بازگشت به جلسه‌ی قبل

 

دعای فرج

 

بِسمِ اللهِ الّرَّحمنِ الّرَّحيمِ

اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالمين

وَ صَلَّي اللهُ عَلي سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا حَبيبِ قُلوبِنا وَ طَبيبِ نُفوسِنا

أبِي القاسِمِ المُصطَفي مُحَمَّد صَلَّي الله عَلَيه وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ عَلي أهلِ بَيتِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهرين

صَلاةً تَرغَمُ اُنوفَ الجاحِدین اَلّلهُمَّ وَفِّقنا لِلعلمِ وَ العَمَلِ بِهِ.

 

خوب باز روز چهارشنبه هست و ادامه‌ی بحثی که قبلاً داشتیم فی الجمله اشاراتی در حدّ وقت اشاره کنیم به بحث و زیاد مزاحمت برای دوستان ایجاد نکنیم.

 

چهار نکته در کلام قرضاوی

اشاره کردیم که در مطالب آقای قرضاوی نسبت به بحث مهدویّت چهار نکته موجود بود، علی فرض صحّت انتساب به آقای قرضاوی:

 

نکته‌ی اوّل

نکته‌ی اوّل این بود که: «در قرآن نه بالعبارة نه بالاشارة به وجود حضرت مهدی اشاره نشده است. پاسخش را دادیم که آیاتی از قرآن توسّط مفسّرین بزرگ مورد اعتماد اهل‌سنّت تفسیر به حضرت مهدی شده است.

نکته‌ی دوم

نکته‌ی دوم ایشان: «خلوّ صحیحین از احادیث مهدی بود.». باز تصریح کرد نه بالعبارة نه بالاشارة در صحیح مسلم و بخاری از احادیث مهدی خبری نیست.

ادّعا کردیم قرینه‌ای هست که در صحیح مسلم به صراحت بوده است و تحریف شده و بالاشاره هم روایاتی هست در صحیح بخاری و مسلم که به اتّفاق شُرّاح بخاری و مسلم این روایات تفسیر شده است به حضرت مهدی. لذا خلوّ صحیحین از احادیث مهدی هم ادّعای بلادلیل است.

 

نکته‌ی سوم (یک ادّعا)

نکته‌ی سوم این است که ادّعا می‌شود: «إنّ البحث في الاحادیث المرویة في هذا الشأن في ضوء الموازین الجرح و التعدیل و توثیق و التضعیف یُبیِّنُ لنا إنَّ هذه الاحادیثَ کلّها لاتبلُغُ درجة الصحّة.». ادّعا این است که اگر کسی موازین جرح و تعدیل، توثیق و تضعیف را به کار ببرد، از این زاویه به روایات مهدی نگاه کند هیچ روایت صحیحی که بشود یک قضیّه‌ی اعتقادیاز آن به دست آورد در این روایات وجود ندارد.

پس وقتی روایت صحیحه نداشته باشیم بر اعتقاد به وجود مهدی نمی‌شود به این معتَقَد عقیده پیدا کرد.

 

نکته‌ی چهارم (یک شاهد)

نکته‌ی چهارم هم که بعد اضافه می‌کنند می‌گویند که ابن خلدون هم احادیث مهدی را تضعیف کرده است.

نکته‌ی سوم و چهارم که در حقیقت یک ادّعا و یک شاهد است. مدّعا این است که با نگاه جرح و تعدیل، توثیق و تضعیف هیچ حدیث صحیحی در احادیث مهدی وجود ندارد، شاهدش هم این است که محقّقی مثل ابن خلدون احادث مهدی را تضعیف کرده است.

این آخرین نکته‌ای که در بحث مهدویّت به ایشان نسبت داده شده است.

 

جواب

این‌جا سه نکته را به ترتیب عرض می‌کنیم:

 

نکته‌ی اوّل

این ادّعای بزرگ که موازین جرح و تعدیل، توثیق و تضعیف، در کلام کسی که مطرح می‌شود، اگر انسان آشنا نباشد با این فرد می‌گوید که عجب، خیلی ایشان متخصّص در مباحث رجالی و تضعیف و توثیق و جرح و تعدیل است که همچین ادّعایی می‌کند، می‌گوید موازین جرح و تعدیل، توثیق و تضعیف یُبَیِّن لنا که این احادیث کلّها لاتَصِح، هیچ ‌کدامش صحیح نیست. معلوم می‌شود خوب آدمی است که در مسائل جرح و تعدیل بسیار متخصّص است که همچین ادّعایی دارد.

ما با این‌که موقعیّت اجتماعی جناب آقای قرضاوی را در جهان اسلام می‌دانیم، کمال احترام به ایشان داریم، کمال تکریم از نظر یک عالم اجتماعی برای ایشان قائلیم ولی:

 

اوّلاً:

اوّلین نکته‌ای که عرض می‌کنیم این است که سؤال می‌کنیم جناب آقای قرضاوی شما چه‌قدر در مسائل جرح و تعدیل، توثیق و تضعیف که یک علم مهم بسیار دقیق است تخصّص دارید که این ادّعا را مطرح می‌کنید؟ نوشته‌های شما در دست است، مطالب شما در دست است، شما چند تحقیق در زمینه‌ی تضعیف و توثیق و جرح و تعدیل دارید که شما را به عنوان یک متخصّص متوسّط در این زمینه بشناسند؟ کتاب‌های شما که در این زمینه نه تنها خالی است بلکه شاهد بر عدم داریم. ببینید بنده این ادّعا را در یک جمعی مطرح می‌کنم، بعداً هم حتماً پخش می‌شود، دیگران هم می‌فهمند، این ادّعا ادّعای بزرگی است که بنده می‌خواهم عرض کنم که جناب آقای قرضاوی شما هیچ در ضمینه‌ی جرح و تعدیل تخصّص ندارید. و شاهد بر این مدّعا کتاب «الحلالُ و الحرام في الاسلامِ» جناب‌عالی است که تمام توثیقات و تضعیفاتش به تقلید از ابن حجر است، «تمام»، با این قید. یک کسی کتاب «الحلال و الحرام في الاسلام» شما را بردارد با تحسینات و تضعیفات ابن حجر مقایسه کند، همه‌ی آن‌ها در این کتاب تقلید از ابن حجر است.

 

ثانیاً:

ثانیاً شما در بسیاری از استنباطات فقهی خودتان وقتی روایتی از بخاری را می‌خواهید سنداً تصحیح بکنید می‌گویید: «رواه البخاری»، بعد این‌جوری آدرس می‌دهید: «اُنظُر صحیحَ الجامعِ الصغیر.». «صحیحَ الجامع الصغیر» از ناصرالدینِ البانی است. شما بسیاری از فتاوای فقی‌تان، تصحیح روایات‌تان با این آدرسی که می‌دهید کاملاً مشخّص است که کار اجتهادی و استنباطی نیست، بر اساس ابتناء به نظرات ناصر الدین الالبانی است. خوب شخصیّتی که در کتاب الحلال و الحرامش در مباحث رجالی تماماً متأثّر از ابن حجر است و در سایر مباحث فقهی خودش، استنباطات زیادی هم دارد، ابتنائش در صحّت روایات بر تصحیح ناصر الدین الالبانی است و مقلّد او می‌باشد، آیا این ادّعا از سوی ایشان که موازین جرح و تعدیل و توثیق و تضعیف را ما به کار بردیم دیدیم تمام روایات مهدی ضعیف هست. این ادّعا با آن شواهد از همچین شخصیّتی مورد قبول نیست.

بله، یک کسی یک رساله‌ای می‌داشت در تضعیف و تعدیل، جرح و تعدیل، تحقیقاتی می‌داشت، آدم می‌دید که این آدم اهل تحقیق در این زمینه است بعد این ادّعا را می‌کرد نیاز به برّرسی داشت.

 

نکته‌ی دوم

لذا شاهد بر این‌که در این زمینه شما اهل تخصّص نیستید این است که مگر شما در این مباحثتان حدیث «سَتَفرُقُ اُمَّتی» را معتبر ندانستید؟ ولو قبلاً معتبر نمی‌دانستید، در کتاب «الصحوة الاسلامیة» صفحه‌ی 49 تا صفحه‌ی 55 این حدیث را سنداً و دلالتاً قبول نمی‌کنید، ولی بالاخره، الآن در این بحث‌های گذشته‌تان مگر اوّلین مطلب‌تان این نبود که بر طبق اعتماد به حدیث «سَتَفرُق» آمدید یک نظریّه‌ی عقائدی مهم را اثبات کردید و آن این‌که فقط ما اهل نجاتیم و سایر مسلمانان همه اهل ضلالت و در جهنم‌اند. این یک بحث اعتقادی بسیار مهم است، بر اساس اعتنا به حدیث «سَتَفرُقُ اُمَّتی» این را شما اثبات کردید. درست است؟ خوب قطعاً گفتید، تصریح کردید. جالب این است که در ذیل همین حدیث «سَتَفرُق» که در آن با صراحت آمده سایرین فی النار هستند و شما به این روایت اعتماد دارید در ذیل همین حدیث بحث حضرت مهدی مطرح شده است. المعجمُ الکبیر طبرانی جزء 18 صفحه‌ی 51 حدیث 91 را ببینید. «عن عوف بن مالک قال قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم کیف انت یا عوف إذا افترقت هذه الاُمّة علی ثلاث و سبعین فرقة؟ [عوف چه‌کار می کنی وقتی این امّت73 فرقه بشوند؟] واحدةٌ في الجنّة و سائرُهُنَّ في النار. [یکی در بهشت بقیّه همه در جهنّم‌اند.] چون این عبارت در این حدیث آمده، آقای قرضاوی هم استناد می‌کند به همین قسمت. بعد روایت می‌آید قُلتُ و متی ذلک یا رسول الله؟، روایت مفصّل است ذیلش این است، ثمَّ تجیءُ فتنةٌ غبراء مُظلِمَة ثُمَّ یَتبَعُ الفِتَن بعضُها بعضاً حتّی یخرُجَ رجُلٌ من اهل بیتی یُقالُ له المهدی فإن اَدرَکتَهُ فالتَّبِعهُ و کُن مع الشاکرین.

آقای قرضاوی این حدیث درست است؟ یک امر اعتقادی مهم را باهِش اثبات کردید شما، که فقط خودتان اهل بهشت و دیگران همه اهل جهنم‌اند؟ تصرح می‌کنید تمام طوائف اسلامی که غیر عقیده‌ی ما را دارند اهل ضلالت و بدعت‌اند؟ اگر این حدیث درست است، این مسئله‌ی اعتقادی با آن ثابت می‌شود، همین حدیث بشارت به مهدی داده است. چه‌طور آن‌جا می‌گویید احادیث مهدی هیچ‌کدام صحیح نیست؟ معتقدید به این حدیث؟ نُؤمنُ ببعضٍ و نَکفُرُ ببعض که نمی شود. اگر حدیث سنداً درست است و قسمتی از آن را قبول می‌کنید چرا ذیل حدیث را قبول نمی‌کنی؟ آن وقت چرا می‌گویید احادیث مهدی ضعیف است؟

 

نکته‌ی سوم:

شما ادّعا کردید که احادیث مهدی در موازین جرح و تعدیل ضعیف است و بعد هم استشهاد نمودید به کلام ابن خلدون.

خوب محقّقین از خود اهل‌سنّت پاسخ این بحث را داده‌اند. یک بحث مفصّل مبسوطی است که الآن نمی‌شود واردش شد من فقط اشاراتی می‌کنم که تقریباً تمام کسانی که تا امروز شبهه در احادیث مهدویّت دارند متأثّر از ابن خلدون هستند. از جمله دکتر طه حسین، علی حسین السایحِ لیبیایی، دکتر الغفاری در کتاب «پروتوکلات آیات قم» علی اسعد نویسنده‌ی جامعةُ الأزهر مصر در کتاب «المهدیَّ في الاسلام» و در «المقاصدُ العلیّة في الشریعة الاسلامیّة»‌. تمام این کسانی که احادیث مهدی را تضعیف می‌کنند نام این‌ها را بنده می‌گذارم «مقلِّده‌ی ابن خلدون». هیچ‌کدام تحقیق نکرده‌اند در این زمینه. ابن خلدون شخصیّتی است که نظریّات جامعه‌شناسی مهمّی دارد، کتابی نوشته به نام «کتابُ العِبَر و دیوانُ المُبتَدَءِ وَ الخبر» بر این کتابش یک مقدّمه نوشته که آن مقدّمه‌اش خیلی معروف شده. در این «المقدّمه‌»اش دو تا اشتباه بزرگ دارد: یکی نسبت به نهضت عاشورای امام حسین است که باید یک وقتی برّرسی بشود، یکی هم می‌گوید احادیث مهدی ضعیف است. 19 حدیث از احادیث مهدی را با 21 طریق می‌آورد و این‌ها را فی الجمله تضعیف می‌کند.

هر کسی که پس از او آمده است بدون تحقیق حرف‌های ابن خلدون را گرفته‌ و تکرار می‌کند تا امروز که توسّط قرضاوی این حرف‌ها تکرار می شود.

بزرگان اهل‌سنّت خودشان متصدّی شده‌اند پاسخ وافی و کامل از حرف‌های ابن خلدون داده‌اند. منبع هم بعد اشاره می‌کنم مطالعه می‌کنید. جمع بزرگی از علماء اهل‌سنّت قائل به صحّت احادیث مهدی‌ هستند. از محقّقینی که امام در جرح و تعدیل‌اند. مواردی مثل تِرمِزی، مثل بُربَهاری شیخ حنابله در قرن سوم هجری تصریح می کند در کتاب «شرحُ السنّة»‌اش: «الایمانُ بالنزول عیسی بن مریم یَنزِل فیَقتُلُ دجّال و یَتَزَوَّج و یُصلّی خَلفَ القائم مِن آل محمّدٍ.». عجّل الله تعالی فرجه الشریف. حتّی با این عنوان تصریح می‌کند، همان عبارتی که مثل دکتر الغفاری در کتاب «پروتوکلات آیات قم‌»اش چند صفحه توهین می‌کند که چرا می‌گویید: «القائمُ مِن آل محمّدٍ.». صلِّ الله علیه وآله وسلّم. این عبارت هم تنها از آنِ ما نیست، بزرگان شما هم عین این تعبیر را دارند. بیهقی در کتاب «الاعتقاد و الهدایة الی سبیل الرشاد»ش، بَغَوی در «مصابحُ السنّة»‌اش، تفتازانی در «شرح مقاصد»ش جمع زیادی از علماء که حالا نیاز به شمردن اسامی‌شان هم نیست و آن‌قدر فراوانند که خود اهل‌سنّت استقصاء کرده‌اند جمع زیادی قائل به صحّت احادیث مهدی هستند. عدّه‌ی زیادی از بزرگان اهل تسنن بالاتر از صحّت قائل به تواتر احادیث مهدی هستند. تحقیق کرده‌اند، نوشته‌اند احادیث را، برّرسی کرده‌اند. از جمله آبُری هست، از جمله سیوطی هست، بزرگان دیگر از علماء اهل‌سنّت هستند که تصریح می‌کنند به این‌که احادیث مهدی متواتر است. جالب این است آبُری متوفّای 361 هجری عبارتش را خیلی‌ها نقل کرده‌اند: «قد تواتر الاخبار و استفاضة بکثرة رواتها عن المصطفی صلّی الله علیه وآله وسلّم بمجیء المهدی و أنَّه من اهل بیته.» و جالب این است که ابن حجر در فتح الباری وقتی این جملات را از آبُری نقل می‌کند بعد این‌گونه حاشیه می زند، می‌گوید: «و في صلاة عیسی خلفَ رجلٍ من هذه الاُمّة مع کونه في آخر الزمان و قرب قیام الساعة دلالةٌ لالصحیحة من الاقوال أنَّ الأرضَ لاتخلوا من قائمٍ لله بحجّة.». [این‌که عیسی می‌آید پشت سر یکی از این امّت نماز می‌خواند در آخرُ الزمان این راهنمایی صحیحی است به این قول درست که «إن الأرض لاتخلوا من قائمٍ لله بحجّة» زمین خالی از حجّة نیست.] خوب جمع زیادی از علماء شما ادّعای تواتر احادیث را نموده‌اند.

و بعد به خاطر صحّت این احادیث، به خاطر تواتر این احادیث جمع زیادی از اندیشمندان بزرگ از طوائف مختلف اهل‌سنّت در مباحث اعتقادی می‌گویند اعتقاد به وجود مهدی واجب است و از عقائد اهل‌سنّت است و هر کس این عقیده را انکار کند ضالّ و مُبتَدِع است.

کتاب متّقی هندی «البرهان في علامات مهدی آخرِ الزمان» را ببینید. آن‌جا تصریح می‌کند عبارت اندیشمندان بزرگ مذاهب اربعه را که از اعتقادات اهل‌سنّت ظهور مهدی در آخرُ الزمان است.

جالب این است که ناصر الدین الالبانی که شما در تضعیف و تصحیح احادیث در مباحث فقهی به نامبرده اعتماد دارید تصریح می‌کند به صحّت احادیث مهدی. مقاله‌ای دارد در مجلّه‌ی تمدّن اسلامی چاپ دمشق سال 22 این مجلّه ماه ذی‌القعده. یک قسمت از عبارت ناصر الدین الالبانی ئر این مقاله این است: «امّا مسألةُ المهدی فالیُعلَم أنَّ في خروجه احادیث کثیرة صحیحة، با این عبارت، قسمٌ کبیرٌ منها له اسانید صحیحة [قسمت زیادی از این‌ها سند صحیح دارد] و انا موردٌ هنا امثلةً منها، [به عنوان مثال و نمونه چند تا روایت را می‌آورم] بعد روایت را می‌آورد و در پایان مقاله‌اش این عبارت را می‌آورد، و خلاصةِ القولِ أنَّ عقیدة المهدیِّ عقیدةٌ ثابتةٌ متواترةٌ عنه [ضمیر به پیامبر اکرم برمی‌گردد] إنَّ عقیدةَ المهدی عقیدةٌ ثابتةٌ متواترةٌ عنه یجبُ الایمان بها، من آقای قرضاوی با این انکار شما نمی‌خواهم چیزی را برای شما ثابت کنم ولی ناصر الدین الالبانی می‌گوید: و إنَّ انکارها لایصدُرُ الّا من جاهلٍ أو مُکابر [اگر کسی صحّت احادیث مهدی را  انکار کند یا جاهل است و یا مکابر است.] اَسئَلُ اللهَ عن یتوفّانا علی ایمان بها.»

حتّی سلفیّه، حتّی بن باز که در مقاله‌تان در «وداعُ الاعلام» این‌قدر دل داده‌ی او هستید تصریح می‌کند: «إنَّ الاعتقاد بخروج المهدی واجبٌ و أنَّه من عقاعد اهل السنّة و الجماعة و لا یُنکروها الّا مُبدعٌ في العقیدة أو ضالٌّ في الطریقة.». این بزرگان علماء اهل‌سنّت صحّت حدیث، تواتر حدیث، این‌که اعتقاد به خروج مهدی در آخرُ الزمان یک عقیده در نزد آن‌ها هست را تأکید می‌کنند، تصریح می‌کنند. آن وقت عجیب است شما ادّعا می‌کنید که این احادیث ضعیف است، هیچ شاهدی هم بر ضعف این احادیث اقامه نمی‌کنید جز کلام ابن خلدون.

کلام ابن خلدون را هم عرض کردم بزرگان از علماء اهل‌سنّت و شیعه برّرسی و تحقیق کرده‌اند: از جمله شخصیّت‌هایی که در این زمینه تحقیقات بسیار جالبی انجام داده است شیخ ابو الفیض الغِماری الشافعی المغربی در دو کتاب مهم خودش «ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» بسیار کتاب جامع و زیبایی است در تضعیف مطالب ابن خلدون و کتاب دیگری دارد این شیخ ابو الفیض الغِماری تحت عنوان کتاب «المهدی المنتَظَر» که کاملاً شبهات ابن خلدون را بر روایات برّرسی کرده است. و در کتاب «المهدی المنتظر»ش شیخ ابو الفیض الغِماری می‌نویسد: «هذا کتابٌ ابطلتُ فیه زعمَ مَن انکرَ احادیث المهدی المنتَظَر و بیّنتُ أنَّها متواترة و أنَّ منکرها مبتدعٌ ضالٌّ مِن جملة الفرق المبتدعة الضالة.». این تصریحی است که شیخ ابو الفیض الغِماری بعد از تحقیقات مهم خودش در ذیل این بحث ذکر می‌کند.

بالاخره صحّت احادیث مهدی، تواتر احادیث مهدی و این‌که از عقائد اسلامی است اعتقاد به ظهور حضرت مهدی در آخرُ الزمان این عقیده‌ی ثابته‌ی مستقرّه است طبق روایات صحیحُ السند متواتری که از رسول الله نقل شده است و نباید برخی از اندیشمندانی که گرفتارند، فرصت مطالعه ندارند، کارهای اجتماعی نمی‌گذارد مطالعه کنند نباید به تقلید از دیگران این ادّعای بزرگ را مطرح کنند که در احادیث مهدی هیچ حدیث صحیحی وجود ندارد.

وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین.

 

برو به جلسه ی بعد