استاد مروی - نکاتی از زندگانی مرحوم آیت الله العظمی میلانی
نکاتی از زندگانی
مرحوم آية الله العظمی ميلانی (قدس الله روحه الزكية)
روز يكشنبه 9 / 3 / 89 اول بحث فقه *************************************
** مرحوم آقای شيخ مرتضی حائری فرزند مرحوم آقای شيخ عبدالكريم حائری مؤسس حوزه علميه قم فرمود: وضع زندگيم خوب نبود. آمدم مشهد. از حضرت کمک خواستم ولی هيچ جوابی نيامد. رفتم سوار قطار شدم تا به قم برگردم. لحظاتي كه قطار میخواست حركت كند ديدم آقا سيد علی ميلانی فرزند مرحوم آقای ميلانی به ايستگاه قطار آمده و دنبال كسی است. من از پشت شيشه دست بلند كردم، مرا ديد. داخل قطار شد و پاكتی به من داد. باز كردم ديدم مبلغ سيصد و خوردهای پول است. آقا سيد علی ميلانی گفت اين پاكت را پدرم دادند تا به شما برسانم. مرحوم آقای ميلانی در كاغذی چنين نوشته بودند: امر شدهام كه اين مبلغ را به شما بدهم.
رفتم قم. درشكه گرفتم و تا رسيدن به منزل مقداری از آن مبلغ خرج شده بود. ديدم به همان مقدار حاجتم كه از امام رضا (علیه السلام) خواسته بودم پول باقی مانده است. (حضرت استاد مروی این جریان را از خود مرحوم شیخ مرتضی حائری شنیده بودند.)
** آقای سيد احمد دعايی از فضلای يزدی است. یک وقتی برای سخنرانی در جمع روحانیون حج به يزد رفته بودم. در جلسهای از خود ايشان شنيدم كه گفت: زمانی با مرحوم آقای دكتر پاكنژاد صاحب كتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)» و مرحوم دكتر رمضانخانی سه نفری به مشهد رفته بودیم. با هم خدمت مرحوم آقای ميلانی رفتيم. مرحوم پاكنژاد به مرحوم آقای ميلانی گفت: من خواستهای دارم دعا كنيد اجابت شود. ايشان گفت: ديديم مرحوم آقای ميلانی سرش را نزديك گوش آقاي پاكنژاد بردند و چيزيهايی گفتند. موقعی كه آقای پاكنژاد از محضر آقای ميلانی مرخص شدند يك حالتی به ايشان دست داده بود كه ديگر راهش را پيدا نمیكرد. میگفت كجا بايد برويم. گفتم چرا اينطور هستید؟ گفت حالا نمیتوانم بگويم. مرا برسانيد همانجايی كه بوديم. با ايشان رفتيم همان مكانی كه بوديم و زمانی كه حالش جا آمد گفت: بله من ديشب حرم بودم و از امام هشتم (علیه السلام) خواستم كه حضرت توفيق بدهند تا كتابی راجع به مظلوميت حضرت امير (علیه السلام) بنويسم و اين مطلب بين خودم و امام هشتم (علیه السلام) بود. صبح كه رفتيم پيش آقای ميلانی و به ایشان گفتم كه من يك خواستهای دارم، شما دعا كنيد كه اين خواستهی من اجابت شود، آقای ميلانی سرشان را نزديك گوش من آوردند و فرمودند: آن خواستهای كه ديشب از امام هشتم (علیه السلام) خواستهای كه يك كتابی راجع به مظلوميت حضرت امير (علیه السلام) بنويسی موفق خواهی شد.
مرحوم آقای پاكنژاد كتابی راجع به مظلوميت حضرت امير (علیه السلام) و سقيفه نوشته به نام "مظلومی گمشده در سقيفه" كه كتاب جالبی هم هست.
بله؛ ایشان آدم عجيب و هوا كشتهای بود كه بله؛ من نكات زيادی از ایشان دارم. حالا بماند. آه ....
روز دوشنبه 10 / 3 / 89 اول بحث اصول *************************************
** شبهای شنبه منزل ابوی ما گعدهای بود که آقايان میآمدند مینشستند. از جمله دو برادر بودند که از موجهین و متدینین مشهد بودند آنجا زياد میآمدند. ايشان تعريف كرد اوائلی كه مرحوم آقای ميلانی مشهد آمده بودند دنبال منزلی میگشتند که بيرونی و اندرونی داشته باشد. خيلي ما گشتيم، خانههای زیادی را ديديم ولی آن خصوصيات را نداشتند. مرحوم میلانی برای خرید خانه پول هم كم داشتند. فهميديم يكی از تجار مشهد میخواهد خانهاش را بفروشد. رفتيم خانه را ديديم. تقريبا همان خصوصيات مورد نظر مرحوم آقای ميلانی را داشت. من هم ميدانم آن خانه كجاست و الآن دست كيست. گفتند ما خوشحال شديم و فردا صبحش آمديم خدمت مرحوم آقای ميلانی. به ايشان گفتیم چنين خانهای با اين مشخصات هست و براي پولش هم صاحبش گفته اگر فلانی بخواهد من هر چه بخواهد صبر میكنم. ما با مرحوم آقای ميلانی برای بازدید از خانه رفتيم. زنگ زديم. درب باز شد. طرف آمد به استقبال. مرحوم آقای ميلانی تا پايشان را داخل خانه گذاشتند يك نگاهی كردند و برگشتند. فرمودند نمیخواهم.
ایشان گفت: گفتم چرا هيچی نگفتند. آمديم در مسير عصبانی شدم. گفتم: آقا ما را مسخره كردهايد. مثلا يك ماهه، چقدر است دنبال خانه میگرديم. همهی شرائط شما را هم دارد، نمیخواهم يعني چه؟ فرمودند: «عزيزم در اين منزل گناه زياد شده است.»
ايشان گفت: ما آمديم پيگيری كرديم تا ببینیم آن تاجر اين خانه را از چه کسی خريده است. رسيديم به اينجا كه اين خانه منزل سركنسول روسيه در مشهد بوده و مركز عيش و نوش.
اين يك نگاه است؛ نگاه ما هم وقتي وارد خانهای میشويم یک نگاه است که رنگش چطور است؟ لعابش چطور است؟ تزئيناتش چطور است؟ ...
حضرت امام (قدس الله روحه الزكيه) كه خودشان اهل اين حرفها بودند در يكی از توصيههايشان میفرمايند: كسي كه نرسيده به این مراتب مبادا اين مقامات بزرگان را انکار کند.
البته نه هر كسی كه مغازهی دو نبش باز میكند و ادعا میكند. اين را هم داشته باشيد؛ اينها بعضیها مغازهی دو نبش باز میكنند، ادعاهایی دارند و حرفهايی كه آنها نه. اينها را بايد تكذيب هم كرد اما كسانی كه اهل اين ادعاها نيستند و زندگيشان زندگانی آن چنانی است ....
** حاج آقای رضازاده تعريف میكردند و میفرمودند: اولين گروهی را كه آقای ميلانی به عنوان مبلغ تربيت كردند تا به عنوان مبلغ بفرستند به شهرستانهای مختلف ايران من هم جزء آنها بودم. از طرف ايشان رفتم شيراز به مسجد اخوی بزرگ آقای حائری شيرازی آقا صدر الدين. الآن ايشان فوت كرده است. او هم آدم چشم باز عجيب و غريبي بود، مكاشفاتی در زندان و جاهای ديگر برايش اتفاق افتاده بود. من از نزديك مرحوم آقا صدر الدين را میشناختم. آقای رضا زاده فرموده بودند: مرحوم آقای ميلانی قبل از سفر آمدند برای ما صحبت كردند. هوا كشتگی و نفس كشتگی را ببينيد. فرمودند: داريد میرويد، به هر محلی كه رفتيد مبادا نامی از سيد محمد هادی ميلانی ببريد. راضی نيستم. از مردم بپرسيد مقلد چه كسی هستند. رساله آن مرجع را بگيريد و از روی آن رساله برای مردم مساله بگوييد.
کسی که وقتی در منزل آقای سليمی نيشابوری یک نفر در زمان زنده بودن آقای خویی و حضرت امام از علامهی طباطبايی پرسيد: آقا به نظر شما اعلم چه کسیست؟ گفت آقای سيد محمد هادی ميلانی. من خودم حضور داشتم و مستقيما این مطلب را شنيدم. كسي كه علامهی طباطبايی او را اعلم میداند؛ میگويد در تقليد مردم خدشه نكنيد. مقلد هر كسی هستند رسالهی مرجعاش را بگيريد و از روی آن بخوانید.