اخلاق - آیت الله مرعشی نجفی - خاطرات

 آیت الله مرعشی نجفی (ره)

حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی‌(ره) که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است، در گفت‌وگویی با مرکز خبر حوزه‌های علمیه، ناگفته‌های زیادی را از زندگی زاهدانه این عالم ربانی تشریح کرد.

نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله مرعشی نجفی
آیت الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان می‌فرمودند «وقتی مادرم مرا می‌فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها می‌دیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی‌آمد ایشان را بیدار کنم، همان‌طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می‌مالیدم تا ایشان بیدار می‌شد.
در این حال که بیدار می‌شد، برایم دعا می‌کرد و عاقبت‌بخیری می‌خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.

حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد
پدرم سعی می‌کرد تا جایی که می‌تواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.

ایشان در کارهای منزل به مادرم کمک می‌کرد و وقتی کسالتی برای او پیش می‌آمد، پدرم غذا درست می‌کرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی می‌ریخت و می‌فرمود:« حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».یک چیزهایی اضافه می‌کرد، خیلی هم خوشمزه می‌شد.

بقیه مطالب را در ادامه مطالعه بفرمایید.

ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاق - اخلاص – شیخ مرتضی انصاری (ره) – شیخ عباس قمی (ره)

 

اخلاص

 

به مناسبت بحث سؤال تَعَنُّتی[1] که در درس مطرح شد نکته­ای را عرض کنیم إن­شاالله برای همه­مان مفید باشد.

آن­چه در رابطه با اخلاص در روایات­مان به­طور فراوان تکرار شده این است که انسان اگر در راه علم مخلص باشد، یعنی واقعاً علم را با اخلاص بیاموز، این علمِ با اخلاص برای او مفید خواهد بود. لکن اگر این مسئله نباشد، یعنی انسان علم را به­خاطر ممارات، مجادله، فخر فروشی، افتخار کردن بر دیگران، مباحات کردن به دیگران، کوبیدن دیگران باشد نه تنها هیچ­گونه اثری ندارد بلکه تجربه­ی علماء بزرگ اثبات کرده که انسان پیشرفت علمی هم ندارد. یعنی پیشرفت علمی انسان هم دخیل در این است که این اصل را در اندوختن علم رعایت کند.

علماء بزرگ ما، اندیشمندان والای ما چه­قدر اخلاص داشتند؟! چه­قدر حقّ دیگران را رعایت می­کردند؟!

انسان شرح حال بزرگان را که مطالعه می­کند از برخی نکات مبهوت می­شود.

 

اخلاص شیخ مرتضی انصاری (ره)

صاحب جواهر در بستر مرض افتاده­اند. علماء بزرگ اطراف ایشان را گرفته­اند. همه منتظر­ند ایشان در لحظات آخر عمر به جای خودشان فردی را انتخاب کنند. تمام علماء جمع­اند. به صاحب جواهر می­گویند: بعد از شما مرجع چه کسی است؟ ایشان نگاهی به جمع می­کنند. می­فرمایند: تمام علماء حضور ندارند. می­گویند: نه آقا؛ تمامی علماء در محضر شریف­تان حضور دارند. مجدداً می­فرمایند: نه؛ تمام علماء نیستند. بار سوم می­فرمایند: حضرت آقا چه کسی در این جمع حضور ندارد که بفرستیم دنبال­شان؟ می­فرمایند: بروید آقای شیخ مرتضی را بیاورید. می­روند می­بینند مرحوم شیخ مرتضی انصاری در حرم مشغول گریه و دعا برای سلامتی صاحب جواهر است. ایشان را می­آورند به محضر صاحب جواهر. علماء بزرگ نجف جمع­اند. صاحب جواهر دست مرحوم شیخ را روی سینه می­گذارند و می­فرمایند: «الآن طاب لی الموت» (الآن دیگر مرگ برایم راحت است). بعد هم می­فرمایند: «هذا مرجعکم من بعدی» (مجتهد شما بعد از من ایشان است). بعد هم به شیخ وصیت می­کنند می­فرمایند: «قللّ من احتیاطاتک، فإنَّ الشریعة سهلةٌ سمهة.». ایشان رسماً مرحوم شیخ را به عنوان جانشین خودشان معرّفی می­کنند و 400 مجتهد مسلّم در آن­جا تأیید می­کنند اعلم بودن مرحوم شیخ را.

روزها می­گذرد می­بینند ایشان فتوا نمی­دهد. می­روند خدمت ایشان و عرض می­کنند: آقا چرا فتوا نمی­دهید؟ ایشان می­فرمایند: سال­ها قبل من با مرحوم سعیدُ العلماء مازندرانی مباحثه می­کردم. ایشان در مباحثه دقّتش از من بیشتر بود، ایشان اعلم از من هستند.

مرحوم شیخ انصاری نامه­ای به ایشان، که در آن زمان در مازندران بودند، می­نویسند که آقای سعیدُ العلماء بیایید نجف. مرحوم صاحب جواهر و علماء من را به عنوان مرجع انتخاب کرده­اند، لکن تشخیص من این است که شما اعلم هستید. بیایید نجف مرجعیّت شیعه را قبول کنید.

باز ببینید مرحوم سعیدُ العلماء چه می­نویسند در جواب نامه­ی مرحوم شیخ انصاری؟! ایشان می­نویسد درست است، در آن زمان دقّت نظر من بیشتر بود، لکن به علّت مراجعات مردم از کارهای علمی و دقّت علمی در مسائل بازمانده­ام، و شما در حوزه مشغول تحصیل و تدریس و تحقیق بوده­اید، شما الآن از من اعلم هستید.

ببینید؛ اگر اخلاص باشد انسان به این درجه می­رسد. بزرگترین مقام و موقعیّت­ها را ترک می­کنند با آن همه تأییدها و توجیه­ها فقط به این دلیل.

اگر در علم اخلاص باشد دیگر ممارات و فخر فروشی معنا ندارد، من از فلانی بهترم معنا ندارد، فلانی نمی­فهمد و من می­فهمم معنا ندارد. نه؛ با کمال صراحت می­آید واقعیّت را بیان می­کند.

 

اخلاص شیخ عبّاس قمی

مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی، این وجود پر برکتی که کتاب­های ایشان در زمینه­های مختلف بسیار بسیار مؤثّر و جالب هست، در مسجد گوهرشاد همین شهر مشهد، در ماه مبارک رمضان منبر می­رفتند.

در صده­های اخیر در استان خراسان دو تن از علماء و زُهّاد در خارج از مشهد زندگی می­کردند که مورد رجوع تمام علماء بودند. یعنی مجتهدین بزرگی مثل مرحوم آیت الله میلانی برای دیدن آن­ها می­رفتند. یکی مرحوم ملّا عبّاس تربتی بوده که در شهر تربت زندگی می­کرد و دیگری مرحوم حاج ملّا محمّد باقر مروی در نیشابور.

مرحوم حاج ملّا عبّاس تربتی برای استفاده از منبر مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی از تربت می­آیند مشهد.

روز سوم منبر، مسجد گوهرشاد پر از جمعیّت است. وقتی مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی می­روند بالای منبر ناگهان در بین جمعیّت چشم­شان می­افتد به مرحوم حاج ملّا عبّاس تربتی. همان­جا بالای منبر می­فرمایند: مردم! از من داناتری در مجلس است. من لازم نیست حرف بزنم، می­خواهید استفاده کنید از آقای حاج ملّا عبّاس تربتی استفاده کنید و از منبر پایین می­آید.

این اخلاص است. اگر انسان به این درجه برسد تشخیص حقّ را دارد با کمال صراحت. نه این­که برای نفس باشد. علم اگر به این درجه برسد ارزش دارد، والّا هیچ­گونه ثمره­ای ندارد.

در روایات­مان هم داریم که علم با مباحات، علم با فخر فروشی، علم به­خاطر تضییع حقّ دیگران، علم به­خاطر مطرح کردن خود، علم به­خاطر دوایی نفسانی، هیچ­گونه ارزش و فایده­ای ندارد.

 

نمونه­ای دیگر از اخلاص شیخ عبّاس قمی

حاج شیخ عبّاس قمی کتاب منازلُ الآخرة را می­نویسد.

در قم مسئله­گویی بوده به نام شیخ عبد الرّزّاق. ایشان در روزهای اوّل چاپ کتاب منازلُ الآخرة در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) از روی این کتاب برای مردم حدیث می­خوانده است.

پدر مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی مرید این آقا شیخ عبد الرّزّاق بوده و پای منبر ایشان می­رفته است. روزی که از منبر ایشان به خانه برمی­گردد می­بیند مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی نشسته­اند و دارند مطالعه می­کنند. پدر این وضعیّت را که می­بیند به تعبیر من از بچه­اش گله می­کند. می­گوید: از تو خیری ندیدم. ای کاش حداقل مثل همین آقا شیخ عبد الرّزّاق می­شدی و می­رفتی یک چیزی برای مردم می­خواندی تا مردم استفاده کنند.

مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی خطاب به پسر بزرگ­شان می­فرمایند: یک مرتبه نفس من گفت که بگویم: بابا، آن کتابی که شیخ عبد الرّزّاق می­خواند را من نوشته­ام. تا خواستم این مطلب را بگویم خودم را کنترل کردم. گفتم: عجب! کتاب را برای پدرت نوشته­ای یا برای خدا؟ هیچی نگو. این­جا جایی است که سکوت کنی. این­جا حرف­ها را به جان بخر و نگو، فخرفروشی نکن.

این است! علم یعنی اخلاص. آن وقت این آقایان با همین اخلاص به جایی می­رسند که کتاب مفاتیحُ الجنان­شان عِدل قرآن می­شود.

خیلی مهم است! به هر خانه­ای شما بروید در کنار قرآن مفاتیحُ الجنان هست. اخلاص است که انسان را به این­جاها می­رساند.

سؤال تعنّتی کردن یکی از مواردی است که نشان می­دهد انسان به درجه­ی اخلاص نرسیده. دیگری را آزمایش کنم، هوش کنم، جلوی مردم آبرویش را ببرم، بفهمند من می­دانم و او نمی­داند. خلاصه این­ها معانی­ای است که می­فهماند انسان در راه علم مخلص نیست. البته اخلاص در کارها بسیار مشکل است.

از ذات مقدّس حقّ می­خواهیم که به همه­ی ما توفیق اخلاص در همه­ی کارهایمان را بدهد.[2]

 

عکس های مرتبت در ادامه مطلب

 

[1] عن عنوان البصریّ، عن أبی عبد الله (علیه السلام): «سَل العلماء ما جَهِلتَ، و إیّاکَ أن تسألهم تعنُّتاً و تَجربَةً، و إیّاک أن تَعمَلَ برأیک شیئاً، وَ خُذِ الاحتیاطَ فی جمیع اُمورک ما تَجِدُ إلیه سَبِیلاً، وَ اهرَب مِنَ الفُتیا هَربَک من الأسَد، و لا تجعل رقبَتک عَتَبَةً للنّاس»

الوسائل 18: 127، الباب 12 من أبواب صفات القاضی، الحدیث 54.

[2] این مطالب توسّط حضرت استاد آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ یکشنبه 5/8/1370ه.ش در بحث رسائل بیان گردیده است.

 

به سوال ذیل در قسمت نظرات پاسخ داده شده است

  • بهترين راه عقلي براي رسيدن به اخلاص و از بين بردن ريا چيست ؟
  • آيا اقدام به خدماتي كه براي خود انسان فوايدي دارد با اخلاص درعمل منافات دارد؟
ادامه نوشته

استاد مروی - اخلاق - زهد و بی توجهی به دنیا - داستان زندگی شیخ انصاری - رمز موفقیت -

رمز موفقیت

زهد

زهد و بی توجهی به دنیا

 

از فقیه­ی می­شود اطاعت کرد که مخالف با هوای نفسش باشد، مطیع امر مولایش باشد، تکالُب بر حُطام دنیا نداشته باشد، یعنی جیفه­ی دنیا پیش چشمش ارزشی نداشته باشد، دنیا محبوب او نباشد. از چنین عالمی می­شود حمایت کرد، از چنین عالمی می­شود تقلید کرد و از چنین عالمی می­شود ترویج کرد.

زندگانی تک تک علماء شیعه، که امروز نوشته­ها و کتاب­هایشان در دست ماست، را نگاه کنید، خواهید دید ...

لطفا ادامه­ی مطلب را هم مطالعه بفرمایید.

با نظرات ارزشمندتان راهنمایمان باشید.

 

به سوال ذیل در قسمت نظرات پاسخ داده شده است

  • رجعت چیست؟
  • حجت که زمین نباید از آن خالی باشد کیست؟
ادامه نوشته