استاذنا - آیت الله حاج شیخ جواد مروی - تلگرام - اخلاق - اعتقادات - خاطره - کتاب شناسی
نکات جدید
(اخلاقی - اعتقادی - کتاب شناسی - شخصیت شناسی - رجالی - خاطرات و ...)
در کانال «استاذنا» در تلگرام
از دست ندهید.
نکات جدید
(اخلاقی - اعتقادی - کتاب شناسی - شخصیت شناسی - رجالی - خاطرات و ...)
در کانال «استاذنا» در تلگرام
از دست ندهید.
هویت صنفی طلبه
این فرمایشات توسط
استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی(حفظه الله تعالی)
در صبح روز پنجشنبه 1394.10.17 در مشهد و در همایش طلاب مدارس المهدی (عج) ایراد گردیده است.
از این جا دانلود کنید
عکس در ادامه
کانال استاذنا در تلگرام
۱۰ ویژگی همسر خوب در سیره پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
در ادامه
۳ نکته
برای کسانی که می خواهند به جایی برسند.
حتما گوش کنید. واقعا شنیدنی
تا کنون ۱۸۳ دانلود
ارتباط با ما: ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
سیم خاردارهای نفس
در ادامه
توی این حالت ...
در ادامه
دلم از این تابوتها میخواهد
در ادامه
در روایات وارد شده که حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله) فرمودند : ««بسم الله الرحمن الرحیم» به قدری به اسم اعظم نزدیک است که سیاهی و سفیدی چشم به هم نزدیک اند».
حاج شیخ علی مروی (رحمة الله علیه) بسیار سفارش به تلاوت ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» میفرمودند. میگفتند: ... ادامه در ادامه
ادب
از زبان یکی از آقازاده های آیت الله حاج شیخ علی مروی (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
ادب در تعریف امام حسین(علیه السلام) یعنی نه تنها خود را برتر از دیگران ندانی بلکه دیگران را از نظر تقوا از خود برتر بدانی.
حاج شیخ علی مروی رحمة الله علیه به این ادب مؤدب بودند. بسیاری ... ادامه در ادامه
ارتباط با قرآن
از زبان یکی از آقازاده های آیت الله حاج شیخ علی مروی (ره)
حاج شیخ علی مروی رحمه الله علیه از علمایی بود که گمنامی را در دنیا اختیار کرد.
او به شدت به رعایت تقوا مقید بود.
در لحظات تنهایی در اتاقشان همواره ... ادامه در ادامه
غُر نزن
تو یه مراسم از جانبازی تجلیل شد.
کمی که از خاطراتش گفت گریش گرفت.
پسر کوچولوش اشکاشو پاک کرد.
بقیه در ادامه
خاطره پسر از پدر
حاج شیخ مهدی مروی پسر آیت الله حاج شیخ علی مروی (ره) تعریف میکرد: وقتی بچه بودیم اوائلی که پیکان به بازار آمده بود شرکت ایران خودرو برای تبلیغ پیکان در بین خانوادههای ایرانی یک مسابقهی نقاشی به راه انداخته بود. مسابقه به این نحو بود که در بین تمام دانش آموزان تصویر یک پیکان رنگ نشده پخش شد و از دانش آموزان خواستند آن را رنگ کنند.
ایشان میفرمودند: من در این مسابقه شرکت کردم و نفر اوّل آن مسابقه شدم.
شرکت ایران خودرو به عنوان جایزه و تقدیر از نفر اول یک خودروی پیکان در نظر گرفته بود.
مدیر مدرسه به من گفت به پدرت بگو برای دریافت جایزه به مدرسه بیاید.
ایشان فرمودند: وقتی با خوشحالی به پدر جریان را تعریف کردم پدر گوش من را گرفت و کمی تاباند و به من گفت ... ادامه در ادامه
خاطرات یک بچه محل
منزل پدری ما در کوی طلاب مشهد و در همسایگی مسجد هدایت بود. لذا زندگی من در مسجد می گذشت. شده بودم مکبر مسجد. این مسجد امام جماعتی داشت به نام حاج آقای مروی. ایشان عالمی پرهیزگار و عارفی وارسته بودند که جذابتی خاص داشتند. به قول خارجی ها دارای شخصیتی "کارریزما" بودند. ایشان –مانند اکثر عالمان قدیمی- آنچنان زندگی ساده ای داشتند که فکر می کنم اگر نسل امروزی آن زندگی ها را از نزدیک هم ببیند باز هم باور نمی کند . برای من هم که زندگی ایشان را از نزدیک می دیدم باورش سخت بود. اما این زندگی درس آموز بود. تواضع حضرت آیه الله حاج شیخ علی مروی مثال زدنی بود. و شاید هم غیر باور. هر وقت ایشان را می دیدم از تواضع ایشان شرمنده می شدم. خدایش رحمت کند .هر وقت دیدنشان می رفتیم از مرحوم پدر برایمان خاطره ای نقل می کردند.
آن مرحوم فرزندان برومندی هم دارند که بیشتر دوران اول تحصیل آنها را خود به عهده داشتند. از آن جمله می توان به حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی و دکتر حسین مروی اشاره نمود. یکی از عوامل مهمی که ارتباط ما با ایشان قطع نشد همین فرزندان بزرگ وار ایشان بود. زیرا من با آنها از دوران کودکی دوست بودم. از افتخارات زندگی من دوستی با چنین افرادی بوده و هست.
آیه الله حاج شیخ علی مروی در تاریخ ۹۲.۹.۲۳ به رحمت خداوند رفتند. روحشان شاد.
سالهای قبل نیز خاطره ای از ایشان بیان نمودم که اینجا می توانید بخوانید.
منبع: از هر دری سخنی؛ (با کمی ویرایش)
اگه مردید این زنگ رو بزنید و فرار نکنید
در ادامه
بهلول / توکل
عبایی که کهنه ی بچه شد
در ادامه
تا کنون ۱۱۸ دانلود
ارتباط با ما: ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
بهلول / نماز شب
خاطرات حضرت استاد از زهد و نماز شبهای بهلول
در ادامه
تا کنون ۸۹ دانلود
ارتباط با ما: ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
اکسیر
به همراه تحلیلی مختصر از انفجار لبنان
در ادامه
تا کنون ۱۰۷ دانلود
ارتباط با ما: ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
اینها را باید در جوی ریخت
چند درس در چند دقیقه
شما هم به ما می پیوندید؟
اخلاق آتشی
سردته؟
سردته؟
خب چرا اون عقب وایستادی؟
بیا جلو بابا؛ غریبگی نکن.
دستاتو بگیر سمت ...
ادامشو در ادامه بخون
از این تاریخ به بعد ...
چهار پرده
۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
بد اخلاقی های یک بسیجی نسبت به خانواده
و کتک زدن های مدام آنها
۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰
زیارت وداع
امروز صبح برای زیارت وداع با بچهها به حرم آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مشرف شده بودیم. از طرف همهی دوستان خوب «استاذنا» نائب الزیارة بودیم. دخترم در مسیر تشرف به حرم در صحن جامع رضوی از کیوسک راهنمای زائرین یکی از مسابقات فرهنگی آستان قدس را گرفت. یکی از مطالب آن را با عنوان «دروازهبان» به عنوان سوغات برای شما دوستان همیشگی «استاذنا» در این جا میآورم. ...(سوغاتتون رو از ادامه بردارید.)
لیالی قدر وظایف و بایسته ها
چهار نکته مهم برای استفاده بیشتر از فیوضات شب های قدر
(حتما گوش کنید.)
تا کنون ۱۴۲ مرتبه این فایل دانلود شده است.
لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.
برای اطلاع از به روز رسانی "استاذنا" با ارسال مشخصات خود
در سامانه ۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰ عضو شوید.
...................................................
[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ دوشنبه ۱۳۹۲/۴/۳۱ ه.ش. در مشهد مقدس ایراد گردیده است.
[۲] خلاصه مطلب:
ظرفیتسازی برای شب قدر؛
· بری شدن از حق الناس؛
· شبزندهداری؛
· انس با قرآن؛
· توجه به حضرت حجت (عج).
چگونه علم اصول کاربردی شود؟
به همراه نکاتی در رابطه با ماه مبارک رمضان
تا کنون ۱۳۰ مرتبه این فایل دانلود شده است.
لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.
...................................................
[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ چهارشنبه ۸/۳/۱۳۹۲ ه.ش. در پایان آخرین جلسه درس خارج اصول [الفاظ] سال تحصیلی ۹۱-۹۱ ایراد گردیده است.
[۲] حتما ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازید.
[۳] خلاصه مطلب(تفصیل در ادامه):
نکته اوّل: چگونه علم اصول کاربردی شود؟
نکته دوم: رمضان بزرگترین فرصت تاریخی برای بازسازی انسان.
يَحْتَاجُ الْمُتَعَلِّمُ إِلَى
رَغْبَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ خَشْيَةٍ وَ نُسُك
تا کنون ۱۵۳ مرتبه این فایل دانلود شده است.
لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.
دوستان طلبه حتما گوش کنند
تربیت انسان
دوستان طلبه حتما گوش کنند
تا کنون ۲۵۱ مرتبه این فایل دانلود شده است.
لطفا فایل صوتی را از ادامه دانلود نمایید.
بهترین هدیهی ما به امام زمان (عج)
از امروز تا نیمهی شعبان فرصت زیادی نمانده.
برای این که اسم خودمان را در لیست کسانی که برای امام زمانشان کاری انجام دادهاند قرار بدهیم چه تصمیمی گرفتهایم؟ ...
چند ویژگی امام خمینی (ره)
... ایام مصادف با رحلت حضرت امام امت (قدّس الله روحه الزکیة) هست. توجه به شخصیت علمی، عرفانی، سیاسی و فلسفی ایشان و انتقال جایگاه ویژهی این شخصیت بزرگ و عظیم که در طول تاریخ در بین علماء شیعه کمنظیر بلکه بینظیر بودهاند بحث ویژهای را میطلبد ولی دیگر فرصتش نیست. من حدیثی را اشاره میکنم که خوب است این حدیث محور شناخت حضرت امام قرار بگیرد.
امیرمؤمنان علی (علیه الصلاة والسلام) در حدیثی میفرمایند:
«يَحْتَاجُ الْإِمَامُ إِلَى قَلْبٍ عَقُولٍ
وَ لِسَانٍ قَئُولٍ وَ جَنَانٍ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ صَئُولٍ» [1]
(امام محتاج ميباشد به دلى بسيار فهیم، و زبانى بسيار كامل در گفتار، و دلى در بر پا داشتن حق دلير.)
حضرت این سه خصوصیت و ویژگی را برای رهبر و پیشوای یک جامعه برمیشمارد که اگر دقت کنیم در طول زندگی حضرت امام امت به همین سه ویژگی برخورد میکنیم.
قَلْبٍ عَقُولٍ
قلبی که با عقل، با درایت، با فکر باشد. شما قلب عقول امام را در حوادث مختلف ببینید.
آن وقتی که نامهی امام به گورباچوف مطرح شد خاطرتان هست که در اوج جنگ بود. ابتدا فقط عنوان شد امام نامهای به گورباچوف نوشتهاند. خیلی از تحلیلها این بود که ایران در جنگ ضعفهایی داشته و از شوروی تقاضای مثلاً کمک کرده. یک سری تحلیلهای اینچنینی. وقتی که متن نامهی مطرح شد دنیا واقعاً در یک بهت و حیرتی فرو رفت.
تک تک کلماتی که در نامه هست اگر دقت کنید واقعاً انسان به این قلب عقول حضرت امام (قدّس الله روحه الزکیة) میرسد.
وَ لِسَانٍ قَئُولٍ
رهبر یک جامعه نیاز به یک زبان گویا دارد، اهل مجامله نیست. با صراحت مطالبش را مطرح میکند. «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» (مائده/54)
در زمان گروگانگیری لانهی جاسوسی وقتی هواپیمای نمایندهی رئیس جمهور آمریکا حرکت میکند، از داخل هواپیما به ایران پیام میفرستد که برای مذاکره میخواهد بیاید. در بین زمین و هوا به او میگویند که برگردد. و آن پیام شدید حضرت امام صادر شد که ایشان فرمودند: بنده با نمایندگان دولت آمریکا مذاکره نخواهم کرد و احدی از دولت مردان ما هم حق مذاکره با نمایندگان دولت آمریکا را ندارد. با ذلت آنها برمیگردند.
وقتی جریان سلمان رشدی مطرح میشود یکی از سران سه قوه تعریف میکردند که حاج احمد آقا به ما زنگ زدند که سریع بیاید بیت امام که خبری است. ما سریع رفتیم. سران دیگر قوا هم آنجا بودند. گفتند حضرت امام پیامی صادر نمودهاند و فرمودهاند که همین الآن باید این پیام را رادیو و تلویزیون بخواند. پیام این است که سلمان رشدی مرتد و کافر است و قتلش واجب است. ایشان گفتند: ما تحلیل کردیم که این از نظر عرف سیاسی درست نیست که رهبر یک کشور در مسئلهای که مربوط به آن کشور نیست مداخله کند و در آن مسئله حکم اعدام هم بدهد. این در دنیا سر و صدا به پا میکند. گفتند: وقت گرفتیم رفتیم خدمت حضرت امام. یکی از آقایان ضمن صحبتهایشان کلمهای به حضرت امام فرمودند که آقا ممکن است در این قضیه دنیا به حرف شما نکنید و آبروی شما برود. ایشان گفتند: تا این حرف از دهان این آقا خارج شد، امام فرمودند: ساکت باشید؛ آبروی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) رفته است، آبروی من به جا بماند؟ من آبرو نمیخوانم. آن وقت در دنیا حرکتی را در مقابله با سلمان رشدی سازمان دهی کردند که عظیمترین پشتوانه را برای انقلاب اسلامی و برای تشیع در بین مسلمانان جهان به ارمغان آورد. آن نویسنده و تحلیلگر سیاسی معروف فرانسوی گفت بعد از 1400 سال من امروز فهمیدم که استخوانهای، به تعبیر او، استخوانهای پوسیدهی پیغمبر از زیر خروارها خاک بر دل میلیاردها مسلمان جهان حکومت میکند.
مرحوم آقای بهشتی میفرمودند: رفته بودیم خدمت حضرت امام. عرض کردیم: آقا نکته ضعفی، مشکلی از ما میبینید خلاصه رو دربایستی نباشد و به ما بگویید. فرمودند: امام یک نگاه تندی به من کردند و فرمودند: اگر مشکلی داشته باشید بیرونتان میکنم. چی خیال کردید؟ با کسی مجامله ندارد حضرت امام. من بیرونتان میکنم.
جَنَانٍ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ صَئُولٍ
رهبریت یک جامعه قلبی باید داشته باشید که بر حق مستقیم، با استقامت و با صلابت باشید.
موضعگیریهای امام را ببینید. هر جا تشخیص داد حق است، تا زمانی که تشخیص داد باید جنگ باشد با صلابت ایستاد. وقتی پذیرش قطعنامه شد آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که آقا اجازه بدهید آبروی شما محفوظ باشد، من این شکست را بپذیرم. امام فرمودند: نخیر؛ تمام مسئولیت با خود من هست. هر جا حق تشخیص بدهد آنجا میایستد، همهی تبعاتش را میپذیرد و در مقابل حق خاضع است.
اینها سه خصوصیتی که امیرمؤمنان برای رهبریت جامعه برمیشمارد که این سه خصوصیت را ما آشکارا در حضرت امام امت (قدس الله روحه الزکیة) و هماکنون در مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) میبینیم.
لذا دوستان این فرهنگ را مخصوصاً به جوانهایی که ایام انقلاب را درک نکردند، آن ریزهکاریها و ویژگیهای حرکت روحانیت را در مقابل دشمنان به خاطر ندارند منتقل نمایند. اینها برای جوانها باید درست گفته بشود. ...[2]
[1] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص340، حدیث 7780
[۲] این سخنان توسط حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ سه شنبه ۱۳/۳/۱۳۷۶ه.ش در بحث کفایه ایراد گردیده است.
........ پیوست: ...........................
[۳] آلبوم تصاویر (کلیک کنید)
[۴] از ولادت تا رحلت (کلیک کنید)
به مناسبت بحث سؤال تَعَنُّتی[1] که در درس مطرح شد نکتهای را عرض کنیم إنشاالله برای همهمان مفید باشد.
آنچه در رابطه با اخلاص در روایاتمان بهطور فراوان تکرار شده این است که انسان اگر در راه علم مخلص باشد، یعنی واقعاً علم را با اخلاص بیاموز، این علمِ با اخلاص برای او مفید خواهد بود. لکن اگر این مسئله نباشد، یعنی انسان علم را بهخاطر ممارات، مجادله، فخر فروشی، افتخار کردن بر دیگران، مباحات کردن به دیگران، کوبیدن دیگران باشد نه تنها هیچگونه اثری ندارد بلکه تجربهی علماء بزرگ اثبات کرده که انسان پیشرفت علمی هم ندارد. یعنی پیشرفت علمی انسان هم دخیل در این است که این اصل را در اندوختن علم رعایت کند.
علماء بزرگ ما، اندیشمندان والای ما چهقدر اخلاص داشتند؟! چهقدر حقّ دیگران را رعایت میکردند؟!
انسان شرح حال بزرگان را که مطالعه میکند از برخی نکات مبهوت میشود.
اخلاص شیخ مرتضی انصاری (ره)
صاحب جواهر در بستر مرض افتادهاند. علماء بزرگ اطراف ایشان را گرفتهاند. همه منتظرند ایشان در لحظات آخر عمر به جای خودشان فردی را انتخاب کنند. تمام علماء جمعاند. به صاحب جواهر میگویند: بعد از شما مرجع چه کسی است؟ ایشان نگاهی به جمع میکنند. میفرمایند: تمام علماء حضور ندارند. میگویند: نه آقا؛ تمامی علماء در محضر شریفتان حضور دارند. مجدداً میفرمایند: نه؛ تمام علماء نیستند. بار سوم میفرمایند: حضرت آقا چه کسی در این جمع حضور ندارد که بفرستیم دنبالشان؟ میفرمایند: بروید آقای شیخ مرتضی را بیاورید. میروند میبینند مرحوم شیخ مرتضی انصاری در حرم مشغول گریه و دعا برای سلامتی صاحب جواهر است. ایشان را میآورند به محضر صاحب جواهر. علماء بزرگ نجف جمعاند. صاحب جواهر دست مرحوم شیخ را روی سینه میگذارند و میفرمایند: «الآن طاب لی الموت» (الآن دیگر مرگ برایم راحت است). بعد هم میفرمایند: «هذا مرجعکم من بعدی» (مجتهد شما بعد از من ایشان است). بعد هم به شیخ وصیت میکنند میفرمایند: «قللّ من احتیاطاتک، فإنَّ الشریعة سهلةٌ سمهة.». ایشان رسماً مرحوم شیخ را به عنوان جانشین خودشان معرّفی میکنند و 400 مجتهد مسلّم در آنجا تأیید میکنند اعلم بودن مرحوم شیخ را.
روزها میگذرد میبینند ایشان فتوا نمیدهد. میروند خدمت ایشان و عرض میکنند: آقا چرا فتوا نمیدهید؟ ایشان میفرمایند: سالها قبل من با مرحوم سعیدُ العلماء مازندرانی مباحثه میکردم. ایشان در مباحثه دقّتش از من بیشتر بود، ایشان اعلم از من هستند.
مرحوم شیخ انصاری نامهای به ایشان، که در آن زمان در مازندران بودند، مینویسند که آقای سعیدُ العلماء بیایید نجف. مرحوم صاحب جواهر و علماء من را به عنوان مرجع انتخاب کردهاند، لکن تشخیص من این است که شما اعلم هستید. بیایید نجف مرجعیّت شیعه را قبول کنید.
باز ببینید مرحوم سعیدُ العلماء چه مینویسند در جواب نامهی مرحوم شیخ انصاری؟! ایشان مینویسد درست است، در آن زمان دقّت نظر من بیشتر بود، لکن به علّت مراجعات مردم از کارهای علمی و دقّت علمی در مسائل بازماندهام، و شما در حوزه مشغول تحصیل و تدریس و تحقیق بودهاید، شما الآن از من اعلم هستید.
ببینید؛ اگر اخلاص باشد انسان به این درجه میرسد. بزرگترین مقام و موقعیّتها را ترک میکنند با آن همه تأییدها و توجیهها فقط به این دلیل.
اگر در علم اخلاص باشد دیگر ممارات و فخر فروشی معنا ندارد، من از فلانی بهترم معنا ندارد، فلانی نمیفهمد و من میفهمم معنا ندارد. نه؛ با کمال صراحت میآید واقعیّت را بیان میکند.
اخلاص شیخ عبّاس قمی
مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی، این وجود پر برکتی که کتابهای ایشان در زمینههای مختلف بسیار بسیار مؤثّر و جالب هست، در مسجد گوهرشاد همین شهر مشهد، در ماه مبارک رمضان منبر میرفتند.
در صدههای اخیر در استان خراسان دو تن از علماء و زُهّاد در خارج از مشهد زندگی میکردند که مورد رجوع تمام علماء بودند. یعنی مجتهدین بزرگی مثل مرحوم آیت الله میلانی برای دیدن آنها میرفتند. یکی مرحوم ملّا عبّاس تربتی بوده که در شهر تربت زندگی میکرد و دیگری مرحوم حاج ملّا محمّد باقر مروی در نیشابور.
مرحوم حاج ملّا عبّاس تربتی برای استفاده از منبر مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی از تربت میآیند مشهد.
روز سوم منبر، مسجد گوهرشاد پر از جمعیّت است. وقتی مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی میروند بالای منبر ناگهان در بین جمعیّت چشمشان میافتد به مرحوم حاج ملّا عبّاس تربتی. همانجا بالای منبر میفرمایند: مردم! از من داناتری در مجلس است. من لازم نیست حرف بزنم، میخواهید استفاده کنید از آقای حاج ملّا عبّاس تربتی استفاده کنید و از منبر پایین میآید.
این اخلاص است. اگر انسان به این درجه برسد تشخیص حقّ را دارد با کمال صراحت. نه اینکه برای نفس باشد. علم اگر به این درجه برسد ارزش دارد، والّا هیچگونه ثمرهای ندارد.
در روایاتمان هم داریم که علم با مباحات، علم با فخر فروشی، علم بهخاطر تضییع حقّ دیگران، علم بهخاطر مطرح کردن خود، علم بهخاطر دوایی نفسانی، هیچگونه ارزش و فایدهای ندارد.
نمونهای دیگر از اخلاص شیخ عبّاس قمی
حاج شیخ عبّاس قمی کتاب منازلُ الآخرة را مینویسد.
در قم مسئلهگویی بوده به نام شیخ عبد الرّزّاق. ایشان در روزهای اوّل چاپ کتاب منازلُ الآخرة در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) از روی این کتاب برای مردم حدیث میخوانده است.
پدر مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی مرید این آقا شیخ عبد الرّزّاق بوده و پای منبر ایشان میرفته است. روزی که از منبر ایشان به خانه برمیگردد میبیند مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی نشستهاند و دارند مطالعه میکنند. پدر این وضعیّت را که میبیند به تعبیر من از بچهاش گله میکند. میگوید: از تو خیری ندیدم. ای کاش حداقل مثل همین آقا شیخ عبد الرّزّاق میشدی و میرفتی یک چیزی برای مردم میخواندی تا مردم استفاده کنند.
مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی خطاب به پسر بزرگشان میفرمایند: یک مرتبه نفس من گفت که بگویم: بابا، آن کتابی که شیخ عبد الرّزّاق میخواند را من نوشتهام. تا خواستم این مطلب را بگویم خودم را کنترل کردم. گفتم: عجب! کتاب را برای پدرت نوشتهای یا برای خدا؟ هیچی نگو. اینجا جایی است که سکوت کنی. اینجا حرفها را به جان بخر و نگو، فخرفروشی نکن.
این است! علم یعنی اخلاص. آن وقت این آقایان با همین اخلاص به جایی میرسند که کتاب مفاتیحُ الجنانشان عِدل قرآن میشود.
خیلی مهم است! به هر خانهای شما بروید در کنار قرآن مفاتیحُ الجنان هست. اخلاص است که انسان را به اینجاها میرساند.
سؤال تعنّتی کردن یکی از مواردی است که نشان میدهد انسان به درجهی اخلاص نرسیده. دیگری را آزمایش کنم، هوش کنم، جلوی مردم آبرویش را ببرم، بفهمند من میدانم و او نمیداند. خلاصه اینها معانیای است که میفهماند انسان در راه علم مخلص نیست. البته اخلاص در کارها بسیار مشکل است.
از ذات مقدّس حقّ میخواهیم که به همهی ما توفیق اخلاص در همهی کارهایمان را بدهد.[2]
[1] عن عنوان البصریّ، عن أبی عبد الله (علیه السلام): «سَل العلماء ما جَهِلتَ، و إیّاکَ أن تسألهم تعنُّتاً و تَجربَةً، و إیّاک أن تَعمَلَ برأیک شیئاً، وَ خُذِ الاحتیاطَ فی جمیع اُمورک ما تَجِدُ إلیه سَبِیلاً، وَ اهرَب مِنَ الفُتیا هَربَک من الأسَد، و لا تجعل رقبَتک عَتَبَةً للنّاس»
الوسائل 18: 127، الباب 12 من أبواب صفات القاضی، الحدیث 54.
[2] این مطالب توسّط حضرت استاد آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ یکشنبه 5/8/1370ه.ش در بحث رسائل بیان گردیده است.
به سوال ذیل در قسمت نظرات پاسخ داده شده است
رمز موفقیت
زهد و بی توجهی به دنیا
از فقیهی میشود اطاعت کرد که مخالف با هوای نفسش باشد، مطیع امر مولایش باشد، تکالُب بر حُطام دنیا نداشته باشد، یعنی جیفهی دنیا پیش چشمش ارزشی نداشته باشد، دنیا محبوب او نباشد. از چنین عالمی میشود حمایت کرد، از چنین عالمی میشود تقلید کرد و از چنین عالمی میشود ترویج کرد.
زندگانی تک تک علماء شیعه، که امروز نوشتهها و کتابهایشان در دست ماست، را نگاه کنید، خواهید دید ...
لطفا ادامهی مطلب را هم مطالعه بفرمایید.
با نظرات ارزشمندتان راهنمایمان باشید.
به سوال ذیل در قسمت نظرات پاسخ داده شده است
اخلاق نیکو
فردا طبق نقلی که بعضی ها می گویند (شاید تحقیق هم همین باشد) شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
یک حدیث از امام حسن (علیه السلام) و یک نکته عرض می کنم خیلی وقت دوستان را نمی گیرم.
حدیث
حدیثی است که در بین احادیث شیعه سندا و متنا منحصر به فرد است از آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام):
عن احمد بن عمران البغدادی
عن ابی الحسن عن ابی الحسن عن ابی الحسن
عن الحسن عن الحسن عن الحسن
«إنّ احسن الحسن الخلق الحسن» [1]
این روایت از نظر سند و متن روایت جالبی است که از آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) وارد شده است.
در ذیل این نکته بحث پردامنه ایی است که در زندگانی فردی، اجتماعی، سیاسی انسان در همه ابعاد این نکته کارساز است که إنّ احسن الحسن الخلق الحسن.
اگر شیعه متخلق به این اخلاق باشد اثر و نتیجه اش را من در نکته دوم می خواهم عرض کنم.
نکته دوم
تشیع امروز در دنیا واقعا دارد عجیب و غریب گسترده می شود به شکلی که نظیری در تاریخ ندارد. این اقبال گسترده به سمت تشیع باعث شده که دشمن هم به شدت هراسان شود و به هر کاری دست بزند.
به عنوان نمونه الان در جنوب شرق آسیا نسبت به تشیع وضعیت ویژه ایی است؛ وضعیتی است که انسان اگر از نزدیک این وضعیت را نبیند نمی تواند درک کند چه خبر است.
در تابستان (ماه شعبان) خدا توفیق داد حدود یک ماه اندونزی و مالزی رفتم. علمائشان در هر دو منطقه از سراسر اندونزی در پایتخت جمع شدند. جلسات مختلف اعتقادی و غیره برای اینها گذاشتیم بعد هم سر زدم به مناطق مختلف.
در مالزی هم به همین شکل، اقبال عجیب به سمت تشیع را آدم از نزدیک می بیند.
میزبان ما در اندونزی گفت: «حاج آقا می خواهیم برویم به جزیره بالی» من یک نگاهی بهش کردم و گفتم: «از ما گذشته برویم جزیره بالی؛ جزیره بالی که برای ماها نیست.»
می دانید که جزیره بالی منطقه ایی است که از همه دنیا برای خیلی چیزها به آن منطقه می آیند. فرودگاهی دارد که لحظه به لحظه هواپیما از همه دنیا می نشیند.
گفت: «نه غیر از آن چیزها چیزهای دیگری هم در جزیره بالی پیدا می شود.» گفتم: «برویم.» چهار ساعت با هواپیما رفتیم تا رسیدیم به جزیره لومبوک. از آن جا دوباره یک ساعت رفتیم تا به جزیزه بالی رسیدیم. در فرودگاه عده ای جوان آمدند دنبال ما و با ماشین رفتیم. عصر بود رسیدیم به یک فضایی مثل حسینیه حدودا دو سه برابر این مدرس. وارد شدیم. تقریبا دیگر جایی برای نشستن نبود. شروع کردیم به صحبت.
میزبان ما می گفت فلانی شما طوری صحبت می کنید که در ذهن افراد سوال ایجاد می شود که پشت سر هم می پرسیدند. گفتم که ما هم دنبال همین هستیم.
شروع کردند سوال کردن. سوالات را من یکی یکی جواب می دادم مترجمی که آمده بود فقط عربی بلد بود. اردن تحصیل کرده بود و سنی بود بعد شیعه شده بود. صحبتها همه عربی بود و من صحبت می کردم و ایشان ترجمه می کرد به زبان محلی. سوال می کردند به حدی رسید گفتند اذان مغرب است و نماز را خواندیم. گفتند بحث ادامه پیدا کند. به حدی که ساعت10 شب شد. آمدند گفتند باید برگردیم فرودگاه و گرنه به هواپیما نمی رسیم. برگشتیم جاکارتا.
در آن جلسه به کسی که سوال می کرد می گفتم اول خودت را معرفی کن و بگو که چطور شیعه شدی و چه کتابی را خواندی؟ یکی می گفت استاد دانشگاه، یکی پروفسور، یکی پزشک ... بالاخره از قشر نخبه جامعه بودند.
در مالزی هم همین طور حوادث و نکات عجیبی بود. دشمن به شدت حساس شده بود. با منطق هم با این مکتب پرنشاط و سراسر عقلانی نمی توانند مقابله کنند. لذا با تهدیدات مختلف، در مالزی آن مرکزی که من سالهای قبل در آنجا دو سه شب صحبت می کردم امسال نرفتیم، امسال شب عاشورا پلیس حمله می کند و 170 نفر را دستگیر می کند. عالم آنجا ... را هم دستگیر می کنند که فرد بسیار پرتلاشی است خود و خانواده اش را وقف شیعه کرده، یه رایزنی هایی شد معلوم شد وهابیت در حکومت محلی نفوذ کرده اند.
در تایلند شب یکشنبه بود داشتم مطالعه می کردم آمدند گفتند پیام گیر یکی گفته ما یه کار ضروری داریم که فلانی گوشی را بردارد. دوباره زنگ زدند گوشی را برداشتم. آن میزبان ما ... با برادر خانمش در خیابان راه می رفته ترورش کرده اند. یک گلوله به شکم برادر خانمش و یکی هم به دست ایشان. حالا هم بیمارستانند. آن برادر خانمش هم پدرش عالم وهابی بوده قبلا، مبلغ وهایت بوده بعد شیعه شده. یک کتابی هم نوشته به فارسی هم ترجمه شده "مادر گریه نکن" که در حد خودش کتاب جالب و خواندنی است.
غرض این نکته است که من خیلی نگران شدم. اینها هم جمعیت قوی و خیلی شجاعی هستند. نکته ایی که من به ذهنم آمد گفتم که بالاخره الان ممکن است که اینها دست به کاری بزنید همین حدیث را خواندم. جریانی از مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی را برایشان نقل کردم. فوت بچه اش در عراق که قاتلش را بخشید. گفتم من نکته ایی که می فهم اینه که شما احساسات خودتان را کنترل کنید. با حسن خلق با اینها برخورد کنید. ضارب هم مشخص شده یک معلم وهابی که معلم دینی اهل سنت است و فرار کرده. شما این فضا را در بین اهل سنت ترسیم کنید بگویید که ما ایشان را بخشیدیم و شکایت یک مسلمان را پیش حکومت غیر مسلمان نمی برویم. خود حکومت می خواهد پیگیری کند بکند البته طبیعی است که خلاف امنیت شده ممکن است پیگیری کنند اما شما این فضا را ترسیم کنید که این کار را کرده این آدم ولی مسلمان است اشتباه کرده ما او را مسلمان می دانیم و پیش دولت کفر نمی رویم از او شکایت کنیم. البته برای دوستان شیعه سنگین بود. حتی دو سه نفر تماس گرفتند. ولی من گفتم این وضعیت به نفع شیعه است. همان کار ائمه ما است. بزرگان دینی ما در عراق تست کردند. مراجع شیعه فضایی را در عراق ترسیم کردند به شدت به نفع شیعه شد.
حالا ببینید إنّ احسن الحسن الخلق الحسن چکار می کند.
دیشب دیدم ساعت هشت زنگ زدند. خود این آقای ... که تیر خورده دارد گریه می کند. گفت نمی دونید امشب اینجا چه خبره. اوّلا خانه ما لحظه به لحظه پر از جمعیت می شود و خالی می شود و اکثر هم اهل سنت هستند. می آیند عذر خواهی می کنند. آن نکته ای را که ما برایشان ترسیم کردیم برایشان عجیبه. ... ببینید این دیشب اتفاق افتاده. إنّ احسن الحسن الخلق الحسن
تعامل ما در خانواده با همسایه با دانشجو با جوانان با مردم اگر بر اساس این ملاک باشد یقین بدانید تاثیرات شگرفی خواهد داشت امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق بدهد که ان شاء الله به آموزه های اهل بیت عمل کنیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین [۲] [۳]
..............پاورقی..........................
[1] الخصال - الشيخ الصدوق - ص 29، حدیث 102حدثنا أبو الحسن علي بن عبد الله بن أحمد الأسواري قال: حدثنا أبو يوسف أحمد بن محمد بن قيس السجزي ( 1 ) المذكر قال: حدثني أبو محمد عبد العزيز ابن علي السرخسي بمرو الروذ قال: حدثني أبو بكر أحمد بن عمران البغدادي قال: حدثنا أبو الحسن قال: حدثنا أبو الحسن، قال: حدثنا أبو الحسن، قال: حدثنا الحسن، عن الحسن، عن الحسن: إن أحسن الحسن الخلق الحسن. فأما أبو الحسن الأول فمحمد بن عبد الرحيم التستري، وأما أبو الحسن الثاني فعلي بن أحمد البصري التمار، وأما أبو الحسن الثالث فعلي بن محمد الواقدي وأما الحسن الأول فالحسن بن عرفة العبدي، وأما الحسن الثاني فالحسن بن أبي - الحسن البصري وأما الحسن الثالث فالحسن بن علي بن أبي طالب عليهما السلام.
[۲] این مطالب توسط حضرت استاد حاج شیخ جواد مروی در روز سه شنبه ۲۱/۱۰/۱۳۸۹ در پایان درس خارج فقه بیان گردیده است.
[۳] از برادر حامد خالقی ولامدهی که ما را در آماده سازی این پست یاری رسادند کمال تشکر را داریم.
۲ ملاک برای افزایش رتبه
رمز موفقیت
لطفا ادامه مطلب را ببینید
یک حدیث نمونه
عن أبی الحسن، عن أبی الحسن، عن أبی الحسن، عن الحسن، عن الحسن، عن الحسن
«إنَّ أحسَنَ الحَسَن الخُلقُ الحَسَن»
سفینةُالبحار، مرحوم محدّث قمی (اعلی الله مقامه الشریف)، مادّهی «حَسُنَ»
دو بال پرواز؛ علم و تقوا
ترکُ المعاصی