خاطرات یک بچه محل

 منزل پدری ما در کوی طلاب مشهد و در همسایگی مسجد هدایت بود. لذا زندگی من در مسجد می گذشت. شده بودم مکبر مسجد. این مسجد امام جماعتی داشت به نام حاج آقای مروی. ایشان عالمی پرهیزگار و عارفی وارسته بودند که جذابتی خاص داشتند. به قول خارجی ها دارای شخصیتی "کارریزما" بودند. ایشان –مانند اکثر عالمان قدیمی- آنچنان زندگی ساده ای داشتند که فکر می کنم اگر نسل امروزی آن زندگی ها را از نزدیک هم ببیند باز هم باور نمی کند . برای من هم که زندگی ایشان را از نزدیک می دیدم باورش سخت  بود. اما  این زندگی درس آموز بود. تواضع حضرت آیه الله حاج شیخ علی مروی مثال زدنی بود. و  شاید هم غیر باور. هر وقت ایشان را می دیدم از تواضع ایشان شرمنده می شدم. خدایش رحمت کند .هر وقت دیدنشان می رفتیم از مرحوم پدر برایمان خاطره ای نقل می کردند.

آن مرحوم فرزندان برومندی هم دارند که بیشتر دوران  اول تحصیل آنها را خود به عهده داشتند. از آن جمله می توان به حضرت آیت الله حاج شیخ جواد مروی و دکتر حسین مروی اشاره نمود. یکی از عوامل مهمی که ارتباط ما با ایشان قطع نشد همین فرزندان بزرگ وار ایشان بود. زیرا من با آنها از دوران کودکی دوست بودم. از افتخارات زندگی من دوستی با چنین افرادی بوده و هست.

آیه الله حاج شیخ علی مروی در تاریخ  ۹۲.۹.۲۳ به رحمت خداوند رفتند. روحشان شاد.

سالهای قبل نیز خاطره ای از ایشان بیان نمودم که اینجا می توانید بخوانید.

منبع: از هر دری سخنی؛ (با کمی ویرایش)