استاد مروی - شیخ باقر النمر - شیعیان عربستان
سخنان آیة الله حاج شیخ جواد مروی در محکومیت شهادت شیخ باقر النمر
استقامت بینظیر شیعیان أحساء و قطیف (منطقة الشرقیة) در دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام
سخنان آیة الله حاج شیخ جواد مروی در محکومیت شهادت شیخ باقر النمر
استقامت بینظیر شیعیان أحساء و قطیف (منطقة الشرقیة) در دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام
شهیدی که عکس زن ...
در ادامه
رسیدن به آرزو
حسن بلوچی رزمندهای از تیپ ۲۱ امام رضا(ع) در مورد شگفتی یک شهید عملیات والفجر۸ خاطرهای را روایت میکند و میگوید:
شهید محمد رضا عاشور پس از زخمی شدن در عملیات والفجر۸ به یک بیمارستان در اصفهان منتقل میشود. در آنجا خانوادهاش به بالینش میآیند و تا لحظات آخر عمرش کنار او مینشینند. شهید عاشور قبل از شهادت، خطاب به خانوادهاش میگوید: من آرزو داشتم پس از عملیات والفجر۸ به پابوس امام رضا(ع) بروم، ولی افسوس که حالا نمیتوانم... و لحظاتی بعد به شهادت میرسد. ... (ادامه در ادامه)
درد ما ...
وصیت نامه شهید رسول حیدری
در ادامه
بوی کباب
هر بار می خوایم با سيد بریم توي شهر قدمي بزنيم،
يکي دو نفر جلوتر ميرن تا اگر بوي کباب شنيدند خبرش کنند.
سیم خاردارهای نفس
در ادامه
دلم از این تابوتها میخواهد
در ادامه
غُر نزن
تو یه مراسم از جانبازی تجلیل شد.
کمی که از خاطراتش گفت گریش گرفت.
پسر کوچولوش اشکاشو پاک کرد.
بقیه در ادامه
تا به امروز یك نگاه حرام نكردهام
گوشه هایی از زندگی شهید سید محمد شجاع الدین جعفری
سید شجاع الدین جعفری، برادر سعید، نقل میکند:
«شبی كه آقاسعید در بامداد آن، شهید شدند دستهی ما عملیات داشت. یكی دو ساعت به غروب مانده بود... سعید به من گفت : «تو الان در سِنّی قرار داری كه در معرض نگاه حرام هستی. چشمانت را پاك نگهدار و از گناه دوری كن»
گفتم: «آقا سعید روزگار طوری نیست كه بشود تقوا را آنطور كه شما میگویید نگه داشت. صبح كه از منزل بیرون میآئیم كسانی را میبینیم كه حجابشان را درست رعایت نمیكنند»
آقا سعید همانطور كه سرش را با حوله خشك میكرد، پرسید: «سن شما بیشتر است یا من؟»
گفتم: شما.
حوله را از روی صورتش كنار زد و گفت: «به وجود مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) تا به امروز یك نگاه حرام نكردهام».
این قسم بزرگترین قسم سعید بود و چنان این حرف را محكم زد كه اشك در چشمانم حلقه بست ... (بقیه در ادامه)
اکسیر
به همراه تحلیلی مختصر از انفجار لبنان
در ادامه
تا کنون ۱۰۷ دانلود
ارتباط با ما: ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
گریه نکن گریه بکن
در ادامه
ما را از نظرات ارزشمندتان محروم نفرمایید
فرمانده ظرفشوی
این همه بی نماز هست!
اجازه بدید کمی هم بی نمازا نماز بخونن
حسابرسی
در ادامه به حساب خودتون برسید
اگر هواپیمای اسرائیلی وارد خاک ایران شود ...
لطفا ادامه مطلب را ببینید
دو دو تا چهار تا!
یک مسئله ی خیلی خیلی سخت ریاضی
تا حالا اون حسی رو که بعد از حل کردن یک مسئله ی سخت به انسان دست می ده چشیدید؟
خیلی لذت بخشه!
اگر می خوای این حس رو درک کنی و ریاضیتونم خوبه، بیاید به ادامه مطلب
ایستگاه صلواتی
به مناسبت عید قربان
و آموزش یکی از راهکارهای زیاد شدن آمار وبلاگ
اول بر روی تمام اعداد زیر کلیک کنید و بعد به ادامه رفته و راهکار را بخوانید.
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11
از این تاریخ به بعد ...
چهار پرده
۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
با حالتر از همه
خیلی حال میده یه بچه ی خوشگل دنیا بیاری؛
خیلی حال میده تو کودکی همه جا از ادبش و تو بزرگی از اخلاق و صفا و صمیمیتش حرف بزنن؛
خیلی حال میده به سنین جوانی که رسید وقتی نگاش کنی دلت بره؛
خوشگل ...، خوشتیپ ...، آقا ...؛
ولی از همه اینا باحال تر می دونی چیه؟
تو ادامه بخون
داستان آقای گلی که در پارتی های شبانه ...
۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
بد اخلاقی های یک بسیجی نسبت به خانواده
و کتک زدن های مدام آنها
۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
اتاق خواب یک بسیجی
نه عکاس این عکس شناخته شده است و نه این بسیجی ... (ادامه در ادامه)
نظر یادتون نره
۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
وصیت نامه طلبه و بسیجی شهید احمد امینی.
او در عملیات والفجر 4 (آبان سال 62) به شهادت رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
انگیزهای که باعث آمدن من به جبهه شد احساس تکلیف شرعی و اسلامی من بود. اما اینکه چگونه این توفیق نصیب من شد باید بگویم که من لایق چنین سعادتی نبودم و خدا میداند که آنچه مرا به جبهه آورد در خواستی بود که در کنار مرقد مطهر حضرت رضا سلام الله علیه از ایشان نمودم و لطف و عنایت آن بزرگوار مرا به اینجا کشید و توسل جستن به ائمه اطهار علیهم السلام. توصیهای است که من به تمام کسانی که خواهان رسیدن به این سعادت هستند و خود را آماده نمیبینند مینمایم.
اگر جسد من ناپدید شد افسوس مخورید که جسد هر کجا باشد روز قیامت برانگیخته خواهد شد و اگر تاسفی هست باید بر مظلومیت و ناپدید بودن تربت زهرا سلام الله علیهما خورده شود. توصیه میکنم شما را و هر آنکس که این وصیت نامه به او میرسد اینکه از خدا بترسند و در اعمال خود اخلاص را حفظ کنید و یاد خدا را فراموش نکنید و آگاه باشید که خداوند ناظر بر اعمال شماست و توصیه میکنم شما را به پیروی از امام و کوتاهی نکردن اجرای فرامین آن بزرگوار. سعی کنید که اعتقادات خود را در اصول و فروع قوی سازید تا در سختی ها نلغزید.
احمد امینی(امضاء)
امیدوارم در قیامت همه با هم باشیم
ارتباط با ما: ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
........ آخرین پست های استاذنا: .........................................................
موارد ستاره دار (*) را طلاب علوم دینی حتما گوش کنند. پشیمان نمی شوند.
........ بر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید: ...............................................
۱- توبه + بازگشتگان از وهابیت (۶۹ دانلود)
۳- بیانات حضرت استاد در جمع طلاب غیر ایرانی معتکف در حرم امام رضا(علیه السلام) (۶۸ دانلود) ***
۴- بیانات حضرت استاد در شب قدر + روضه حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) (۷۲ دانلود)
۵- قدر (۵۲ دانلود)
۶- لیالی قدر وظایف و بایسته ها (۱۴۱ دانلود)
۷- قرآن و اهل بیت (علیه السلام)
۸- چگونه علم اصول کاربردی شود؟ + نکاتی در رابطه با ماه رمضان (۱۳۰ دانلود) *
۹- نکاتی در رابطه با تبلیغ برای کاندیداهای ریاست جمهوری (۴۴ دانلود)
۱۰- ترک گناه مهمترین عمل (۸۱ دانلود)
۱۱- تحلیل و بررسی زندگانی امام هادی (علیه السلام) (۷۴ دانلود)
۱۲- بررسی تحلیلی تخریب قبر حجر بن عدی (۱۱۷ دانلود)
۱۳- دیدار با طلاب مدرسه ثقلین مشهد (۱۴۶ دانلود) **
۱۴- نقد وهابیت از درون (۳۲۷ دانلود) ***
۱۵- تربیت انسان + روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) (۲۳۵ دانلود) **
۱۶- فدک عنوان مشیر به اصل امامت و حاکمیت اهل البیت (علیهم السلام)
۱۷- حدود فدک (۱۹۵ دانلود)
۱۸- یکشنبه سیاه مجلس (۲۷۹ دانلود)
بعد از شهدا چه کردیم؟
عکس شهدا دیدیم.
عکس شهدا عمل کردیم.
یک عکس استثنایی
خدمت یا خیانت
به مناسبت اتفاقات اخیر مجلس
تا کنون ۲۷۹ مرتبه این فایل دانلود شده است.
لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.
سه نکته در پیروزی این انقلاب مؤثّر بود:
نکتهی اوّل: رهبری قوی حضرت امام (ره)؛
مرجعیّت شیعه در جریان انقلاب قدرت عظیم خودش را برای مدیریّت بر جهان نشان داد.
نکتهی دوم: اتّحاد مردم؛
نکتهی سوم: دلگرمی و امید مردم به خطوط ترسیم شده انقلاب.
امروز هم وظیفه همین است ... (ادامه مطلب و فایل صوتی در ادامه مطلب)
دعای بعد از غذا
بعد از صرف غذا هر کسی یک دعا میکرد و بقیه آمین میگفتند.
شهید احسان صانعی همیشه دعا میکرد:
«خدایا میخواهم در این عملیات شهید شوم، جنازهام در بیابان بماند و در جلوی تابش آفتاب باشد
تا لایق درگاه تو باشم».
دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (علیه السلام) نخوانند.
در ادامه مطالعه بفرمایید
قهرمان سیزده ساله
اندازه ی پسر خودم بود؛ سیزده، چهارده ساله.
وسط عملیات یک دفعه نشست.
گفتم: حالا چه وقت استراحته بچه؟!
گفت: بند پوتینم شل شده، می بندم.
به راه ادامه دادیم. ...
دوباره نشست؛ ولی بلند نشد!
نگاه کردم. هر دو پایش تیر خورده بود ولی برای حفظ روحیه ی ما چیزی نگفته بود. ...
چند عکس از شهدای نوجوان در ادامه مطلب
دو در دل شب
یکی از هم دوره های شهید بابایی در آمریکا می گفت: توی آمریکا دوره ی خلبانی می دیدیم. یه روز دیدم روی بولتن خبری پایگاه مطلبی نوشته که نظر همه را جلب کرده بود. مطلب هم این بود:
"دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خود دور کند!"
تا این مطلب را خواندم رفتم سراغ عباس.
گفتم: عباس قضیه چیه؟
اولش نمی خواست بگه.
بعدش آروم سرش رو بالا آورد و گفت: چند شب پیش بد خواب شده بودم. رفتم میدون چمن بدوم. کلنل باکستر و زنش منو دیدند. از شب نشینی می یومدن.
کلنل به من گفت: این وقت شب برای چه می دوی؟
بهش گفتم: دارم ورزش می کنم.
گفت: راستش رو بگو.
گفتم: راستش محیط خوابگاه خیلی آلوده هست. شیطون آدمو بدجوری اذیت می کنه. اگه آدم حواسشو جمع نکنه به گناه می افته.
بعدشم بهش گفتم: میدونی دین ما برای این طور وقتا چه توصیه ای می کنه؟
عمل سخت انجام بدین!
پيروزي انقلاب اسلامي ايران
منطقه عمومي بستان، آذر 1360، رزمندگان با بررسي كارت هويت يك شهيد، در حال شناسايي او هستند. عراق در عمليات طريق القدس، تعدادي از رزمندان را به اسارت گرفت و با چشمان بسته آنان را تيرباران كرد.
یک وصیت و یک سوال و یک تحلیل
وصیت نامه حضرت امام علی (ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آن چيزى است كه على پسر ابوطالب وصيت مىكند:
به وحدانيت و يگانگى خدا گواهى مىدهد و اقرار مىكند كه محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگانى من از آن خداست. شريكى براى او نيست، من به اين امر شدهام و از تسليم شدگان اويم.
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مىكنم:
۱- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.
۲- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد، پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مىكند، فساد و اختلاف است.
۳- ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مىكند.
۴- خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.
۵- خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مىخواهند آنها را در ارث شريك كند.
۶- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.
امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
۷- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست .
۸- خدا را! خدا را! درباره كعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود كه اگر حج متروك بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند كرد.
۹- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نكنيد.
۱۰- خدا را! خدا را! درباره زكات؛ زكات آتش خشم الهى را خاموش مىكند.
۱۱- خدا را! خدا را! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند.
۱۲- خدا را! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره آنها سفارش كرده است.
۱۳- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهيدستان، آنها را در زندگى شريك خود سازيد.
۱۴- خدا را! خدا را! درباه بردگان، كه آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود.
۱۵- در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.
۱۶- با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد چنانكه قرآن دستور داده است .
۱۷- امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
۱۸- بر شما باد كه بر روابط دوستانه ما بين خويش بيفزاييد، به يكديگر نيكى كنيد، از كنارهگيرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.
۱۹- كارهاى خير را به مدد يكديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مىشود، بپرهيزيد.
در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.
۲۰- از خدا بترسيد كه جزا و كيفر خدا شديد است.
خداوند همه شما را در كنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد كه احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مىسپارم . سلام و دورد حق بر همه شما ... [مقاتل الطالبين، صص ۴۴ – ۲۸، ابن اثير، ج ۳، صص ۱۹۷ – ۱۹۴، مروج الذهب، ج ۲، صص ۴۴ –۴۰.]
سوال:
با توجه به وصایای حضرت و عمل ما به نظر شما آیا ما شیعه واقعی حضرت علی (ع) هستیم؟!
تحلیل وصیت: ... در ادامه
شهادت اول مظلوم عالم حضرت علی (علیه السلام)
بر تمام شیعیان آن حضرت تسلیت باد.
خجسته باد نام خداوند نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید
از تو در شگفت هم نمی توانم بود که دیدن بزرگی ات را چشم کوچک من بسنده نیست
مور چه می داند که بر دیواره اهرام می گذرد یا بر خشتی خام
تو آن بلندترین هرمی که فرعون تخیل می تواند ساخت
و من آن کوچکترین مور که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت
چگونه این چنین که بر زبر ماسوا ایستاده ا ی
در کنار تنور پیرزنی جای می گیری و
زیر مهمیز بچگکان یتیم و در بازار تنگ کوفه
پیش از تو هیچ اقیانوس را نمی شناختم که عمود بر زمین بایستد
پیش از تو هیچ خدایی را ندیده بودم که پای افزاری وصله دار به پا کند
و مشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد
آه ای خدای نیمه شب های کوفه تنگ
ای روشن خدا در شب های پیوسته تاریخ
ای روح لیله القدر
حتی اذا مطلع الفجر.
شب از چشم تو آرامش را به وام دارد
و طوفان از خشم تو خروش را
کلام تو گیاه را بارور می کند و از نفست گل می روید
چاه از آن زمان که تو در آن گریستی جوشان است
سحر از سپیده چشمان تو می شکوفد
و شب درسیاهی آن به نماز می ایستد
هیچ ستاره نیست که وام دار نگاه تو نیست
لبخند تو اجازه زندگیست
هیچ شکوفه نیست کز تبار گلخند تو نیست
چگونه شمشیری زهر آگین پیشانی تو این کتاب خداوند را از هم می گشاید
چگونه می توان به شمشیری دریایی را شکافت؟
به پای تو می گریم با اندوهی والاتر از غم گزایی عشق و دیرینگی غم
برای تو با چشم همه محرومان می گریم
با چشمانی یتیم ندیدنت
گریه ام شعر شبانه غم توست
هنگام که به همراه آفتاب به خانه یتیمکان بیوه زنی تابیدی
و صولت حیدری را دستمایه شادی کودکاه شان کردی
و بر آن شانه که پیامبر پای ننهاد کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هرای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تروید
آیا تاریخ به تحیر بر درسرای خشک و لرزان نمانده بود؟
در احد که گلبوسه زخم ها تنت را دشت شقایق کرده بود
مگر از کدام باده مهر مست بودی
که با تازیانه هشتاد زخم بر خود حد زدی؟!
کدام وامدارتریی؟
دین به تو یا تو بدان؟
هیچ دینی نیست که وام دار تونیست
دری که به باغ بینش ما گشودی هزار بار خیبری تر است
مرحبا به بازوان اندیشه و کردار تو
شعر سپید من روسیاه ماند که در فضای تو به بیوزنی افتاد
هرچند کلام از تو وزن می گیرد
وسعت تو را چگونه در سخن تنگمایه بگنجانم ؟
تو را در کدام نقطه باید به پایان برد؟
الله اکبر
آیا خدا نیز در تو به شگفتی در نمی نگرد
فتبارک الله تبارک الله
تبارک الله احسن الخالقین
خجسته باد نام خداوند که نیکوترین آفریدگاران است
و نام تو که نیکوترین آفریدگانی!
موسوی گرمارودی
حر انقلاب؛ از کاباره تا جبهه
اپيزود اول: کاباره
صبح یکی از روزها با هم به "کابارهی پل کارون" رفتیم.
به محض ورود، نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود.
با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار با حیایی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود.
شاهرخ جلوی میز رفت و گفت: همشیره تا حالا ندیده بودمت، تازه اومدی اینجا؟!
زن خیلی آهسته گفت: بله؛ من از امروز اومدم.
شاهرخ دوباره با تعجب پرسید: تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمیخوره، اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟
زن در حالی که سرش رو بالا نمیگرفت گفت: مهین هستم. شوهرم چند وقته که مرده. مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا!
شاهرخ حسابی به رگ غیرتش برخورده بود. دندانهایش را به هم فشار میداد. رگ گردنش زده بود بیرون. دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!!
بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، همینطور که از در بیرون میرفت رو کرد به ناصر جهود (صاحب كاباره) و گفت: زود بر میگردم!
مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند.
مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. بعد از سلام و علیک، بیمقدمه پرسیدم: راستی قضیهی اون مهین خانم چی شد؟
اول درست جواب نمیداد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره اثاثها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونهی کوچیک تو خیابون نیرو هوایی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچهات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!!
اپيزود دوم: انقلاب
... لطفا ادامه مطلب عکسها و خاطرات دیگر را در ادامه ببینید.
آلونک ننه علی
آیا صاحب این عکس را میشناسید؟
خوب دقت کنید.
او را میشناسید؟
بی شک بارها و بارها عکس او را بردیوارهای شهر، یا وبلاگهای دفاع مقدس، یا در سمینارها و جلسات مربوط به دفاع مقدس دیدهاید.
حال بگویید: از دیدن این نگاه پر جذبه، چه احساسی در شما بوجود میآید؟ او را نماد چه میدانید؟
شهامت؟
اقتدار؟
ایستادگی؟
صبر؟
شجاعت؟
بی باکی؟
شهادت؟
...
آری من نیز همه این نمادها را در تصویر پر صلابت او دیدم.
من نیز تصور داشتم که او شهیدی از تبار عاشقان بوده در دوران دفاع مقدس، بهشت را با بها و بی بهانه خریده و از رنج بودن در زندان دنیا رها شده است.
اما نه؛ اینگونه نبود.
او از حادثه جنگ رهایی یافته، با تنی زخمی زندگی پس از جنگ را نیز چشیده و سالها زنده مانده و در حوالی شهر مقدس مشهد، در روستایی کوچک زندگی کرده است.
او در طول این سالها بصورت ناشناس و در گمنامی تمام، در اوج فقر، با انبوه درد، در کنار ما زیسته و ما در حالی که عکسش را در جای جای شهر میچسباندیم و به صلابتش فخر میفروختیم، از روح بلند او بی خبر بودیم.
از شما میپرسم آیا از صاحب این تصویر پر صلابت که نشان افتخار شما در مجالس و کنگرهها و سمینارها و مناسبتهای جنگی است خبری دارید؟
من خبری غم انگیز دارم.
او سالها در درد شیمیایی سوخته و دم بر نیاورده. نحیف و لاغر و بیمار و دردمند شده و آخ نگفته است. بارها از او خواستهاند که برای گرفتن حق سالها جنگیدن و شیمیایی شدنش به بنیاد برود، اما پاسخ دندان شکن او چنین بوده:
"چه حقی؟ مگر من برای حقوق خودم به جنگ در راه خدا رفتهام؟ حق من همین درد است. همین رنج. همین چکه چکه آب شدن."
مرد با صلابت جنگ در درد شیمیایی بیادگار از سالها حضورش در میدانهای جنگ ذره ذره چکید و آب شد و چون قطرهای زلال در دل خاک فرو رفت و ما هنوز هم پس از گذشت سالها از مرگ با عزتش از او غافل ماندهایم. تنها عکس او را چون سند افتخاری بر هر کوی و برزن و در جای جای شهر میزنیم، بی آنکه از صاحب تصویرخبری بجوییم.
او به واقع شهید گمنام است. مردی که بر قبرش واژه شهید ننوشتهاند، اما خدا میداند که شهید است.
زیارتگاه او در روستای گجوان مشهد است. همین امروز سری به آنجا بزنید.
منبع: اخشراش (با ویرایش جدید)
اولین فدایی ولایت
زهرا، دختر رسول خدا، اولین فدایی ولایت ...
زهراست كه بعد از رسول خدا برای دفاع از مقام ولایت تمام تلاش خود را كرد ...
از علامه امینی چنین نقل شده كه ایشان میفرمودند:
در جمع اهل سنت نشسته بودیم و باید از مقام ولایت دفاع میكردم.
متوسّل به حضرت زهرا شدم.
حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» به ذهنم رسید و گفتم: آیا شما این حدیث رو از رسول خدا دارید یا نه؟
گفتند: آری این از رسول خدا هست.
گفتم: پس دختر رسول خدا نسبت به دیگران در عمل به این حدیث اولی هست.
گفتند: بله.
گفتم: پس باید دید امام زمان دختر رسول خدا چه كسی بوده.
گزینه اول و دوم ابوبكر و عمر هستند. به شهادت تاریخ زهرا از این دو راضی نبوده و لذا نمیتوانند به عنوان امام زمان زهرا بوده باشند.
بعد از این دو گزینه میماند علی. و باز هم به شهادت تاریخ زهرا شیوهی جانبازی را در مقام حمایت و دفاع از علی داشته است.
پس تنها كسی را كه میشود گفت زهرا به عنوان امام زمان خود انتخاب و اختیار كرده علی بوده و بس.
... بدون شرح
بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟!
شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
را به محضر حضرت ولی عصر (عج) و همه شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.
لطفا کلیک کنید:
توجه: لطفا نظرات ارزشمند خود را در همین قسمت درج بفرمایید.
سرزمین فکه می شناسد آوینی را ...
فکه پلی بود که آوینی را تا بخدا رساند...
به دنبال كدام آويني بگرديم؟
آويني فيلم ساز... ؟
آويني منتقد... ؟
آويني نويسنده... ؟
آويني شاعر... ؟
آويني روشنفكر...؟
به نظرم بايد به دنبال اين آويني گشت؛
آويني حكيم.
آري!
آويني حكيم!
آويني به مرتبتي از حقيقت حكمت رسيده بود. نه اينكه گويي، بلكه حقيقتا و واقعا در صيرورت حيات سرشار از معنويت و جستوگرش، وجودش گسترده تر شده بود.
و حقيقت معرفت مگر غير از وجود است؟
او نه به آنچه مي دانست، بلكه به آنچه مي ديد و شهود مي كرد، رسيد.
او توانسته بود در ملك، ملكوت را ببيند... شهودش كنند...
از اين رو، پاسداشت شخصيت متضلّع آويني، به نوعي "تبجيل حكمت است براي انسان".
هر چند او انسان كاملي نبود، و بنا به ضوابط، امكان - و اي بسا ضرورت - نقد او هست، اما بياييم مسير به حكمت رسيدن آويني را در درونمان بازخواني كنيم.
آويني حتي در والاترين و مسحوركننده ترين محصول مدرنيته، سينما، نيز به دنبال حكمت است و بناي نظريه ي "سينماي اشراقي" را توسط او، بايد از بدايع حِكمي و نوآوري هاي نظري در حوزه ي فلسفه ي هنر اين عصر به شمار آورد.
به راستي، آيا راهي به او داريم، دوستان؟
اين سوال نسل من از خويشتن خويش است براي طلوع دوباره ي آويني.
به گوشم مي آيد؛
تندرستان را نباشد درد ريش
جز به همدردي نگويم درد خويش
گفتن از زنبور بي حاصل بود
با يكي در عمر خود ناخورده نيش
تا تو را حالي نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پيش
آويني، شهيد شد. شهادت او تجلي حيات بي خستگي و مجاهدانه ي او بود و بازخواني شهادتش، تجلي عدل الهي ست، چرا كه به حقيقت حق اش رسيد، و زهي سعادت بر اين معاملت!
او را اگر مقدس مي خوانند به واسطه ي مرتبتي از حكمت بود كه به او افاضه شده بود و تقدس او را لوايي نيست كه بدين راحتي بتوان آن را زدود.
اما نسل من، نسل سوم ... چهارم ...
اين نسل ها چگونه به آويني راه خواهند يافت؟ نسبت دغدغه هاي هم نسلان من با آويني چگونه است؟
چقدر زبان و فهم مشترك داريم؟ كدام آرمان هايمان هنوز مشترك است؟
اين ها و ده ها سوال ديگر، پرسش هاي من است از هم نسل هايم.
پرسش هايي كه بتواند راهي را براي يافتن آويني عزيز بكاود.
راستي، هم نسلان عزيزم!
يادتان هست سيد مرتضي آويني، چگونه هم نسلان و هم مسلكانش را فرامي خواند و مي كاويد؟
"اي شهيد ... اي آن كه بر كرانه ازلي و ابدي وجود بر نشسته اي دستي برآر و ما قبرستان نشينان عادات سخيف را نيز از اين منجلاب بيرون كش..." (شهيد مرتضی آويني).
سعيد اشيري
زندگینامه و خاطراتی از شهید آوینی در ادامه
عید زیر باران گلوله
ساعت حدود 3 بامداد شب جمعه 12/1/64 پاسگاه شهید اسودی(ترابه) میباشد که این مطالب را بر روی کاغذ میآورم.
آری، ای برادران و خواهران و ای عزیزان که دوست دارید جبهه و مظلومیت فرزندان جبهه را بشناسید. پس دقت در مطالب زیر نمایید و خودتان قضاوت کنید.
من این جملات را موقعی مینویسم که گلولههای آتشین دشمن تمام نقاط پاسگاه ترابه را سوراخ میکند و عزیزان شما در اتاقهای پاسگاه چارهای جز انتظار ندارند.
آری! انتظار اینکه گلوله در کجا فرود میآید و چه کسی از این جمع به پرواز در میآید. عجب صحنههایی است که قلم از نگارش و ترسیم آن عاجز است. به هر گوشهای که نگاه میکنی، بچهها زانو بغل کردند و به همدیگر نگاه میکنند. در یک اتاق دیگر مجروحین بر روی تخت افتادهاند و منتظر سرنوشت هستند و درد و جراحت ناشی از مجروحیت به خود میپیچند و ناله میزنند و دشمن نیز از یک لحظه گلوله باران دست بردار نیست و الان حدود دو ساعت پی درپی پاسگاه را زیر ضربات سنگین گلولههای توپ خود گرفته است. در یک سنگری گلوله فرود آمد و دو نفر را به هوا پرتاب کرد.
ای برادران و خواهران و دوستان عزیز اگر در صحرای کربلا یاران حسین (ع) یکی یکی به خون خود غلتان شدند اینجا نیز در این ساعت از روز جلوهای از کربلا به وجود آمده است که برادران در انتظار شهادت خود هستند و چه مظلومیتی بالاتر از این که در عمق خاک دشمن در میان امواج انفجارهای گلولهها در یک محیط خونین و مقدس انسان فقط و فقط منتظر مرگ باشد.
اما یک چیزی است که در تاریکی شب همه را امید و قوت میداد و تنها صدایی که از حلقوم این برادران مظلوم در میان غرش صدای انفجارها به گوش انسان میرسد نام یا زهرا (س) و یا حسین و یا مهدی بود که آرامش وجود انسان را فرا میگرفت.
نمیدانم با این اوضاع آیا عمر اجازه میدهد که جملاتم را به آخر برسانم؟ خدا میداند. به هر حال تاریکی شب کم کم قصد دارد سیاهی شب خود را به سپیده بسپارد و سپیده روشنایی روزش را به عالمیان بنمایاند.
گلوله باران آخر ساعت 3 بامداد شروع شد و با همه غمی که بر پاسگاه حکم فرما بود ولی عید زیبایی برایمان بود. چرا که انسان را متوجه خدا میگرداند.
خدایا خودت میدانی که ما به جز تو یار و یاوری نداریم و اگر میبینی که همه با ما دشمنند به خاطر این است که تکیه بر تو کردیم و نبردمان به خاطر اجرای حدود توست. پس ای خدای قادر تو ما را یار و یاور باش و یک لحظه ما را به خود وامگذار که با نصرت تو صددرصد پیروزیم.
بارها گفتیم و اینک نیز میگوییم، اگر تمام دشمنان اسلام در این لحظه جمع گردند و همه گلولههای آتشین خود را بر سر ما در پاسگاه ترابه فرو ریزند ما باز فریاد میزنیم که ما پیروزیم چون بر حق هستیم و حق شکست ناپذیر است و همه میدانیم نصرت و پیروزی از آن بندگان خداست و با چنین عقیده و ایمان رزمندگان مستقر در پاسگاه ترابه شب را در دومین روز بهار 1364 به صبح رسانیدهاند.
و خدایا! از تو عاجزانه میخواهیم تو را به مظلومیت امام حسین (ع) به قلبهای ما اطمینان و آرامش عطا بفرما تا بتوانیم در این جهاد مقدس ثابت قدم و استوار و صابر باشیم و ما را بر دشمنان اسلام خصوصا دشمنان درونی پیروز بگردان.
بارالها! در این لحضاتی که مرگ را جلوی چشمم میبینم، در این پاسگاه ترابه، تو را به حق مظلومیت علی (ع) قسمات میدهم که تمامی گناهان مرا بیامرز، خانوادهام و دوستان مرا هر کجا هستید از همه بلیات و لغزشها حفظ بگردان و امام امت انقلاب اسلامی را به حق پهلوی شکسته زهرا (س) طول عمر عطا فرموده و او را پیش امام زمان رو سفید بگردان.
خدایا! شهدای انقلاب و شهدای جنگ تحمیلی به ویژه شهدای مظلوم عملیات بدر و شهدایی که امشب در این پاسگاه ترابه به خون خود غلتیدند با شهدای کربلا محشور گردان.
آمین یا رب العالمین.
مهدی خوش سیرت
2/1/1364
پاسگاه اسودی
......................................................................................................................
آن چه خواندید برگی است از یادداشتهای شهید مهدی خوش سیرت معاون فرماندهی لشکر قدس گیلان. ایشان در عملیات نصر 4 (فتح ماووت عراق) به تاریخ 6/4/1366 شربت شهادت نوشید.
عکس های دیگر در ادامه
شاهکار زندگی
حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)