مهم ترین عمل ماه رجب

 

 ماه رجب

** دانلود فایل صوتی **

برای دانلود لطفا کلیک کنید

تا کنون ۸۱ مرتبه این فایل دانلود شده است. 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه ایام البیض و ولادت مولایمان امیرمومنان علی -علیه الصلاة و السلام- هستیم. با توجه به وقتی که هست، دو نکته بسیار کوتاه را اشاره می­کنم.

 

نکته اول:

ماه رجب، شعبان و رمضان ماه­های ویژه­ای هستند. به روایات مراجعه کنید: اهمیت عظیمی برای ماه­های رجب، شعبان و رمضان -که ماه بازسازی اخلاقی است- بیان شده است. به عمل بزرگان نگاه کنید. انتظار می­کشیدند که ماه رجب حلول کند. ماه رجب که حلول می­کرد، لحظه به لحظه منتظر ایام البیض ماه رجب بودند. ایام البیض در همه ماهها بالأخص ماه رجب، فضیلت ویژه­ای دارد. سوال زیاد می­شود که ایام البیض چه کنیم؟ اعتکاف برویم یا نرویم؟ چه اعمالی انجام دهیم؟ امروز از زاویه دیگری می­خواهم نگاه کنم. انسان وقتی روایات را مراجعه می­کند، آن دعاهایی که در ایام خاص مثل عرفه، دهه ذی­الحجه، ماه رمضان، ماه رجب و شعبان وارد شده است، دعاهای صحیفه سجادیه را که مراجعه می­کند، اولین قدم و مهمترین قدم، ترک گناه است. سنگین است برای من وقتی در این بحثها وارد می­شوم. گاهی دوستان که اصرار می­کنند بگو، می­گویم یقین دارم تأثیر ندارد، خودم اهل عمل نیستم اثری ندارد مگر اینکه از خدا بخواهیم که واقعا اول یک توجهی کند به گوینده؛ دل سیاهش یک جوری بشود عمل کند، بعد هم اگر انشالله تأثیری داشته باشد.

نکته محوری آغاز همه اذکار و اوراد و اعتکافها و ادعیه، ترک گناه است. همه هم گرفتاریم. نمیخواهم انگشت روی گناه خاصی بگذارم. در این ایام وظیفه عمده و مهم انسان این است که خودش را محاسبه کند ببیند ابتلا و گرفتاری­اش چیست؟ لقلقه زبان و این دعا را داشته باشیم، دعای دوم و سوم را هم بخوانیم معلوم نیست آن نتیجه را که میخواهیم بگیریم. باید اول دردمان را تشخیص بدهیم.

مرحوم کفعمی صاحب البلد الامین بسیار شخص مهمی است. جزوه­ای دارد بنام محاسبة النفس؛ یک جمله سنگین در این کتاب دارد می­گوید: (تعبیر از من است) لباس را درآوردی کنار حوض گذاشتی رفتی وضو بگیری سپس برگشتی. اگر یک بچه هفت هشت ساله گفت یک عقرب رفت داخل لباست. یک دفعه لباس را که گرفته بودی می­اندازی و جستجو میکنی، تفحص میکنی. تا مطمئن نشوی که این حیوان موذی نرفته است آن را نمی­پوشی. ایشان خطاب می­کند انسان، 124هزار پیغمبر این همه بزرگان دینی دارند مرتب میگویند گناه نکنید. گناه آن عقرب است، گناه آن افت است، گناه هستی انسان را تهدید میکند. آیا به اندازه حرف آن بچه هفت هشت ساله از این همه توصیه انبیا الهی و بزرگان تغییری در نفستان پیدا شده است؟ بترسیم از اینکه گاهی انسان گناه می­کند و عادت می­کند به این گناه، این خیلی فاجعه است. نمازش را می­خواند لقلقه زبان را دارد، درسش را هم میخواند اما کأنّ گناه برایش عادی شده است. اگر در این ماهها انسان آفت خودش را نشناسد و محاسبه نفس نداشته باشد، نبیند که گیر کارش کجاست و مشکلش را برطرف نکند باعث می­شود کم کم به این گناه معتاد شود.

ثعالبی عالم بزرگ قرن پنجم هجری کتابی دارد به نام ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب. [این کتاب مجموعه­ای است در اصطلاحات مرکب عربی (اضافه­ها و نسبت­ها) که چندین شرح بر آن نوشته شده و چندین بار تلخیص شده است.] قضیه­ای را در این کتاب نقل می­کند: در بصره حمامی بود به نام حمام منجاب. یک خانمی آمد برود حمام، یک مرد جوان عربی نشسته بود. از آن مرد می­پرسد: حمام منجاب کجاست؟ آن مرد عرب خانه خودش را نشان می­دهد و می­گوید: اینجاست! زن وارد خانه می­شود و می­بیند گرفتار شده است. مرد می­گوید باید تمکین کنی. زن هم می­گوید حرفی نیست ولی الان من گرسنه هستم. برو یک چیزی تهیه کن و بیاور تا من هم آمادگی پیدا کنم. این مرد خوشحال می­رود که این زن آماده معصیت است. این زن هم از موقعیت استفاده کرده فرار می­کند. بعداً این مرد مرتب تأسف میخورد و این شعر را میخواند: «یا رُبّ قائلةٍ و قد تعبت      أین الطریقُ إلی حمامِ منجابِ». این جوان میانسال می­شود. پیر می­شود. هنگام احتضارش فرا می­رسد. می­بینند باز زیر لب دارد زمزمه­ای میکند. می­گویند الحمدلله دارد استغفار میکند. خوب که گوش می­کنند می­بینند باز دارد همان شعر همیشگی را میخواند. گاهی گناه انسان را به اینجا میرساند به گونه­ای که چنان با گناه همراه می­شود که حتی در هنگام احتضار نیز از گناه جدا نمی­شود.

پیرمرد سیدی است که من در حج به جهتی با او آشنا شدم. آدم عجیبی است. می­گوید من هرسال گذرنامه­ام را میدهم سفارت سعودی ویزا میگیرم و حج می­آیم. حتی آن سه سالی هم که حج بسته بود من حج آمدم. آدم عجیبی است که برای خودش یک حالاتی دارد. یک وقتی من مواظب بودم ببینم در عرفات این آقا چه می­کند. چند حالت از ایشان دیدم. یک نکته هیچ وقت یادم نمی­رود دیدم خیلی متدین است. پیشش نشستم و صحبتهایی رد و بدل شد. به من گفت فلانی از اول دهه ذی­الحجه من دارم به این کلمه فکر می­کنم (در این حال های های به پهنای صورتش گریه می­کرد): «یاویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصیها» گریه میکرد به پهنای صورتش. میگفت ما فراموش میکنیم فردا که این نامه را بدهند به دستمان چه خبر است؟ یا ویلتنا ای وای برما این چه نوشته ای است ما که یادمان رفته است: لایغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصیها فکر کنیم.

گاهی می­پرسند ایام البیض چه کنیم. عرضم این است: تأمل کنیم ببینیم بیجارگی و بدبختی ما کجاست؟ ببینیم آفتی که دچارش شده­ایم کجاست؟ سعی کنیم این آفت را از خودمان دور کنیم هرجور که هست و هر چه که هست.

 

نکته دوم:

ر آستانه میلاد امیر مومنان علی -علیه الصلاة و السلام- هستیم. این را به زبانهای مختلف بارها عرض کرده­ام. اهل بیت –علیهم السلام- شاه فردشان مولایمان علی -علیه الصلاة و السلام-است که عصاره همه فضیلتهای هستی هستند. روایات مختلف می­گویند هر امتیازی که انبیا الهی داشتند مولای ما و اهل بیت عصمت و طهارت دارند و بیشترش را دارند. اکسیر اعظم این است که زندگیمان را اهل بیتی کنیم. رفتارمان، گفتارمان، منش و کلاممان. هرچه بیشتر ذوب در اهل بیت شویم عنایت بیشتر خواهد بود. هرچه بیشتر به این قله نزدیک شویم فضیلت برای ما بیشتر خواهد بود. بزرگان دینی را ببینید. از مرحوم آقای مطهری پرسیده بودند: چرا وقتی به نام مرحوم علامه طباطبایی (ره) میرسید، عبارت روحی له الفداء را به کار می­برید؟ شما عالم هستی مجتهد هستی. چرا به یک فرد دیگر می­گویی روحی له الفداء؟ پاسخ داد خیال نکنید به خاطر علم، فلسفه یا حل معضلات عظیمی است که ایشان حل کرده است. نه به خاطر اینها نیست. نه خیر اینها نیست من هرچه بیشتر در زندگی علامه دقت میکنم میبینم علامه ذوب در اهل بیت است. علامه سوار قطار است. در ایستگاه راه آهن مشهد از قطار پیاده میشود. علامه را می­بینند که ستون­های ایستگاه قطار مشهد را میبوسد. دست میکشد و به بدنش میکشد. توهم کرده بود که علامه پیرمرد است و متوجه نیست که اینجا حرم نیست. رفت جلو و گفته بود آقا! آقا! هنوز به حرم نرسیدید. اینجا ایستگاه راه آهن است. خوب نیست، مردم دارند نیگاه میکنند. علامه با گریه پاسخ داد میدانم حرم نیست ولی منتسب به امام هشتم که هست. پیرمرد است روزه میگیرد. روزهای تابستان در قم، هر روز ماه رمضان نزدیک غروب که می­شود عصایش را برمیدارد می آید حرم حضرت معصومه یک زیارت مختصر یک بوسه به ضریح می­زند و برمیگردد. یک شب التماسش می­کنند میگویند سحری نخوردی. دستانتان از گرستنگی دارد می­لرزد. افطار کنید بعد به حرم مشرّف شوید. فرمود: نه، من افطارم را با بوسه به ضریح حضرت معصومه خواهم کرد.

آنوقت من هم ادعا می­کنم که طلبه هستم. هرروز از اینجا میگذریم. نگاهمان به حرم چگونه است؟ چه نگاهی داریم. هرچه میخواهیم و به هرجا که میخواهیم برسیم، راه آن ذوب در اهل بیت شدن است. این هم نکته­ای که نباید فراموش کنیم.

در ایام البیض هم برای ما دعا کنید. انشالله خدا به همه ما عنایت کند، چشممان کمی باز شود و بتوانیم نواقصمان را بفهمیم و انشالله به دنبال توبه و انابه باشیم.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

...................................................

[۱] این سخنان توسط استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی) در تاریخ چهارشنبه ۱/۳/۱۳۹۲ ه.ش. در پایان درس خارج فقه [حج] ایراد گردیده است.

[۲] دوستان حتما ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازید.

[۳] از جناب آقای دکتر رهبرپور که زحمت پیاده سازی و ویرایش متن را بر عهده داشتند کمال تشکر را داریم.

..............................................................................................................................

۳۰۰۰۸۲۸۸۸۰

عضویت در سامانه پیام کوتاه "استاذنا"

 

سلام علیکم؛

دوستانی که تمایل دارند از برنامه­ها و سخنرانی­های

استاد معظم حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی (حفظه الله تعالی)

مطلع گردند می­توانند اطلاعات خود شامل (اسم، فامیل، شماره تلفن همراه و ثابت، ایمیل، آدرس محل سکونت، شغل و تحصیلات) و یا هر کدام از موارد فوق که صلاح می­دانند را برای ما از طریقه سامانه­ی پیام کوتاه   3000828880   و یا قسمت نظرات همین وبلاگ ارسال نمایند تا از طریق این سامانه­ی پیام کوتاه در جریان آخرین برنامه­های حضرت استاد و یا به روز رسانی «استاذنا» قرار گیرید.

بدیهی است اطلاعات شخصی شما به عنوان اطلاعات محرمانه در نزد «استاذنا» محفوظ خواهد ماند.

از اعتماد شما متشکریم.

«استاذنا»