مرحوم شیخ را روی سینه می­گذارند و می­فرمایند: «الآن طاب لی الموت» (الآن دیگر مرگ برایم راحت است). بعد هم می­فرمایند: «هذا مرجعکم من بعدی» (مجتهد شما بعد از من ایشان است). بعد هم به شیخ وصیت می­کنند می­فرمایند: «قللّ من احتیاطاتک، فإنَّ الشریعة سهلةٌ سمهة.». ایشان رسماً مرحوم شیخ را به عنوان جانشین خودشان معرّفی می­کنند و 400 مجتهد مسلّم در آن­جا تأیید می­کنند اعلم بودن مرحوم شیخ را.

روزها می­گذرد می­بینند ایشان فتوا نمی­دهد. می­روند خدمت ایشان و عرض می­کنند: آقا چرا فتوا نمی­دهید؟ ایشان می­فرمایند: سال­ها قبل من با مرحوم سعیدُ العلماء مازندرانی مباحثه می­کردم. ایشان در مباحثه دقّتش از من بیشتر بود، ایشان اعلم از من هستند.

مرحوم شیخ انصاری نامه­ای به ایشان، که در آن زمان در مازندران بودند، می­نویسند که آقای سعیدُ العلماء بیایید نجف. مرحوم صاحب جواهر و علماء من را به عنوان مرجع انتخاب کرده­اند، لکن تشخیص من این است که شما اعلم هستید. بیایید نجف مرجعیّت شیعه را قبول کنید.

باز ببینید مرحوم سعیدُ العلماء چه می­نویسند در جواب نامه­ی مرحوم شیخ انصاری؟! ایشان می­نویسد درست است، در آن زمان دقّت نظر من بیشتر بود، لکن به علّت مراجعات مردم از کارهای علمی و دقّت علمی در مسائل بازمانده­ام، و شما در حوزه مشغول تحصیل و تدریس و تحقیق بوده­اید، شما الآن از من اعلم هستید.

ببینید؛ اگر اخلاص باشد انسان به این درجه می­رسد. بزرگترین مقام و موقعیّت­ها را ترک می­کنند با آن همه تأییدها و توجیه­ها فقط به این دلیل.

اگر در علم اخلاص باشد دیگر ممارات و فخر فروشی معنا ندارد، من از فلانی بهترم معنا ندارد، فلانی نمی­فهمد و من می­فهمم معنا ندارد. نه؛ با کمال صراحت می­آید واقعیّت را بیان می­کند.

 

اخلاص شیخ عبّاس قمی

مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی، این وجود پر برکتی که کتاب­های ایشان در زمینه­های مختلف بسیار بسیار مؤثّر و جالب هست، در مسجد گوهرشاد همین شهر مشهد، در ماه مبارک رمضان منبر می­رفتند.

در صده­های اخیر در استان خراسان دو تن از علماء و زُهّاد در خارج از مشهد زندگی می­کردند که مورد رجوع تمام علماء بودند. یعنی مجتهدین بزرگی مثل مرحوم آیت الله میلانی برای دیدن آن­ها می­رفتند. یکی مرحوم ملّا عبّاس تربتی بوده که در شهر تربت زندگی می­کرد و دیگری مرحوم حاج ملّا محمّد باقر مروی در نیشابور.

مرحوم حاج ملّا عبّاس تربتی برای استفاده از منبر مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی از تربت می­آیند مشهد.

روز سوم منبر، مسجد گوهرشاد پر از جمعیّت است. وقتی مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی می­روند بالای منبر ناگهان در بین جمعیّت چشم­شان می­افتد به مرحوم حاج ملّا عبّاس تربتی. همان­جا بالای منبر می­فرمایند: مردم! از من داناتری در مجلس است. من لازم نیست حرف بزنم، می­خواهید استفاده کنید از آقای حاج ملّا عبّاس تربتی استفاده کنید و از منبر پایین می­آید.

این اخلاص است. اگر انسان به این درجه برسد تشخیص حقّ را دارد با کمال صراحت. نه این­که برای نفس باشد. علم اگر به این درجه برسد ارزش دارد، والّا هیچ­گونه ثمره­ای ندارد.

در روایات­مان هم داریم که علم با مباحات، علم با فخر فروشی، علم به­خاطر تضییع حقّ دیگران، علم به­خاطر مطرح کردن خود، علم به­خاطر دوایی نفسانی، هیچ­گونه ارزش و فایده­ای ندارد.

 

نمونه­ای دیگر از اخلاص شیخ عبّاس قمی

حاج شیخ عبّاس قمی کتاب منازلُ الآخرة را می­نویسد.

در قم مسئله­گویی بوده به نام شیخ عبد الرّزّاق. ایشان در روزهای اوّل چاپ کتاب منازلُ الآخرة در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) از روی این کتاب برای مردم حدیث می­خوانده است.

پدر مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی مرید این آقا شیخ عبد الرّزّاق بوده و پای منبر ایشان می­رفته است. روزی که از منبر ایشان به خانه برمی­گردد می­بیند مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی نشسته­اند و دارند مطالعه می­کنند. پدر این وضعیّت را که می­بیند به تعبیر من از بچه­اش گله می­کند. می­گوید: از تو خیری ندیدم. ای کاش حداقل مثل همین آقا شیخ عبد الرّزّاق می­شدی و می­رفتی یک چیزی برای مردم می­خواندی تا مردم استفاده کنند.

مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی خطاب به پسر بزرگ­شان می­فرمایند: یک مرتبه نفس من گفت که بگویم: بابا، آن کتابی که شیخ عبد الرّزّاق می­خواند را من نوشته­ام. تا خواستم این مطلب را بگویم خودم را کنترل کردم. گفتم: عجب! کتاب را برای پدرت نوشته­ای یا برای خدا؟ هیچی نگو. این­جا جایی است که سکوت کنی. این­جا حرف­ها را به جان بخر و نگو، فخرفروشی نکن.

این است! علم یعنی اخلاص. آن وقت این آقایان با همین اخلاص به جایی می­رسند که کتاب مفاتیحُ الجنان­شان عِدل قرآن می­شود.

خیلی مهم است! به هر خانه­ای شما بروید در کنار قرآن مفاتیحُ الجنان هست. اخلاص است که انسان را به این­جاها می­رساند.

سؤال تعنّتی کردن یکی از مواردی است که نشان می­دهد انسان به درجه­ی اخلاص نرسیده. دیگری را آزمایش کنم، هوش کنم، جلوی مردم آبرویش را ببرم، بفهمند من می­دانم و او نمی­داند. خلاصه این­ها معانی­ای است که می­فهماند انسان در راه علم مخلص نیست. البته اخلاص در کارها بسیار مشکل است.

از ذات مقدّس حقّ می­خواهیم که به همه­ی ما توفیق اخلاص در همه­ی کارهایمان را بدهد.[2]

 

عکس های مرتبت در ادامه مطلب

 

[1] عن عنوان البصریّ، عن أبی عبد الله (علیه السلام): «سَل العلماء ما جَهِلتَ، و إیّاکَ أن تسألهم تعنُّتاً و تَجربَةً، و إیّاک أن تَعمَلَ برأیک شیئاً، وَ خُذِ الاحتیاطَ فی جمیع اُمورک ما تَجِدُ إلیه سَبِیلاً، وَ اهرَب مِنَ الفُتیا هَربَک من الأسَد، و لا تجعل رقبَتک عَتَبَةً للنّاس»

الوسائل 18: 127، الباب 12 من أبواب صفات القاضی، الحدیث 54.

[2] این مطالب توسّط حضرت استاد آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ یکشنبه 5/8/1370ه.ش در بحث رسائل بیان گردیده است.

 

به سوال ذیل در قسمت نظرات پاسخ داده شده است

  • بهترين راه عقلي براي رسيدن به اخلاص و از بين بردن ريا چيست ؟
  • آيا اقدام به خدماتي كه براي خود انسان فوايدي دارد با اخلاص درعمل منافات دارد؟
ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاق - زهد و بی توجهی به دنیا - داستان زندگی شیخ انصاری - رمز موفقیت -

رمز موفقیت

زهد

زهد و بی توجهی به دنیا

 

از فقیه­ی می­شود اطاعت کرد که مخالف با هوای نفسش باشد، مطیع امر مولایش باشد، تکالُب بر حُطام دنیا نداشته باشد، یعنی جیفه­ی دنیا پیش چشمش ارزشی نداشته باشد، دنیا محبوب او نباشد. از چنین عالمی می­شود حمایت کرد، از چنین عالمی می­شود تقلید کرد و از چنین عالمی می­شود ترویج کرد.

زندگانی تک تک علماء شیعه، که امروز نوشته­ها و کتاب­هایشان در دست ماست، را نگاه کنید، خواهید دید ...

لطفا ادامه­ی مطلب را هم مطالعه بفرمایید.

با نظرات ارزشمندتان راهنمایمان باشید.

 

به سوال ذیل در قسمت نظرات پاسخ داده شده است

  • رجعت چیست؟
  • حجت که زمین نباید از آن خالی باشد کیست؟
ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاقی - ان احسن الحسن الخلق الحسن -شهادت امام حسن (علیه السلام) تسلیت باد

اخلاق نیکو

فردا طبق نقلی که بعضی ها می گویند (شاید تحقیق هم همین باشد) شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.

یک حدیث از امام حسن (علیه السلام) و یک نکته عرض می کنم خیلی وقت دوستان را نمی گیرم.

حدیث

حدیثی است که در بین احادیث شیعه سندا و متنا منحصر به فرد است از آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام):

عن احمد بن عمران البغدادی

عن ابی الحسن عن ابی الحسن عن ابی الحسن

عن الحسن عن الحسن عن الحسن

«إنّ احسن الحسن الخلق الحسن» [1]

این روایت از نظر سند و متن روایت جالبی است که از آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) وارد شده است.


در ذیل این نکته بحث پردامنه ایی است که در زندگانی فردی، اجتماعی، سیاسی انسان در همه ابعاد این نکته کارساز است که إنّ احسن الحسن الخلق الحسن.
اگر شیعه متخلق به این اخلاق باشد اثر و نتیجه اش را من در نکته دوم می خواهم عرض کنم.

نکته دوم

تشیع امروز در دنیا واقعا دارد عجیب و غریب گسترده می شود به شکلی که نظیری در تاریخ ندارد. این اقبال گسترده به سمت تشیع باعث شده که دشمن هم به شدت هراسان شود و به هر کاری دست بزند.

به عنوان نمونه الان در جنوب شرق آسیا نسبت به تشیع وضعیت ویژه ایی است؛ وضعیتی است که انسان اگر از نزدیک این وضعیت را نبیند نمی تواند درک کند چه خبر است.


در تابستان (ماه شعبان) خدا توفیق داد حدود یک ماه اندونزی و مالزی رفتم. علمائشان در هر دو منطقه از سراسر اندونزی در پایتخت جمع شدند. جلسات مختلف اعتقادی و غیره برای اینها گذاشتیم بعد هم سر زدم به مناطق مختلف.

در مالزی هم به همین شکل، اقبال عجیب به سمت تشیع را آدم از نزدیک می بیند.


میزبان ما در اندونزی گفت: «حاج آقا می خواهیم برویم به جزیره بالی» من یک نگاهی بهش کردم و گفتم: «از ما گذشته برویم جزیره بالی؛ جزیره بالی که برای ماها نیست.»
می دانید که جزیره بالی منطقه ایی است که از همه دنیا برای خیلی چیزها به آن منطقه می آیند. فرودگاهی دارد که لحظه به لحظه هواپیما از همه دنیا می نشیند.
گفت: «نه غیر از آن چیزها چیزهای دیگری هم در جزیره بالی پیدا می شود.» گفتم: «برویم.» چهار ساعت با هواپیما رفتیم تا رسیدیم به جزیره لومبوک. از آن جا دوباره یک ساعت رفتیم تا به جزیزه بالی رسیدیم. در فرودگاه عده ای جوان آمدند دنبال ما و با ماشین رفتیم. عصر بود رسیدیم به یک فضایی مثل حسینیه حدودا دو سه برابر این مدرس. وارد شدیم. تقریبا دیگر جایی برای نشستن نبود. شروع کردیم به صحبت.

میزبان ما می گفت فلانی شما طوری صحبت می کنید که در ذهن افراد  سوال ایجاد می شود که پشت سر هم می پرسیدند. گفتم که ما هم دنبال همین هستیم.

شروع کردند سوال کردن. سوالات را من یکی یکی جواب می دادم مترجمی که آمده بود فقط عربی بلد بود. اردن تحصیل کرده بود و سنی بود بعد شیعه شده بود. صحبتها همه عربی بود و من صحبت می کردم و ایشان ترجمه می کرد به زبان محلی. سوال می کردند به حدی رسید گفتند اذان مغرب است و نماز را خواندیم. گفتند بحث ادامه پیدا کند. به حدی که ساعت10 شب شد. آمدند گفتند باید برگردیم فرودگاه و گرنه به هواپیما نمی رسیم. برگشتیم جاکارتا.

در آن جلسه به کسی که سوال می کرد می گفتم اول خودت را معرفی کن و بگو که چطور شیعه شدی و چه کتابی را خواندی؟ یکی می گفت استاد دانشگاه، یکی پروفسور، یکی پزشک ... بالاخره از قشر نخبه جامعه بودند.

در مالزی هم همین طور حوادث و نکات عجیبی بود. دشمن به شدت حساس شده بود. با منطق هم با این مکتب پرنشاط و سراسر عقلانی نمی توانند مقابله کنند. لذا با تهدیدات مختلف، در مالزی آن مرکزی که من سالهای قبل در آنجا دو سه شب صحبت می کردم امسال نرفتیم، امسال شب عاشورا پلیس حمله می کند و 170 نفر را دستگیر می کند. عالم آنجا ... را هم دستگیر می کنند که فرد بسیار پرتلاشی است خود و خانواده اش را وقف شیعه کرده، یه رایزنی هایی شد معلوم شد وهابیت در حکومت محلی نفوذ کرده  اند.


در تایلند شب یکشنبه بود داشتم مطالعه می کردم آمدند گفتند پیام گیر یکی گفته ما یه کار ضروری داریم که فلانی گوشی را بردارد. دوباره زنگ زدند گوشی را برداشتم. آن میزبان ما ... با برادر خانمش در خیابان راه می رفته ترورش کرده اند. یک گلوله به شکم برادر خانمش و یکی هم به دست ایشان. حالا هم بیمارستانند. آن برادر خانمش هم پدرش عالم وهابی بوده قبلا، مبلغ وهایت بوده بعد شیعه شده. یک کتابی هم نوشته به فارسی هم ترجمه شده "مادر گریه نکن" که در حد خودش کتاب جالب و خواندنی است.

غرض این نکته است که من خیلی نگران شدم. اینها هم جمعیت قوی و خیلی شجاعی هستند. نکته ایی که من به ذهنم آمد گفتم که بالاخره الان ممکن است که اینها دست به کاری بزنید همین حدیث را خواندم. جریانی از مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی را برایشان نقل کردم. فوت بچه اش در عراق که قاتلش را بخشید. گفتم من نکته ایی که می فهم اینه که شما احساسات خودتان را کنترل کنید. با حسن خلق با اینها برخورد کنید. ضارب هم مشخص شده یک معلم وهابی که معلم دینی اهل سنت است و فرار کرده. شما این فضا را در بین اهل سنت ترسیم کنید بگویید که ما ایشان را بخشیدیم و شکایت یک مسلمان را پیش حکومت غیر مسلمان نمی برویم. خود حکومت می خواهد پیگیری کند بکند البته طبیعی است که خلاف امنیت شده ممکن است پیگیری کنند اما شما این فضا را ترسیم کنید که این کار را کرده این آدم ولی مسلمان است اشتباه کرده ما او را مسلمان می دانیم و پیش دولت کفر نمی رویم از او شکایت کنیم. البته برای دوستان شیعه سنگین بود. حتی دو سه نفر تماس گرفتند. ولی من گفتم این وضعیت به نفع شیعه است. همان کار ائمه ما است. بزرگان دینی ما در عراق تست کردند. مراجع شیعه فضایی را در عراق ترسیم کردند به شدت به نفع شیعه شد.

حالا ببینید إنّ احسن الحسن الخلق الحسن چکار می کند.

دیشب دیدم ساعت هشت زنگ زدند. خود این آقای ... که تیر خورده دارد گریه می کند. گفت نمی دونید امشب اینجا چه خبره. اوّلا خانه ما لحظه به لحظه پر از جمعیت می شود و خالی می شود و اکثر هم اهل سنت هستند. می آیند عذر خواهی می کنند. آن نکته ای را که ما برایشان ترسیم کردیم برایشان عجیبه. ... ببینید این دیشب اتفاق افتاده. إنّ احسن الحسن الخلق الحسن

تعامل ما در خانواده با همسایه با دانشجو با جوانان با مردم اگر بر اساس این ملاک باشد یقین بدانید تاثیرات شگرفی خواهد داشت امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق بدهد که ان شاء الله به آموزه های اهل بیت عمل کنیم.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین [۲] [۳]

..............پاورقی..........................

[1] الخصال - الشيخ الصدوق - ص 29، حدیث 102حدثنا أبو الحسن علي بن عبد الله بن أحمد الأسواري قال: حدثنا أبو يوسف أحمد بن محمد بن قيس السجزي ( 1 ) المذكر قال: حدثني أبو محمد عبد العزيز ابن علي السرخسي بمرو الروذ قال: حدثني أبو بكر أحمد بن عمران البغدادي قال: حدثنا أبو الحسن قال: حدثنا أبو الحسن، قال: حدثنا أبو الحسن، قال: حدثنا الحسن، عن الحسن، عن الحسن: إن أحسن الحسن الخلق الحسن. فأما أبو الحسن الأول فمحمد بن عبد الرحيم التستري، وأما أبو الحسن الثاني فعلي بن أحمد البصري التمار، وأما أبو الحسن الثالث فعلي بن محمد الواقدي وأما الحسن الأول فالحسن بن عرفة العبدي، وأما الحسن الثاني فالحسن بن أبي - الحسن البصري وأما الحسن الثالث فالحسن بن علي بن أبي طالب عليهما السلام.

[۲] این مطالب توسط حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی در روز سه شنبه ۲۱/۱۰/۱۳۸۹ در پایان درس خارج فقه بیان گردیده است.

[۳] از برادر حامد خالقی ولامدهی که ما را در آماده سازی این پست یاری رسادند کمال تشکر را داریم.

استاد مروی - برنامه ی حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی در اندونزی و مالزی - تیرماه 89

برنامه ی حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی در اندونزی و مالزی - تیرماه 89

۵شنبه ۱۷تیر - ساعت ۱۷.......... ورود به اندونزی (شهر جاکارتا)

جمعه ۱۸تیر - صبح .................. دیدار با تعدادی از علماء و شرکت در نماز جمعه

جمعه ۱۸تیر - ساعت ۱۶ .......... ایراد سخنرانی در مراسم عید مبعث

شنبه ۱۹تیر - ساعت ۸ ............ عزیمت به طرف پکالونگا (جاوه مرکزی)

شنبه ۱۹تیر - ساعت ۱۵ .......... دیدار از حوزه علمیه الهادی (ع) و ایراد سخنرانی

۱شنبه ۲۰تیر - ساعت ۸ .......... مراجعت به جاکارتا

۱شنبه ۲۰تیر - ساعت ۱۵ ........ عزیمت به طرف استان آچه

۲شنبه ۲۱تیر - ساعت ۱۰ ........ ایراد سخنرانی در سمینار فلسفه تطبیق شریعت اسلامی

۲شنبه ۲۱تیر - ساعت ۱۶ ........ زیارت مقبره شیعه کوالا

۳شنبه ۲۲تیر - ساعت ۹ .......... دیدار با مراکز و علماء آچه

۳شنبه ۲۲تیر - ساعت ۱۵ ........ مراجعت به جاکارتا

۴شنبه ۲۳تیر - ساعت ۱۰ ........ دیدار از مراکز فرهنگی جاکارتا

۴شنبه ۲۳تیر - ساعت ۱۷ ........ دیدار از موسسه الصدیقه

۵شنبه ۲۴تیر - ساعت ۹ .......... ایراد سخنرانی در اجلاس فارغ التحصیلان

۵شنبه ۲۴تیر - ساعت ۱۵ ........ ادامه مباحث اجلاس

جمعه ۲۵تیر - ساعت ۹ ............ ادامه مباحث اجلاس

جمعه ۲۵تیر - ساعت ۱۵ .......... ادامه مباحث اجلاس

شنبه ۲۶تیر - ساعت ۸ ............ عزیمت به جزیره لومبوک

شنبه ۲۶تیر - ساعت ۱۸ .......... ایراد سخنرانی در مراسم میلاد امام سجاد (ع)

۱شنبه ۲۷تیر - ساعت ۸ .......... مراجعت به جاکارتا

۱شنبه ۲۷تیر - ساعت ۸ .......... مسافرت به کشور مالزی

برنامه های حضرت استاد در مالزی متعاقبا اعلام خواهد شد.

استاد مروی - گزارشی اجمالی از سفر تبلیغی حضرت استاد مروی (حفظه الله تعالی) به اندونزی

گزارشی اجمالی از سفر تبلیغی حضرت استاد به اندونزی

۴شنبه ۱۲/۳/۱۳۸۹ تا  یکشنبه ۱۶/۳/۱۳۸۹

زمان و ساعت مکان برنامه
۴شنبه-۵۰/۲۲ فرودگاه بین المللی جاکارتا استقبال و انتقال به محل اقامتICC
۵شنبه-ساعت۱۳ کالج اسلامی جاکارتا سخنرانی
۵شنبه-ساعت۱۸

ICC

سخنرانی برای شیعیان جاکارتا
۵شنبه-ساعت۲۰ سفارت(Residance) دیدار با ایرانیان
جمعه-ساعت۹ کالج اسلامی جاکارتا دیدار با انجمن ام الزهراء(س)
جمعه-ساعت۱۴ کالج مدینه العلم دیدار با طلاب
شنبه-۱۰/۶ فرودگاه حرکت به طرف شهر ماکاسار
شنبه-ساعت۱۰ دانشگاه ماکاسار سخنرانی:تفکرسیاسی امام خمینی(ره)
شنبه-عصر فرودگاه حرکت به طرف شهر سورابایا
شنبه-شب هتل استراحت
یکشنبه-صبح سفر زمینی

حرکت به بانگیل

یکشنبه-صبح مدرسه علمیه امام صادق(ع) بانگیل

سخنرانی در جمع طلاب

استاد مروی - نکاتی از زندگانی مرحوم آیت الله العظمی میلانی

آیت الله محمد هادی میلانی (ره)

 

نکاتی از زندگانی

مرحوم آية الله العظمی ميلانی (قدس الله روحه الزكية)

 

 

روز يكشنبه 9 / 3 / 89 اول بحث فقه *************************************

** مرحوم آقای شيخ مرتضی حائری فرزند مرحوم آقای شيخ عبدالكريم حائری مؤسس حوزه علميه قم فرمود: وضع زندگيم خوب نبود. آمدم مشهد. از حضرت کمک خواستم ولی هيچ جوابی نيامد. رفتم سوار قطار شدم تا  به قم برگردم. لحظاتي كه قطار می­خواست حركت كند ديدم آقا سيد علی ميلانی فرزند مرحوم آقای ميلانی به ايستگاه قطار آمده و دنبال كسی است. من از پشت شيشه دست بلند كردم، مرا ديد. داخل قطار شد و پاكتی به من داد. باز كردم ديدم مبلغ سيصد و خورده­ای پول است. آقا سيد علی ميلانی گفت اين پاكت را پدرم دادند تا به شما برسانم. مرحوم آقای ميلانی در كاغذی چنين نوشته بودند: امر شده­ام كه اين مبلغ را به شما بدهم.

رفتم قم. درشكه گرفتم و تا رسيدن به منزل مقداری از آن مبلغ خرج شده بود. ديدم به همان مقدار حاجتم كه از امام رضا (علیه السلام) خواسته بودم پول باقی مانده است. (حضرت استاد مروی این جریان را از خود مرحوم شیخ مرتضی حائری شنیده بودند.)

 

** آقای سيد احمد دعايی از فضلای يزدی است. یک وقتی برای سخنرانی در جمع روحانیون حج به يزد رفته بودم. در جلسه­ای از خود ايشان شنيدم كه گفت: زمانی با مرحوم آقای دكتر پاك­نژاد صاحب كتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)» و مرحوم دكتر رمضان­خانی سه نفری به مشهد رفته بودیم. با هم خدمت مرحوم آقای ميلانی رفتيم. مرحوم پاك­نژاد به  مرحوم آقای ميلانی گفت: من خواسته­ای دارم دعا كنيد اجابت شود. ايشان گفت: ديديم مرحوم آقای ميلانی سرش را نزديك گوش آقاي پاك­نژاد بردند و چيزي­هايی گفتند. موقعی كه آقای پاك­نژاد از محضر آقای ميلانی مرخص شدند يك حالتی به ايشان دست داده بود كه ديگر راهش را پيدا نمی­كرد. می­گفت كجا بايد برويم. گفتم چرا اينطور هستید؟ گفت حالا نمی­توانم بگويم. مرا برسانيد همانجايی كه بوديم. با ايشان رفتيم همان مكانی كه بوديم و زمانی كه حالش جا آمد گفت: بله من ديشب حرم بودم و از امام هشتم (علیه السلام) خواستم كه حضرت توفيق بدهند تا كتابی راجع به مظلوميت حضرت امير (علیه السلام) بنويسم و اين مطلب بين خودم و امام هشتم (علیه السلام) بود. صبح كه رفتيم پيش آقای ميلانی و به ایشان گفتم كه من يك خواسته­ای دارم، شما دعا كنيد كه اين خواسته­ی من اجابت شود، آقای ميلانی سرشان را نزديك گوش من آوردند و فرمودند: آن خواسته­ای كه ديشب از امام هشتم (علیه السلام) خواسته­ای كه يك  كتابی راجع به مظلوميت حضرت امير (علیه السلام) بنويسی موفق خواهی شد.

مرحوم آقای پاك­نژاد كتابی راجع به مظلوميت حضرت امير (علیه السلام) و سقيفه  نوشته به نام "مظلومی گمشده در سقيفه" كه كتاب جالبی هم هست.

بله؛ ایشان آدم عجيب و هوا كشته­ای  بود كه بله؛ من نكات زيادی از ایشان دارم. حالا بماند. آه ....

 

 

روز دوشنبه 10 / 3 / 89 اول بحث اصول *************************************

** شب­های شنبه منزل ابوی ما گعده­ای بود که آقايان می­آمدند می­نشستند.  از جمله دو برادر بودند که از موجهین و متدینین مشهد بودند آنجا زياد می­آمدند. ايشان تعريف كرد اوائلی كه مرحوم آقای ميلانی مشهد آمده بودند دنبال منزلی می­گشتند که بيرونی و اندرونی داشته باشد. خيلي ما گشتيم، خانه­های زیادی را ديديم ولی آن خصوصيات را نداشتند. مرحوم میلانی برای خرید خانه پول هم كم داشتند. فهميديم يكی از تجار مشهد می­خواهد خانه­اش را بفروشد. رفتيم خانه را ديديم. تقريبا همان خصوصيات مورد نظر مرحوم آقای ميلانی را داشت. من هم مي­دانم آن خانه كجاست و الآن دست كيست. گفتند ما خوشحال شديم و فردا صبحش آمديم خدمت مرحوم آقای ميلانی. به ايشان گفتیم چنين خانه­ای با اين مشخصات هست و براي پولش هم صاحبش گفته اگر فلانی بخواهد من هر چه بخواهد صبر می­كنم. ما با مرحوم آقای ميلانی برای بازدید از خانه رفتيم. زنگ زديم. درب باز شد. طرف آمد به استقبال.  مرحوم آقای ميلانی تا پايشان را داخل خانه گذاشتند يك نگاهی كردند و برگشتند. فرمودند نمی­خواهم.

ایشان گفت: گفتم چرا هيچی نگفتند. آمديم در مسير عصبانی شدم. گفتم: آقا ما را مسخره كرده­ايد. مثلا يك ماهه، چقدر است دنبال خانه می­گرديم. همه­ی شرائط شما را هم دارد، نمی­خواهم يعني چه؟ فرمودند: «عزيزم در اين منزل گناه زياد شده است.»

ايشان گفت: ما آمديم پيگيری كرديم تا ببینیم آن تاجر اين خانه را از چه کسی خريده است. رسيديم به اينجا كه اين خانه منزل سركنسول روسيه در مشهد بوده و مركز عيش و نوش.

اين يك نگاه است؛ نگاه ما هم وقتي وارد خانه­ای می­شويم یک نگاه است که رنگش چطور است؟ لعابش چطور است؟ تزئيناتش چطور است؟ ...

حضرت امام (قدس الله روحه الزكيه) كه خودشان اهل اين حرفها بودند در يكی از توصيه­هايشان می­فرمايند: كسي كه نرسيده به این مراتب مبادا اين مقامات بزرگان را انکار کند.

البته نه هر كسی كه مغازه­ی دو نبش باز می­كند و ادعا می­كند. اين را هم داشته باشيد؛ اينها بعضی­ها مغازه­ی دو نبش باز می­كنند، ادعاهایی دارند و حرفهايی كه آنها نه. اينها را بايد تكذيب هم كرد اما كسانی كه اهل اين ادعاها نيستند و زندگيشان زندگانی آن چنانی است ....

 

** حاج آقای رضازاده تعريف می­كردند و می­فرمودند: اولين گروهی را كه آقای ميلانی به عنوان مبلغ تربيت كردند تا به عنوان مبلغ بفرستند به شهرستانهای مختلف ايران من هم جزء آنها بودم. از طرف ايشان رفتم شيراز به مسجد اخوی بزرگ آقای حائری شيرازی آقا صدر الدين. الآن ايشان فوت كرده است. او هم آدم چشم باز عجيب و غريبي بود، مكاشفاتی در زندان و جاهای ديگر برايش اتفاق افتاده بود. من از نزديك مرحوم آقا صدر الدين را می­شناختم. آقای رضا زاده فرموده بودند: مرحوم آقای ميلانی قبل از سفر آمدند برای ما صحبت كردند. هوا كشتگی و نفس كشتگی را ببينيد. فرمودند: داريد می­رويد، به هر محلی كه رفتيد مبادا نامی از سيد محمد هادی ميلانی ببريد. راضی نيستم. از مردم بپرسيد مقلد چه كسی هستند. رساله آن مرجع را بگيريد و از روی آن رساله برای مردم مساله بگوييد.

کسی که وقتی در منزل آقای سليمی نيشابوری یک نفر در زمان زنده بودن آقای خویی و حضرت امام از علامه­ی طباطبايی پرسيد: آقا به نظر شما اعلم چه کسیست؟ گفت آقای سيد محمد هادی ميلانی. من خودم حضور داشتم و مستقيما این مطلب را شنيدم. كسي كه علامه­ی طباطبايی او را اعلم می­داند؛ می­گويد در تقليد مردم خدشه نكنيد. مقلد هر كسی هستند رساله­ی مرجع­اش را بگيريد و از روی آن بخوانید.

استاد مروی - روحانيون بايد مديريت فرهنگي جامعه را بعهده بگيرند

روحانيون بايد مديريت فرهنگي جامعه را بعهده بگيرند

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاقی - 2 ملاک برای افزایش رتبه

۲ ملاک برای افزایش رتبه 

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاق - رمز موفقیت

رمز موفقیت

رمز موفقیت

لطفا ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته

استاد مروی - گزارش سفر مالزی

گزارش سفر مالزی

اقبال نخبگان به مکتب اهل البیت (علیهم السلام)[۱]

ادامه نوشته

استاد مروی - عید غدیر - غدیر خم - فراموشی حادثه غدیر چرا؟

 

چرا فراموشی؟!

 

سوال:

  • چرا در فاصله كوتاه غدير تا رحلت پيامبر (ص) مردم حادثه غدير را از ياد بردند و آن حوادث بعد از رحلت پيامبر (ص) پيش آمد؟
  • اگر ماجراي غدير خم از نظر تاريخي واقعيت دارد، چرا پس از ماجراي سقيفه شركت كنندگان در آن محفل و نيز مردم مدينه سخني كه نشانه يادآوري اين ماجرا باشد، بر زبان نياوردند؟
پاسخ:
به نظر مي‏رسد اين پرسشها يكي از چالش‏هاي جدّي فرا روي شيعه است؛ زيرا شيعه:
الف) با بهره‏گيري از منابع معتبر خود و اهل سنت به اثبات اصل ماجراي غدير مي‏پردازد؛ منابعي كه در آن صدها صحابي و تابعي شناخته شده وجود دارد (الغدير في الكتاب و السنة و الادب، علامه اميني، ج 1، ص 14 - 73. او اين حديث را از يكصدو ده نفر صحابي و هشتاد و چهار تابعي نقل مي‏كند).
ب) با دليل‏هاي متقن و شواهد مستحكم لغوي، قرآني، سنتي و تاريخي واژه ولايت موجود در روايت غدير را به معناي سرپرستي و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان مي‏داند نه دوستي (همان، ص 362 - 370).
ج) اثبات مي‏كند پيامبر اكرم (ص) در اين ماجرا بر اساس دستور خداوند در پي تعيين جانشين بود نه معرفي كانديداي خلافت (همان، ص 370 - 378).
با اين همه در گزارش‏هاي تاريخي - جز چند منبع كه در اعتبار آن‏ها سخن فراوان است - از واكنش شديد مردم و ياد آوري ماجراي غدير خم كم‏تر سخن به ميان آمده است. با آن‏كه قطعاً بيش‏تر مردم مدينه در ماجراي غدير حضور داشتند، چرا پس از حدود 70 يا 84 روز (ماجراي غدير خم در روز 18 ذي حجه واقع شد و وفات پيامبر اكرم (ص) و ماجراي سقيفه در 28 صفر يا 12 ربيع الاول) از اين ماجرا آن را فراموش كردند؟
البته احتمال اعتراض عده‏اي از مردم و ياد كرد ماجراي غدير به وسيله آن‏ها و مخفي ماندن اين واكنش، به سبب سياست ممنوعيت نقل و تدوين حديث، وجود دارد؛ ولي در عدم گستردگي اين اعتراض‏ها ترديد نيست.
با توجّه به ماجراي غدير و تأكيد پيامبر اكرم (ص) بر تعيين جانشين، انتظار اعتراض گسترده نامعقول نمي‏نمايد. بنابراين، واكنشي چنين محدود چگونه توجيه مي‏شود؟
براي يافتن سرنخ‏هاي تاريخي اين مشكل بايد موقعيت زماني اين قطعه از تاريخ و نيز سير جريان‏هاي سياسي و اجتماعي از زمان واقعه تا وفات پيامبر اكرم (ص) به دقت بررسي شود. بر اين اساس، پي‏گيري بحث در محورهاي زير ضرورت دارد: ...
 
ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاقی - ادعيه‌ی اهل البيت (علیهم السلام) چراغ برطرف کننده‌ی ظلمتهای معرفتی

ادعيه‌ی اهل البيت (علیهم السلام)

چراغ برطرف کننده‌ی ظلمتهای معرفتی

 دعا - عرفه - صحرای عرفات

بسم الله الرحمن الرحيم

دو نکته و یک نتیجه

نكته اول

دين اسلام، كه خاتم الاديان است، براي همه‌ی بشر است با سلایق و افكار مختلف. تمام بشريّت با اعتقاد به اين دين و عمل به وظایف مقرر در اين دين سعادت دنيوي و اخروي را خواهند داشت.

نكته دوّم (بسيار بسيار مهم)

انسان‌ها با توجه به درجه‌ی معرفتي كه به مبدأ دارند دارای چنان مراتب مختلفي هستند كه قابل احصاء نيست؛ بلكه مي­شود گفت هر انساني با توجّه به خصوصيات و مکتسباتی كه از آموزش‌ها، تربيت‌ها، وراثت‌ها و ... دارد يك پله و يك درجه از نظام معرفتي را دارا می‌باشد. البته این درجه قابل تكامل است. ...

(ادامه ی مطلب در ادامه ی مطلب (لطفا کلیک کنید))

 

مطالب مرتبط:

 دعای عرفه اوج معرفت و عرفان شیعی

 دعا ابزار جذب مخالفان به مکتب اهل البیت (علیهم السلام)

 جواب سوالات ذیل را در قسمت نظرات همین پست مطالعه بفرمایید: ........................

۱- از ديدگاه روايات، دعا و نيايش در روز عرفه چه فضيلتي دارد؟ (سوال کننده: "استاذنا")

۲- دانشجويانى هستند كه طالب كمال و معرفت دينى اند و فكر مى كنند در حوزه چنين كارى بيشتر ميسر است. راهنمايى فرماييد. (سوال کننده: دانشجو)

۳- در مورد همزاد انسان توضيح دهيد. (سوال کننده: پروانه)

۴- جن (در ذیل جواب سوال بالا به آن پرداخته شده است)

۵- راههای رهایی از افکار بوچ واندیشه های باطل را بیان کنید. (سوال کننده: بنده عاصی خدا)

۶- راههای رهایی از نفاق و دورویی را بیان کنید. (سوال کننده: بنده عاصی خدا)

۷- معرفت نسبت به امام پيدا كردن يعني چه؟ و اينكه گفته مي‌‌شود زيارت با معرفت بكنيم چه جور زيارتي منظور نظر است؟؟؟ (سوال کننده: ۱۳۵)

ادامه نوشته

استاد مروی - سیاسی - هفته بسیج - خصوصيات بسیجیان برای داشتن نقش موثرتر در جامعه

بسیجیان بايد واجد چه خصوصياتي باشند

تا بتوانند نقش موثرتري در جامعه داشته باشد؟

در حوادث گوناگون پس از پيروزي انقلاب، خصوصاً دفاع مقدس، نهادها و گروه‌هاي فراواني بودند كه با ايثار، خلوص، فداكاري و شهادت‌طلبي كشور و انقلاب اسلامي را بيمه كردند؛ ولي حقيقتاً اگر بخواهيم مصداق كاملي از ايثار، خلوص، فداكاري و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهيم، چه كسي از بسيج و بسيجيان سزاوارتر خواهد بود. ... (ادامه مطلب ر ادامه مطلب)

ادامه نوشته

استاد مروی - اعتقادی - جواب به یک شبهه - این همه تلاش برای چه؟

 

آیا این همه تلاش شیعه بر سر یک مسأله‌ی انقراض یافته است؟

 

یک شبهه

نکته‌ی مهمی که ممکن است برای جمعی (چه شیعه، چه سنی، چه غیر مسلمان) مطرح باشد این است که آیا این همه تلاش شیعه در جمع‌آوری اسناد و مدارک مختلف و نوشتن این همه کتاب‌های مبسوط برای اثبات این‌که حق با چه کسی است و خلیفه‌ی بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسی بوده

تلاش‌ بر سر یک مسأله‌ی انقراض یافته است؟

و آیا لازم است شیعه این همه تلاش‌هایش را برای اثبات این مسئله بگذارد؟

 ادامه مطلب در ادامه مطلب

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاقی - میلاد مسعود امام حسن مجتبی (علیه السلام) - یک حدیث نمونه

یک حدیث نمونه

عن أبی الحسن، عن أبی الحسن، عن أبی الحسن، عن الحسن، عن الحسن، عن الحسن

«إنَّ أحسَنَ الحَسَن الخُلقُ الحَسَن»

سفینةُالبحار، مرحوم محدّث قمی (اعلی الله مقامه الشریف)، مادّه‌ی «حَسُنَ»

استاد مروی - اخلاقی - دو بال پرواز، علم و تقوا

 

دو بال پرواز؛ علم و تقوا

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاقی - ترک المعاصی (ترک گناه)

 ترکُ المعاصی

ادامه نوشته