استاد مروی - شاهکار زندگی حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
شاهکار زندگی
به مناسبت قرار گرفتن در آستانهی ایام فاطمیه و شهادت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) به نکاتی اشاره میکنیم:
در رابطه با صدیقهی طاهره سلام الله علیها مطالب مهمی از زوایای مختلف میشود بیان کرد. ولی در این بحث میخواهیم به شاهکار زندگی صدیقهی طاهره سلام الله علیها بپردازیم و نکاتی چند در رابطه با دو خطبهای که توسط ایشان انشاد شده است بیان کنیم باشد که توجه به این مطالب بلند حاصل شود.
نکتهی اول: اهمیت این دو خطبه
فی الجمله نسبت به اهمیت این دو خطبه همین بس که فردی مثل مرحوم شرف الدین عاملی ـ که همهی وجودش با روایات و تاریخ و عقائد اهل بیت (علیهم السلام) عجین شده است ـ عبارتی میآورند که اوج اهمیت این دو خطبه از آن استفاده میشود. ایشان میفرمایند:
«و خطبتاها فی ذلک ظافرتان
و کان اهل البیت (علیهم السلام) یلزمون اولادهم بحفظهما کما یلزمونهم بحفظ القرآن».
اهل بیت (علیهم السلام) فرزندشان را الزام میکردند که این دو خطبه را حفظ کنند.
این عبارت یکی از دو معنا را دارد:
معنای اول: اهل بیت (علیهم السلام) فرزندانشان را الزام میکردند که این دو خطبه را از تحریف حفظ کنند همچنان که قرآن را باید از تحریف حفظ میکردند.
معنای دوم: اهل بیت (علیهم السلام) فرزندانشان را الزام میکردند که این دو خطبه را به حافظه بسپارند هم چنان که قرآن را حفظ میکردند.
این تشبیه خیلی معنا دارد و با در نظر گرفتن جایگاه قرآن جایگاه این دو خطبه نیز روشن میشود.
نکتهی دوم: مصادر این دو خطبه
کار زیادی در رابطه با مصادر این دو خطبه انجام شده است. در شروحی که بر این خطبه نوشته شده است این مصادر جمع آوری شده است.
اولین نص تاریخی که این خطبه را به صورت مشروح ذکر کرده است کتاب بلاغات النساء نوشتهی ابن طیفور (ـ 280 ه) از علمای اهل سنت میباشد و پس از او ابو بکر احمد بن عبد العزیز جوهری (ـ 323 ه) در کتاب السقیفة و فدک این خطبه را ذکر کرده است.
از کسانی که کتاب السقیفة و فدک را دیدهاند از علمای اهل سنت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة است. ابن ابی الحدید با توجه به موقعیت زمانی و مکانی که داشته است و قبل از حملهی مغول دسترسی به کتبی داشته است که از بین رفته است. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة 16: 210 ذیل نامهی امیر المؤمنین به عثمان به حنیف به ذکر این خطبه میپردازد. بعد میگوید: «و جمیع ما نورده فی هذا الفصل من کتاب ابی بکر احمد بن عبد العزیز الجوهری فی السقیفة و فدک... و ابوبکر الجوهری هذا عالم محدث کثیر الادب ثقة ورع أثنی علیه المحدثون و رووا عنه مصنفاته.».
از شیعه کسی که این کتاب را دیده است مرحوم اربلی در کشف الغمة 1: 478. باید بررسی کنیم اهمیت مرحوم اربلی که رئیس دیوان انشا بوده و دسترسی به کتب زیادی داشته است و اهمیت این کتاب که در آن از کتبی که از دست رفته مطالبی نقل شده است.
ایشان میفرمایند: «و حیث انتهى بنا القول إلى هنا فلنذکر خطبة فاطمة علیها السلام فإنها من محاسن الخطب و بدائعها علیها مسحة من نور النبوة و فیها عبقة من أرج الرسالة و قد أوردها المؤالف و المخالف و نقلتها من کتاب السقیفة عن عمر بن شبة تألیف أبی بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری من نسخة قدیمة مقروءة على مؤلفها المذکور قرئت علیه فی ربیع الآخر سنة اثنتین و عشرین و ثلاثمائة روى عن رجاله من عدة طرق.».
معلوم میشود که جوهری چند سند به این دو خطبه داشته است و لو مرحوم اربلی این سندها را ذکر نمیکند.
علمای دیگر اهل سنت مثل ابن الاثیر، سبط ابن الجوزی، محمد بن احمد باعونی دمشقی (ـ 871 ه) و جمعی از محققین تسنن متن این خطبه را ذکر میکنند.
در کنار این مصادر توجه داشته باشید که به علت فصاحت و بلاغت فوق العادهی این خطبه و اینکه این خطبه در تاریخ صدر اسلام بی نظیر است میبینیم که مورد استشهاد همهی کتب عمیق و تحقیقی لغوی و ادبی از قرن دوم هجری تا امروز بوده است و به مناسبت از آن مطلبی نقل میکردند. این نشانهی شیوع و اهمیت این خطبه بوده است.
مراجعه کنید به العین نوشتهی خلیل بن احمد الفراهیدی (ـ 175 ه.) ذیل مادهی«لمم» میفرماید: «فی الحدیث: جاءت فاطمة الی أبی بکر فی لُمَیمة من حفدها و نساء قومها».
جمهرة اللغة نوشتهی ابن درید در مادهی «خمص» میفرماید: «و فی کلام فاطمة: و فُهتُم بکلمة الاخلاص مع نَفَر الْبِیضِ الْخِمَاص».
الالفاظ الکتابیة نوشتهی همدانی: «قالت فاطمة للانصار: انتم حضنة الاسلام و اعضاد الملة».
ازهری در تهذیب اللغة، زمخشری در الفائق فی غریب الحدیث، ابن الاثیر در النهایة، ابن منظور در لسان العرب و هر کتابی را در ادب عربی ببینید به این خطبه استشهاد میکردند.
لذا با توجه به این مصادر برای محققی که اهل توجه به مصادر هست هیچ تردیدی در صدور این خطبه از صدیقهی طاهره سلام الله علیها باقی نمیماند.
نکتهی سوم: مفاد این دو خطبه
نکتهی اول به واسطهی توجه به نکتهی سوم روشن میشود. آن قدر این دو خطبه مطالب علمی تحلیلی فقهی عرفانی فلسفی دقی دارد که انسان باید از ته دل و سوز جگر آه بکشد که اگر در خانهی صدیقهی طاهره سلام الله علیها بسته نمیشد و وضعی میبود که آن حضرت عمری طولانیتر میداشتند چه حجمی از معارف اسلامی برای ما به یادگار میماند و آن وقت این دقت نظر چه تأثیری در معارف اسلامی داشت و چه گنجهایی برای مردم بیان میشد و چه استفادههایی که از این مطالب نمیشد.
شما در این خطبه این مطالب را میبینید:
1. نقش توحید در زندگانی انسان
2. ابعاد توحید
3. ویژگی قرآن
4. عمل به مقرارت قرآن
5. علل عقب ماندگی جوامع
6. فلسفهی احکام و مقررات. در این چنان جامع به این مطلب پرداخته شده است که نه قبل از آن و نه بعد از آن در هیچ خطبهی مختصری به این اندازه بیان نشده است.
7. تحلیل زندگی مردم در جاهلیت. تحلیلی بیان میشود که اگر یک نفر انسان عادی میخواست این کار را انجام دهد باید یک جامعه شناسی میبود که تمام قواعد جامعهشناسی را آموخته و فرصت فراوانی بگذارد و این جامعهی جاهلی را بررسی کند و بعد در ده خط زندگی مردم در این دوره را تحلیل کند.
8. علت بعث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
9. هدف بعثت انبیا (علیهم السلام)
10. رعایت حقوق انسانها در روابط اقتصادی و اجتماعی
11. امیر مؤمنان 7 از دیدگاه فاطمهی زهرا سلام الله علیها
12. مفهوم و جایگاه امامت اهل بیت : و فلسفهی آن
13. آیندهی تاریک مسلمانان پس از حوادث صدر اسلام
به نظر میرسد که اگر شیعه همین دو خطبه را برای پیروان مکتب خودش و آنان که میخواهند اسلام را بشناسند توضیح بدهد تأثیر آن را خواهد دید و آن به عظمت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) پی خواهد برد.
و گزافه نیست اگر بگوییم این دو خطبه عصارهی قرآن است. یعنی همهی قرآن و تعلیمات مکتب نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این دو خطبه خلاصه شده است.
با دقت باید این دو خطبه را خواند و غلو نیست اگر بگویم این دو خطبه میتواند اساس صدها سخنرانی مبرهن و دقیق برای ما باشد. نشر مطالب این دو خطبه همسنگ نشر مطالب قرآن است.
نکتهی چهارم: برخورد دیگران با این دو خطبه
شما اوج قساوت دیگران را در رابطه با این خطبه میبینید. در مقابله با این خطبه شما میتوانید ببینید که دیگران تا چه اندازه برای حفظ موقعیت خود تلاش میکردند و تا چه حدی پیش میرفتند.
برای روشن شدن مطلب شما را ارجاع میدهم به مطلبی که بسیار مطلب تلخی است ولی یک حقیقتی است و باید بخوانیم و بدانیم و در کلمه کلمهی آن اشک بریزیم و از آن جواب بسیاری از سؤالات را بیابیم که چرا مردم این کودتا را پذیرفتند و سکوت کردند.
مراجعه کنید به شرح نهج البلاغة 16: 214 و عکس العمل اولی در برابر این خطبه را ببنید. از آن عکس العمل اولاً میزان تأثیر آن خطبه در اذهان مردم روشن میشود و ثانیاً میزان حساسیت دیگران نسبت به حفظ موقعیت خود را میفهمیم. یعنی دیگران حاضر بودند همه چیز را فدا کنند تا موقعیتشان حفظ بشود. در شرح ابن ابی الحدید آمده است:
«فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر
و قال أیها الناس ما هذه الرعة إلى کل قالة.»
بعد مطالبی نسبت به اهل بیت دارد که من گمان نمیکنم تا امروز احدی چنین جسارتی را داشته است.
بعد میخواهد تحلیل کند که این حرکتها از کجا ناشی میشود لذا روی منبر رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) جلوی مردم میگوید:
«إنما هو ثعالة شهیده ذنبه مربّ لکل فتنة».
من از حضرت امیر المؤمنین (علیه الصلاه و السلام) عذر میخواهم که این جمله را معنا میکنم.
«یستعینون بالضعفة و یستنصرون بالنساء کأم طحال أحب أهلها إلیها البغی».
میگوید: این تحرکات از ناحیهی ـ معاذ الله ـ روباهی است که شاهدش دم اوست.
«کروها جذعة بعد ما هرمت».
این جمله یک مثل عربی است که جرئت ترجمهی آن را ندارم:
«کأم طحال أحب أهلها إلیها البغی».
اینها حاضر بودند به هر زبانی و هر جور که شده موقعیتشان را از دست ندهند. در این اوضاع کسی جرئت داشت با اینها مخالفت کند. کسی که دهانش را باز میکند بعد از چند روز از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چنین کلماتی به کار میبرد نسبت به دیگران چگونه خواهد بود؟
آن وقت ابن ابی الحدید میگوید:
«قرأت هذا الکلام على النقیب أبی یحیى جعفر بن یحیى بن أبی زید البصری و قلت له: بمن یعرض؟ فقال: بل یصرح.».
ابن ابی الحدید میپرسد در این کلام اولی به چه کسی تعریض و اشاره دارد؟
استاد میگوید: این جمله تعریض نیست بلکه تصریح است.
بعد ابن ابی الحدید میخواهد خوب اعتراف بگیرد لذا میگوید:
«قلت: لو صرح لم أسألک. فضحک و قال بعلی بن أبی طالب 7. قلت: هذا الکلام کله لعلی یقوله؟ قال: نعم إنه المُلک یا بنی».
میخواستند نگه دارند این موقعیت خودشان را.
تنها کسی که قیام میکند و تاوان کلامش را نیز میپردازد ام المؤمنین ام سلمه است.
مراجعه کنید به الدر النظیم نوشتهی ابی حاتم دمشقی مینویسد:
«قالت ام سلمة حین سمعت ما جری لفاطمة: ابمثل فاطمة بنت رسول الله یقال هذا القول و هی و الله الحوراء بین الانس. ربّیت فی حجور الاتقیاء و تناولتها ایدی الملائکة و نمت فی حجور الطاهرات و ربیت خیر مربّی. اتزعمون أن رسول الله حرّم علیها میراثه و لم یُعلمها.»
چه استدلال زیبایی دارد میگوید: میدانیداین ادعا که فاطمه از پیامبر ارث نمیبرد به چه بر میگردد یا به این بر میگردد که پیامبر او را از ارث محروم کرده است ولی به او نگفته است پس پیامبر خلاف آیهی شریفه رفتار کرد که ((و اندز عشیرتک الاقربین)) و بعد میگوید: «افأنذرها و خالفت متطلبة» اگر پیامبر فرموده است آیا میخواهید بگویید که فاطمه با پیامبر مخالفت میکند «و هی خیر النسوان و ام سادة الشبان و عدلیة ابنة عمران فو الله لقد کان شفق علیها من الحر و القتل» زهرا کسی بود که پیامبر جان خود را فدای او میکرد. «فیوسدها یمیناً و یلحفها شمالاً» پیامبر دست راست خود را بالش او قرار میداد و دست چپ خود روکش او تا گرمای آفتاب به او گزندی نزند. «رویداً و رسول الله بمرائی منکم» آرام باشید و پیامبر این رفتار شما را میبیند. «و علی الله ردوا واهاً لکم فسوف تعلمون».
صاحب الدر النظیم مینویسد: «فحرمت ام سلمة عطائها فی تلک السنة».
دیگران اقتصاد را به دست گرفتند که همه محتاج آنها باشند. فدک را به همین منظور گرفتند. ...
توصیه میکنم این دو خطبه را قسمت قسمت مطالعه کنید. دریایی از علم و حکمت در آن نهفته است و این خطبه را برای دیگران هم بگویید.
....................................................................................................
این سخنان در تاریخ 16/2/ 1388 مطابق با 11/5/1430 در درس خارج فقه ایراد گردیده است.