ادعيه‌ی اهل البيت (علیهم السلام)

چراغ برطرف کننده‌ی ظلمتهای معرفتی

 دعا - عرفه - صحرای عرفات

بسم الله الرحمن الرحيم

دو نکته و یک نتیجه

نكته اول

دين اسلام، كه خاتم الاديان است، براي همه‌ی بشر است با سلایق و افكار مختلف. تمام بشريّت با اعتقاد به اين دين و عمل به وظایف مقرر در اين دين سعادت دنيوي و اخروي را خواهند داشت.

نكته دوّم (بسيار بسيار مهم)

انسان‌ها با توجه به درجه‌ی معرفتي كه به مبدأ دارند دارای چنان مراتب مختلفي هستند كه قابل احصاء نيست؛ بلكه مي­شود گفت هر انساني با توجّه به خصوصيات و مکتسباتی كه از آموزش‌ها، تربيت‌ها، وراثت‌ها و ... دارد يك پله و يك درجه از نظام معرفتي را دارا می‌باشد. البته این درجه قابل تكامل است.

ما انساني داريم كه يأكل و يمشي في الاسواق (مثل بقيه مردم زندگی می‌کند) امّا درجه معرفتي­اش به اينجا مي­رسد كه

«ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى‏ *» [1]

آنگاه نزدیک آمد و بر او (به وحی حق) نازل گردید * بدان نزدیکی که با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد *

اين آیه را زیاد خوانده‌ايم؛ اما آیا هضمش كرده‌ايم؟ «دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» يعني چه؟ اين درجه معرفتي است؛ قرب مكاني نيست قرب به معناي ديگر هم نيست. نزديك شد. آن وقت چگونه مقدار اين قرب را معنا كند تا عرب‌هاي بادیه نشین آن روز مفهوم آن را بفهمند؟ آن قدر نزديك شد که «فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»؛ عرب‌هايي كه كمان دستتان مي­گيريد و تيراندازي مي­كنيد اين آدم آن‌قدر به مقام قرب الهی نزديك شد كه فاصله‌ی او تا خدا به اندازه دو قوس از كمان بلكه زياد گفتيم به فاصله‌ی كمتر رسید. اين آدمي كه «دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» چند صد مليون درجات معرفتي را پيموده كه به آنجا رسيده است؟

«في‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ» [2]

در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزت و سلطنت جاودانی متنعمند

ما مي­خوانيم اين‌ها را، تقصيري هم نداريم طبق پيمانه‌ی خودمان مي­فهميم.

به كجا رسيدند؟ يك آدمهايي داريم كه این‌چنین صعود كردند و رفتند بالا که ما در زيارتشان اين‌طور مي خوانيم:

«إرادة الرب في مقادير أموره تهبط إليكم و تصدر من بيوتكم» [3]

اگر ما اراده را بدانيم یعنی چه، ارادة الرب را بدانيم يعني چه؟ مقادير امور سعه­اش چيه؟ آن وقت اين زيارت صد در صد معتبر مي­گويد إرادة الرب في مقادير أموره، شماي چهارده معصوم به جايي مي­رسيديد كه تهبط إليكم از اين بالاتر وتصدر من بيوتكم. ببينيد اين قوس صعودي معرفت يك عدّه است.

حالا اين دين مي­خواهد برنامه براي همه‌ی بشر داشته باشد. بشری که در آن كسي را داريم فقط يك درجه معرفت دارد و كسي هم داريم صدها مليون. يك سري تكاليف عبادي را هم متوجّه همه‌ی اين‌ها كرده. نهايت خداوند از اين تكاليف عبادي چه چیزی را خواسته از اين‌ها؟ يك كف را خواسته؛ يعني امور عبادي را در حدی از شما مي­خواهد که صحيح باشد و ديگر قضا نکنید. در فقه هم؛ خودتان عروه، كتب فقهي ديگر را ببينيد؛ يك صحّت داریم و يك قبول. صحّت به پيكره تعلّق مي­گيرد با همان قصد امتثال امر؛ همين‌قدر. آن وقت در انجام اين صحّت هم اين درجات معرفتي عجيب و غريب است.

اگر روايت نمي­بود اين را عرض نمي­كردم؛ از امام صادق (عليه الصلاة والسلام) سوال مي‌كند: فلانی يصلّي، معذرت مي­خواهم خيلي معذرت مي­خواهم، و هو عابث بذَكَره (در جایی دیدم يكي «بذِكره» معنا كرده، این درست نیست چون روايات ديگر هم داریم «بسائر اعضائه» دارد) آیا نمازش درست است؟ اين يك درجه‌ی معرفت است؛ اين در همین حد مي­بيند. امام صادق (علیه السلام) هم مي­فرمايند: «لا بأس.» عمل به نماز ضرر نزند عيب ندارد. اين يكي. اين نماز صحيح است امّا اين كف صحّت است.

 

أبوحنيفه مي­آيد خدمت امام صادق (عليه الصلاة والسلام)؛ اهل سنّت فتوي مي­دهند که از جلوي نمازگذار به اندازه‌ی فاصله‌ی يك قامت كسي حقّ ندارد رد شود، این مسئله شايد در مذاهب اهل سنّت شبه ضروري است. می‌گویند اگر کسی رد شد حتّي با عصا بزنیدش، حتّي بكشیدش، خونش هدر است. حالا ابوحنيفه شال و كلاه مي­كند مي­آيد خدمت امام صادق (علیه السلام)؛ با اشاره به امام كاظم (سلام الله عليه) که از روایت استفاده می‌شود در آن زمان نوجوان بوده‌اند مي­گويد: آقا اين بچّه­‌تان را مي­بينيد؟ امام مي­فرمايند: بله؛ خوب که چي؟ گفت: ايشان وقتي نماز مي­خواند اگر مردم از جلويش رد شوند اصلا مانع نمی‌شوند. به گمان خودش مچ گیری کرده است. امام فرمودند: بيا از خودش بپرس. ابوحنيفه به تعبير من صدايش را صاف می‌کند و حتما يك عدّه هم حاضر و شاهد هستند، به امام کاظم (علیه السلام) گفت: چرا شما وقتی نماز می‌خوانيد به اين واجب عمل نمي­كنيد و اگر كسي از جلوي شما رد شود اعتناء نمي‌كنيد؟ حضرت فرمودند براي چه اين كار را بكنم؟ در كتب اهل سنّت آمده اين عمل حضور قلب نمازگذار را از بين مبرد. امام فرمودند: آقاي ابوحنيفه وقتي خدا مي­گويد: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ» [4] ما به خدا اين جوري نگاه مي­كنيم نه آن نگاه تو كه خدا را دارای جسم می‌دانی و مي‌آيد مي­نشيند زیر كرسي. تو خدا را آن جور مي­بيني لذا مي­گويي اگر از يك متري او کسی رد شود اين منافي با حضور قلب است و با عصا بكشيدش امّا من مي­گويم «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ» لذا نماز مي‌خوانند با آن توجّه كامل.

امام سجاد (علیه السلام) مي‌خواهند «لبيّك» بگويد، زبانش گير مي­كند «فخرّ مغشيّاً عليه» غش مي‌كنند مي‌افتند. امام را به هوش مي­آورند. آقا يعني چه؟ اين چه كاري است كه مي­كنيد؟ حضرت مي‌فرمايد: اگر بدانيد با چه کسی دارم حرف مي­زنم روح بايد از بدن جدا بشود اين که چيزي نيست.

 

انسان فاعل مختار است، اين عمل عبادي يعني نماز با امتثال امر را به چه نيّتي انجام مي­دهد؟ آن وقت اينجاست كه بر طبق ميزان معرفت انسان دواعي مختلف مي­شود. مرحوم سيّد مي­فرمايد آن بالاترین درجات اين است كه ما خدا را اهلٌ للعبادة و الطاعة ببينم. بعضي از بزرگان و فقهاء مي‌گويد: لاينبغي ان يدّعيها احد بعده (ضمیر به امیرالمومنین بر می‌گردد.) الّا معصوم مثله. مگر كشك است كه ما ادّعا كنيم كه وجدته اهلاً للعبادة فعبدته؟ اين را آن كسي مي­تواند بگويد كه «دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى».

آن وقت حضرت امام (ره) و بعضي از بزرگان عرفا اشاره مي­كنند كه از اين مقام هم بالاتر داريم که حتّي همين مقام را هم نمي­بيند او خود خدا را مي­بيند اصلاً. آن‌قدر در ادعيه اهل بيت (علیهم السلام) اين مراحل دقيق ذكر شده كه اگر بخواهيم در اين مراحل يك مقدار قوس صعودي پيدا كنيم بايد برگرديم به ادعيه اهل بيت (علیهم اسلام).

«إلهي من ذا الذي ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا، ومن ذا الذي أنس بقربك فابتغى عنك حولا ...» [5]

«... ولقاؤك قرة عيني، و وصلك منى نفسي، وإليك شوقي، وفي محبتك ولهي وإلى هواك صبابتي ورضاك بغيتي، ورؤيتك حاجتي، وجوارك طلبتي، وقربك غاية سؤلي، وفي مناجاتك روحي وراحتي، وعندك دواء علتي، وشفاء غلتي ... ولا تبعدني منك، يا نعيمي وجنتي، ويا دنياي وآخرتي ...» [6]

اينجا را ببينيد. اين درجه‌ی معرفتي است. همه چيزش او مي­شود.

بله اينها مقامات معنوي است كه هر چه معرفت بالاتر برود، هر چه حجابهاي ظلماني كمتر بشود آدم بیشتر به اين مقامات مي‌رسد. آن كف صحّت هم كه حكم فقهي است براي مردم بيان مي­كنيم امّا قبول و علوّ يك راههايي دارد. و اگر بخواهيم اين حجابهاي ظلماني كم شود (هر چي اين‌ها كم‌تر شود معرفت بيشتر بشود) و حلاوت عبادت را بيشتر درك كنيم هيچ راهي جز در خانه‌ی اهل البيت (علیهم السلام) نيست؛ نه شعر بلغور كنيم و نه از قُدوةُ العارفين­ها حرف بزنيم.

در كلمات اهل البيت (علیهم اسلام) هم آن‌چه مجسّم مي­كند اين درجات عرفاني را ادعيه‌ی اهل البيت (علیه‌ السلام) است. «الدعاء مفتاح الرحمة و مصباح الظلمة» [7] اگر چراغی بخواهيم داشته باشيم تا با آن چراغ ظلمتها و قلّت معرفتهایی که در ما هست را برطرف كنيم آن چراغ ادعيه اهل البيت (علیهم السلام) است.

 

دهه‌ی اوّل ذي الحجّه هم كه دهه‌ی دعاست. از ايّام الله است. نفحات رحمانيه بعد از رمضان در اين دهه مي­وزد. ولي چه كنيم كه گوينده بدتر شنونده بدتر! نفهميديم كي ذي الحجّه آمده! نفهميديم دهه اوّل ذي الحجّه چی هست! نفهميديم داريم به روز عرفه نزديك مي­شويم! نفهمیدیم روز عرفه چيست! تو اصطلاحات غرقيم. اهلش نيستيم. نماز شب كه دیگر ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ [8] است. ولي اگر يك وقتي حوصله كرديم و بعد از دیدن سريال‌های صدا و سيما و بحثهاي تحليل سياسي و حلّ معضلات كشور و ... نماز شبي خوانديم يك صحيفه‌ سجادیه بگذاريم كنارمان، بازش كنيم و من دعائه بعد صلاة الليل [9]، آن وقت بخوانيمش ببينيم امام سجاد چه ميگوید؟ چه جور با خدا حرف مي­زند؟ آن لحظه لحظه­ايست كه اگر آن دعا را از عمق جان بخوانيم و فقراتش را بفهميم ممكن است يك زاويه­هايي باز بشود كه اين كف معرفتيمان يك مقدار بالاتر بیاید و در قوس صعودي قرار بگيرد. آن وقت ديگر عبادت ما مثل آن عابث بذَكَره نمی‌باشد.

بالاخره عرض كردم صحّت عبادت از روايات استفاده مي­شود، درست است، امّا اگر بخواهیم قوس صعودي معرفت پيدا كنيم باید دَرِ خانه اهل البيت (علیهم السلام) برويم.

از دوستان التماس دعا دارم إِنْ شاءَ اللَّه‏ [10] اين ايّام ما را از دعا فراموش نكنند.

و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين. [11][1۲][1۳]


[1] سوره نجم، آیات 8 و 9

[2] سوره قمر، آیه 55

[3] الكافي، الشيخ الكليني، ج 4، ص 577

[4] سوره ق، آیه 16

[5] الصحيفة السجادية (ابطحي) صص 413 – 414. ( 190 ) دعاؤه عليه السلام في مناجاة المحبين [ليوم السبت]

[6] همان، صص 411 – 413. ( 189 ) دعاؤه عليه السلام في مناجاة المريدين [ليوم الجمعة]

[7] الدعوات، قطب الدين الراوندي، ص 284. 5 – و قال أمير المؤمنين عليه السلام: الدعاء مفتاح الرحمة و مصباح الظلمة.

[8] سوره حج، آيه 73.

[9] الصحيفة السجادية (ابطحي) - ص 168 – 176 - ( 88 ) دعاؤه عليه السلام بعد الفراغ من صلاة الليل لنفسه في الاعتراف بالذنب

[10] سوره بقره، آيه 70.

[11] الصحيفة السجادية (ابطحي)، ص 337.

[1۲] این سخنان توسط حضرت استاد مروی (حفظه الله تعالی) در قم به تاریخ ۳/۹/۱۳۸۸ در پایان بحث خارج فقه ایراد گردیده است.

[1۳] با تشکر از برادر ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین حامد خالقی ولامدهی که ما را در آماده سازی این سخنرانی یاری نمودند.