استاد مروی - اعتقادی - شهادت فاطمه زهراء سلام الله عليها -
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلّي الله علي سيّدنا و نبيّنا حبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا أبي القاسم المصطفي محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم و علي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين
صلاةً ترغمُ انوفَ الجاهدين الّلهمّ وفّقنا للعلم و العمل به[1]
... رسیدن به کنه زندگانی ائمه اطهار (ع) برای بشر ممکن نیست مخصوصاً فاطمه ای که دو نکته در رابطه با ایشان مهم است:
نکته اول: فاطمه زهرا در بین بشر نظیر ندارند.
روایاتی داریم که
«سمیت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظیر»[2]
یعنی حضرت چون نظیر و مانندی ندارند بتول نامیده شده اند.
نکته دوم: از یک سری روایات مسلم استفاده می شود که مقام حضرت از تمام انبیاء عظام جز پدرشان بالاتر است.
احادیثی داریم ـ سنداًً هم درست اند ـ که مضمونشان این است که اگر حضرت امیر نبود، هیج کفوی برای زهرا نبود «من آدم و من دونه» از اطلاق این ذیل استفاده می شود که حتی انبیا مقرب الهی هم کفو حضرت زهرا نیستند.
پس شناخت شخصیتی که از نظر مرتبه از تمام انبیاء عظام بالاتر است کار مشکلی است اما تا آنجا که می توانیم باید در زندگی ایشان مطالعه کنیم و دقایق زندگی حضرت را به دیگران برسانیم.
نکته ای که در رابطه با علم حضرت مطرح است این است که روایات زیادی داریم که حضرت امیر در مقام فخر به دیگران می فرمایند زوجه من علومی را داراست که «ما لم یسبقها الیه احد خاصة من الله و رسوله»[3] لذا از افتخارات ائمه شمرده میشود که می فرمایند و عندنا مصحف فاطمة مصحف کتابی بوده که علم اولین و آخرین در آن نوشته شده بود. این کتاب را ملک وحی به حضرت می گفتند و حضرت به امیر می گفتند و ایشان تدوین می کردند.
از نکاتی که اهل سنت در کتابهایشان به ما هجمه می کنند مخصوصا در این اواخر همین مصحف فاطمه است. یکی از اینها کتابی نوشته به نام «السرا بین الوثنیة و الاسلام» (جنگ بین بت پرستی و اسلام). شیعه را یک طرف قرار داده که بت پرست و مشرک هستند و در مقابل طوایف دیگر را قرار داده است. یکی از هجمه های بزرگ در آن مصحف فاطمه است.
شاید هر سال این بحث مطرح می شود و در بعضی از مباحثی هم که با اهل سنت داشتیم این را مطرح کرده اند.
پارسال، پیارسال با یکی از علمای بزرگشان دکتر ابوبکر الجزائری که یکی از نویسندگان مهم وهابیت در جهان است و خطیب مسجد النبی هم است، در جمع تلامذه اش بحثی داشتیم.
یکی از حرف های او این بود که شما یک چیزهایی دارید که بر خلاف ضرورت بین امت اسلامی است و چون بر خلاف ضرورت اسلامی است، ما نمی توانیم شما را مسلمان بدانیم و اینکه شما را به مسجد الحرام راه می دهند مماشات دولت سعودی است و ما با دولت سعودی مخالفیم. اگر ما مبسوط الید باشیم حکم می کنیم که مردان شیعه را بکشند و زنانشان را به اسیری بگیرند.
من گفتم چند تا از آن مسایل ضروری را بگویید.
ابوبکر الجزائری چند مورد را بیان کرد و ما جواب دادیم تا به اینجا رسید که گفت اعتقاد امت اسلامی این است که بعد از رسول خدا وحی منقطع شده است و ملائکه ارتباط نداشته اند؛ شما شیعیان در این اعتقاد مخالف امت اسلامی هستید چون شما اعتقاد دارید که وحی بعد از پیامبر بدین صورت ادامه داشته که مصحف فاطمه از مجموعه وحی هایی است که به او شده است.
من در جواب گفتم ما آن مطلب کلی شما را که انقطاع وحی از ضروریات اسلامی است را قبول نداریم و این ادعای شما مکابره است. اهل سنت در کتب روایی تاریخی خودشان اصطلاحی دارند به نام محدث. خلاصه ی آن اصطلاح این است که برخی از افراد هستند که ملائکه با آنها حدیث می کنند و سخن می گویند. مثلاً در صحیح مسلم ج7 در باب فضل صحابه در باب فضل عمر ص 115 می گویید که عمر از محدثین بوده است[4]. محدث را در جاهای دیگر معنا می کنید که محدث کسی است که ملائکه با آنها سخن می گویند.[5]
از طرف دیگر در کتاب طبقات ابن سعد ـ کتاب طبقات از مهم ترین کتب اهل سنت است که جا دارد شیعه عطف توجه ویژه ای به این کتاب داشته باشد.ـ محمد بن سعد در کتابش در جلد 4 نقل می کند که ملائکه با عمران بن حصین حدیث می کردند. در روایت دیگری است که حتی با او مصافحه می کردند.[6]
آیا شما روات این کتاب را تکفیر می کنید؟
اگر شما به گفته خودتان معتقد باشید باید کتاب ابن سعد را آتش بزنید.
ابوبکر الجزائری گفت: تنها مسئله حدیث و سخن گفتن نیست و شما مسئله بالاتری را می گویید.
به او گفتم خوب پس از حرفت تنزل کردی و معلوم شد که ضروری نیست و حالا حرف دیگری می زنی.
ابوبکر الجزائری گفت: شما ادعا می کنید که علم اولین و آ خرین تا روز قیامت در مصحف نوشته شده است و این اشتراک در غیب است با خداوند و هیچ کس با خداوند در مسائل غیبی شریک نیست و شما مشرک شدید چون کسی را با خدا در غیب شریک کردید.
خلاصه جواب اینکه مطالب نقضی فراوانی نسبت به این مطلب وجود دارد مثلاً در مسند احمد ج5 ص 401، حذیفه روایت می کند: « قام فینا رسول الله (ص) مقاماً فاخبرنا بما هو کائن الی یوم القیامة.»
از این بالاتر شما باید ابن تیمیه را کافر بدانید چون ابن تیمیه ادعای بالاتری از ادعای ما نسبت به مصحف فاطمه دارد. ما ادعا می کنیم ملک مقرب الهی از طرف خداوند علم ما کان و ما یکون را به فاطمه آموخت و در مصحف نوشته شد در حالی که ابن تیمیه ادعای بالاتری دارد. ابن قیم شاگرد مهم ابن تیمیه و از ارکان سلفیه در کتاب مدارج السالكین ج2 ص489 در شرح حال ابن تیمیه مینویسد: «اخبرنی غیر مرة بامور باطنة تختص بی مما عزمت علی و اخبرنی ببعض حوادث كبار تجری فی المستقبل. اخبر أن الهزمیة علی التتار و اقسم علی ذلك اكثر من سبعین یمیناً ... و انه قال لی فانه قراه من لوح المحفوظ»
ابن تیمیه گفت که این مطالب غیبی را در لوح محفوظ خوانده ام. شما اشتراک ابن تیمیه را با خدا ادعا می کنید با اینکه لوح محفوظ مختص به خداوند است.
خلاصه اینکه زندگانی حضرت زهرا مجهولات زیادی دارد و مواردی که دشمن علیه ما استفاده می کند فراوان است که ما باید آنها را دفع کنیم.
از طرف دیگر انگیزه بر اخفا مصائب حضرت زیاد بوده و از طریق اهل سنت به ما نرسیده است. باید تحقیقات ظریفی در کتب اهل سنت شود و از لابلای این کتب این مطالب را به دست آوریم تا علیه اهل سنت استدلال داشته باشیم.
یک نمونه را بیان کنم که جایی ندیده ام در کتب مسطور باشد.
با یکی از آخوندهای غیر وهابی غیر سعودی به نام شیخ سعید شعبان در لبنان در منزلش بحثی داشتیم . ما در منزلش صبحانه می خوردیم که می گفت ما با ایرانیها در مسائل سیاسی مشترک هستیم ولی این حرف ها یی در مورد شهادت حضرت زهرا می گویید وحدت را به هم می زند. کجا جرات می کردند ایشان را شهید کنند؟
من گفتم بعد از صبحانه جواب شما را می دهم. در ضمن صبحانه خوردن گفتم کتابخانه خوبی دارید و کتابهای خوبی از اهل سنت دارید؛ کتاب طبقات ابن سعد را هم دارید. پرسیدم به نظر شما طبقات چه جور کتابی است؟ گفت ابن سعد از علمای بزرگ ما و از اصحاب جرح و تعدیل است.
سفره صبحانه که جمع شد من شروع کردم یک سیر تاریخی گفتم که اختلاف بین امت اسلامی ایجاد شد که عده زیادی به سمت باطل رفتند و حضرت امیر (ع) و عده قلیلی بر حق بودند، این اعتقاد ما است و این را هم ثابت می کنیم.
انگیزه بر اخفاء مصیبت حضرت زیاد بوده، تمام انگیزه های سیاسی جمع می شد تا این واقعه عظیم را کسی نقل نکند و گفته نشود. حضرت امیر در خطبه ای می فرمایند: « والله لو کان لی نحو ثلاثین لغلبت علی ...» (اگر من سی نفر داشتم بر ابوبکر پیروز می شدم.)
آنجا آن قدر انگیزه سخت بود که عباس عموی پیامبر که با حضرت زهرا ارتباط نزدیک داشت و آن قدر جو خفقان سنگین بود که در جریان حضرت زهرا عباس موضع گیری نکرد در حالی که همین عباس وقتی ناودان منزلش را که مشرف به مسجد بود کندند داد و فریاد کرد که چرا ناودان خانه ام را کنده اید من عموی پیامبر بوده ام، لذا در رجال اگر عباس در سند روایتی باشد در آن جرح می کنیم.
گفتم با اینهمه که انگیزه بر اخفاء این جریان بوده، ابن سعد در طبقات ج 8 ص 27 روایتی نقل می کند که حضرت وصیت می کند که بازو و کتف شان حتی در حال غسل دادن هم باز نشود. ابن سعد این را به اجمال گذاشته و از آن گذشته است، اما روایات ما تفصیل این اجمال را بیان کرده اند که امام صادق (ع) فرموده:
«کان سبب وفاتها ان قنفذ مولی عمر لکزها بنعل السیف بامره، فاسقطت محسناً... »[7]
سبب شهادت حضرت غلاف شمشیری بوده که به بازوی حضرت زدند. حضرت وصیت کرد که با بازو و کتف بسته غسل داده شوند برای اینکه حضرت امیر دچار غصه و اندوه بیش از این نشوند.
[1] جلسه 4 کفایه، مورخه 3/8/۱۳74
[2] مناقب / ابن شهرآشوب / ج3 / ص110
[3] بصایر الدرجات / ص220
[4] عن النبی(ص) انه کان یقول قد کان یکون فی الامم قبلکم محدثون،فان یکن فی امتی منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم.
[5] شرح المسلم نووی / ج15 / ص 166
[6] طبقات / ج4 / ص 288