استاد مروی - اعتقادی- زیارت قبور ائمه- پاسخ به شبهات دکتر قرضاوی 2
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمين
وصلّي الله علي سيّدنا و نبيّنا حبيب قلوبنا وطبيب نفوسنا
أبي القاسم المصطفي محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم وعلي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين
صلاةً ترغمُ انوفَ الجاحدین الّلهمّ وفّقنا للعلم و العمل به
... به برّرسی قسمت بعدی سخنان ایشان میپردازیم.
نسبت بدعتهای نظری و عملی به شیعه
اگر چه ترتیب اقتضاء میکند از بدعتهای نظری مورد ادّعای ایشان شروع کنیم ولی به جهتی که بعداً روشن میشود از بدعتهای عملی ادّعایی ایشان بحث را آغاز میکنیم.
بدعتهای عملی شیعه
دو بدعت عملی به شیعه نسبت میدهد:
بدعت عملی اوّل:
1- «وَ مِن ذلک الشرکیات عند المزارات و المقابر التی دُفِن فیها آلُ البیت و الاستعانةُ بهم و دعائُهُم من دون الله و هو ما قد یوجد لدی بعض أهل السنة ولکن علمائهم ینکرون علیهم و یشددون النکیر و من اجل ذلک نَصِفُهُم بالابتداع.».
نامبرده ادّعا میکند که اعمالی از شیعه در کنار مزارات و قبور اهلبیت سر میزند که این اعمال شرک است. یک نمونه برای این اعمال ذکر میکند که به آلالبیت استغاثه میجویند نه به خداوند و آنان را میخوانند نه خداوند را. و سپس میگویند ممکن است برخی از اهلسنّت نیز چنین کنند امّا علماء اهلسنّت این اعمال آنان را انکار و به شدّت آنان را از این اعمال نهی میکنند ولی چون شیعیان این اعمال را انجام میدهند، علماء آنان هم آنان را نهی نمیکنند لذا آنان را اهل بدعت میدانیم.
از این سخن اوّلاً استفاده میشود که یک عمل شرک آلود شیعه در کنار قبر ندارد بلکه اعمالی داردند از جمله استغاثه به اهلالبیت و دعا و خواندن آنان است مثل «یا علی»، «یا امام رضا»، «یا حسین» و امثال اینها. لذا اعمالی که شیعیان در نزد قبر رسول الله و اهل البیت انجام میدهند ذکر میکنیم که عبارت است از زیارت، توسّل، درخواست شفاعت، تبرّک، استغاثه به آنان بوسیدن ضریح و این گونه اعمال.
با کمال تأسّف به جنابعالی عرض میکنم اینگونه اعمال را اندیشمندان و علماء اهلسنّت شرک نمیدانند. بلکه اوّل کسی که ادّعای شرک بودن این اعمال را نموده ابن تیمیّة است و به دنبال او وهّابیان، که مقلّدان بی چون و چرای ابن تیمیّة هستند و همانند پیامبر او را معصوم میدانند، این ادّعا را نمودهاند. و با کمال تأسّف جنابعالی هم که تلاش علمیتان مسائل فقهی است نه مباحث عقیدتی با خواندن کتب آنان تحت تأثیر قرار گرفتهاید.
بنگرید به مطالبی که عالم بزرگ اهل سنّت «تقی الدین سُبکی» در کتاب گرانسنگ «شفاء السقام في زیارة خیر الانام» نگاشته است. این کتاب به رؤیت ابن تیمّة نیز رسید و او نتوانست به آن پاسخ گوید. سُبکی در صفحهی 291 مینویسد: «و اعلَم أَنَّهُ یَجُوزُ وَ یَحسُنُ التوسُلُ وَ الاستغاثَةُ وَ التَشَفُعُ بِالنَّبیِّ (ص) اِلی رَبِّهِ وَ جَوازُ ذلکَ وَ حُسنِهِ مِنَ الاُمُورِ المَعلومَةِ لِکُلِّ ذی دین المَعروفَةِ مِن فعلِ الانبیاء وَ المرسلین و سیر سلف الصالحین و العلماء و العوام من المسلمین وَ لَم یُنکِر أحدٌ ذلک مِن أهلِ الادیان وَ لا سَمَعَ به فی زَمَنٍ من الازمان حتی جاء ابن تیمیة و تکلم فی ذلک بکلام یلبس فیه علی الضعفاء الاغمار و ابتدع مالم یسبق الیه في سائر الاعصار.»
(بدان که جائز بلکه نیکو است توسل و استغاثه و شفیع قرار دادن نبی اکرم را به درگاه الهی و جواز بلکه حُسن این اعمال از امورِ روشن و معلوم در نزد هر صاحب دین و از کارهایی است که حتّی انبیاء و مرسلین نیز این کارها را داشتهاند [مقصود ایشام روایات توسّل حضرت آدم، حضرت عیسی و حضرت نوح و ابراهیم به نبی مکرّم اسلام است.] و روش سلف صالح و علماء و عوام از مسلمانان است و احدی از کسانی که معتقد به دینی از ادیان الهی است در هیچ زمانی این اعمال را انکار نکرده است مگر آنگاه که ابن تیمیّة به میدان آمد و سخنانی در این رابطه گفته است که امر بر ضعیفان نادان مشتبه شده است و با انکار این امور بدعتی انجام داده است که در زمانهای گذشته احدی این بدعت را نداشته است.
جناب آقای قرضاوی میبینید که این اموری که شما ممکن است مقصودتان از شرک آلود بودن این امور باشد تقی الدین سُبکی منکر این اعمال را اهل بدعت در دین میداند نه معتقد و عامل به این اعمال را.
ما از وهّابیّت که ادامه دهندگان راه حشویّه از حنابله هستند و مرتّب مشغول اشعال فتنه و تعدّی بر دیگران بوده و هستند توقّع داشتیم و دیدهایم که دیگران را به خاطر اعتقادات مستدلّ آنان به کفر و شرک و خلود در عذاب و قتل و برانداختن از روی زمین تهدید کرده و میکنند امّا از جنابعالی با آن سابقه بعید است که سخنی بگویید که نه تنها شیعیان بلکه گروه کثیری از مسلمانان بل اکثر آنان را به شرک و بدعت و ضلالت متّهم کنید.
عبادت یعنی چه؟
مشکل اصلی اینجاست که در بحثی مستدل و به دور از تعصّب باید «عبادت» را معنا کرد و از غیر عبادت تمییز داد.
اگر به آیات قرآن و همچنین روایات مراجعه شود عنصر «عبادت» قوامش به یکی از این سه امر است:
1- اعتقاد به الوهیّت معبود؛
2- اعتقاد به ربوبیّت معبود؛
3- اعتقاد به استقلال او در فعل و تأثیر.
لذا هر خضوعی در مقابل فردی اگر همراه با اعتقاد به یکی از این سه ملاک باشد «عبادت» است و اگر برای غیر خدا واقع شود شرک است.
امّا اینکه خضوع در پیشگاه هر انسانی را بدون اعتقاد به یکی از این سه امر عبادت او محسوب نموده و خاضع را متّهم به شرک کنیم به چه دلیل؟
همهی مشکلهی سلفیّه و وهّابیّت و مَن حزا حزوهم اینجاست که ملاکاتی برای «عبادت» وضع نمودهاند بدون دلیل و برهان مُحکمه و با این ملاکات بسیاری از اعمال مسلمین را در پیشگاه نبی و اولیاء الله مصداق عبادت غیر خدا دانسته و مسلمانان را متّهم به شرک میکنند.
و عجیب از جنابعالی است که به موردی اشاره کردهاید که یکی از موارد اتهام وهّابیّون است: «سائر مسلمانان را که میگویند استغاثه و نداء اموات دعا است و هر دعایی عبادت است لذا نداء غیر خدا عبادت اوست پس مشرک است.».
در حالی که ولو در بعضی از آیات دعا به معنی نداء به کار رفته است «لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعض» امّا هر نداء و دعایی عبادت نیست بلکه اگر دعا و نداء کسی با اعتقاد الوهیّت، ربوبیّت یا استقلال در تأثیر باشد عبادت است.
جناب قرضاوی انصاف دهید میلیونها شیعه و سنّی که در مدینهی منوّره در مزارات اهلالبیت یا در مصر و سودان و مغرب و تونس استغاثه و نداء به اموات دارند استغاثه با یکی از آن سه ملاک مزبور است که آنان را متّهم به شرک مینمایید؟
و امّا اینکه ادّعا کردید که: «این شرکیّات در نزد اهلسنّت نیز هست ولی علماء آنان آنان را منع میکنند.».
غیر از وهّابیّت چند عالم از علماء اهلسنّت را سراغ دارید که این امور مثل توسّل و تبرّک و استغاثه و حتّی بوسیدن قبور و ضریحها را شرک دانسته و اهلسنّت را از این امور منع کنند؟
بله، علماء وهّابی مثل ابوبکر الجزایری در کتاب «عقیدة المؤمن» صفحهی 144 مینویسد: «انّ دعاء الصالحین به ابدا و انما کان شرکا في عبادة الله محرما یخرج فاعله من الدین و یوجب له الخلود في جهنّم.».[اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و اتبعوا اهوائهم]
دیدگاه اهل سنّت در
جواز و استحباب توسّل، تشفّع، استغاثه به قبر نبی اکرم و اولیاء الله
امّا در مقابل بنگرید به دیدگاه اندیشمندان بزرگ اهلسنّت در طول تاریخ از مذاهب اربعه و غیر آن در جواز و استحباب توسّل، تشفّع، استغاثه به قبر نبیّ گرامی اسلام و اولیاء اسلام و اولیاء الله در کتب ذیل:
1- کتاب «شفاء السقام في زیارة خیر الانام» از «محمّد تقی الدین السُبکی»
وی پس از اینکه توسّل، استغاثه و تشفّع به نبیّ گرامی اسلام را از امور حسنه در نزد علماء مسلمین میشمارد میگوید: « و حَسبُکَ أن انکار ابن تیمیة للاستغاثة و التوسل قول لم یقله عالمٌ قبله و التوسل بالنبی جایز فی کل حال قبل خَلقِهِ، بعد خلقه، فی مُدّةِ حیاته فی الدنیا، بعد موته، فی مدة البرزخ، بعد البعث فی عرصات الجنّة و القیامة.».
2- کتاب «ارغام المبتدع الغبیّ بجواز التوسّل بالنبیّ» از «حافظ ابن صدیق الغماری الحسنی» با مقدّمهی محقّقانهی «سیّد حسن سقّاف» از علماء اهلسنّت.
او در مقدّمه میگوید: «امّا بعد فالتوسّل و الاستغاثة و التشفّع بسیّد الانام محمّد (ص) مصباح الظلام من الامور المندوبات المؤکّدات و خصوصاً عند المدلهمات و علی ذلک سائر العلماء العاملون و الاولیاأ العابدون و السادة المحدثون و الائمة السالفون.».
3- کتاب «المنارة لتخریج احادیث التوسّل و الزیارة» از «شیخ محمود سعید ممدوح».
4- کتاب «اشفا بتعریف حقوق المصطفی» از «قاضی عیاضی» متوفی 544 هـ.ق.
او در جلد 2 صفحهی 194 پس از اینکه مستحبّات حج را مینگارد مینویسد: «و التبرّک برؤیة روضة و منبره و قبره و مجلسه و ملامس یدیه و مواطئ قدمیه و العمود الذی استند الیه و منزل جبریل بالوحی فیه علیه.».
و نیز در جلد 2 صفحهی 131 مینویسد: «و جدید بمواطئ عُمِّرَت بالوحی و التنزیل و تردَّد بها جبرئیل و میکائیل و عرجت منها الملائکة و الروح و ضجّت عرصاتها بالتقدیس و التسبیح و اشتملت تربتها علی سیّد البشر و اُنتشر عنها من دین الله و سنّة نبیّه ما اُنتشر ان تعظّم عذصاتها و تنسّم نفحاتها و تقبّل ربوعها و جدرانها.».
5- کتاب «یشم الریاض في شرح الشفاء» از «قاضی القضاة شهاب الدین حنفی مصری» متوفّی 1069هـ.ق.
او در جلد 3 صفحهی 566 منع ابن تیمیّة را از زیارت نبیّ گرامی اسلام برمیشمارد و مینویسد: «فتوهّم انّه حمی جانب التوحید بخرافات لاینبغی ذکرها فانّها لاتصدر لمن عاقل فضلاً لمن فاضل سامحه الله تعای.».
و دهها کتاب دیگر که در این رابطه از سوی اندیشمندان تسنّن نگاشته شده است.
و کسی توهّم نکند که این امور را اختصاص به قبر نبیّ اکرمِ اسلام فقط میدانند، بلکه هم در کتب فوق و هم در کتب دیگر شمول این توسّل و زیارة، تشفّع و تبرّک را به قبور اهل بیت نیز مشروع میدانند.
به نمونههایی اشاره میشود:
1- سُبکی در «شفاء السقام» صفحهی 130 مینویسد: «انّ المعلوم من الدین و سیر السلف الصالحین التبرّک ببعض الموتی من الصالحین فکیف بالانبیاء و المرسلین و من ادّعی انّ قبور الانبیاء و غیرهم من اموات المسلمین سواء فقد أتی امراً عظیما نقطع ببطلانه و خطئه فیه و فیه حطّ لدرجة النبی الی درجة من سواء من المسلمین و ذلک کفر متیقّن فانّ من حطّ رتبة النبیّ عمّا یجب له فقد کفر.».
2- ابوعبدالله العَبدُری المالکی متوفّی 737 هـ.ق. در «المدخل» جلد 1 صفحهی 254 پس از اینکه زیارت قبور را و کیفیّت او را بیان میکند مینویسد: «فان کان المیّت ممّن تُرجی برکته فیُتَوَسّل الی الله تعالی به.».
3- ابن حجر مکّی در «الفتاوی الکبری» جلد 2 صفحهی 24 آنگاه که از او سئوال میشود از زیارت قبور اولیاء الله در زمان معیّنی مثلاً نیمهی شعبان و با قصد سفر فقط به زیارت قبور و مفاسدی که به زیارت مترتّب است مثل اختلاط مردان و زنان و غیر ذلک مینویسد: «زیارة قبور الاولیاء قربة مستحبّة و کذا الرحلة الیها و ما اشار الیه السائل من تلک البدع او المحرّمات فالقربات لاتترک لمثل ذلک و من اطلق المنع من الزیارة خوف ذلک الاختلاط یلزمه اطلاق منع نحو الطواف و الرمی بل و الوقوف بعرفة و مزدلفة و الرمی اذا خشی الاختلاط أو نحوه و زعم أنّ زیارة الاولیاء بدعة لم تکن في زمن السلف ممنوع.».
4- شیخ عبدالله شبراوی شافعی در کتاب «الاتحاف بحُبّ الاشراف» صفحهی 75 بابی را در رابطه با زیارت محل رأسُ الحسین در مصر باز میکند. برخی از کرامات آنجا را میشمارد و میگوید: «و البرکات في هذا المشهد مشاهدة مرثیة و النفحات العائدة علی زائره غیر خفیّة و هی بصحّة الدعوی ملیّه و الاعمال بالنیة.».
5- خمراوی در «مشارق الانوار» در رابطه با رأسُ الحسین مینویسد: «واعلم انّه ینبغی کثرة الزیارة لهذا المشهد العظیم متوسّلاً به الی الله و یطلب من هذا الامام ما کان یطلب منه في حیاته فانّه باب تفریج الکروب فبزیارته یزول عن الخطب الخطوب و یصل الی الله بانواره و التوسّل به کلّ قلب محجوب امدّنا الله من فیض امراده و متعنّا من فیض قربة و تفبیل اعتابه.».
6- ابن حجر در «تهذیب التهذیب» جلد 7 صفحهی 388 از ابوبکر محمّد ابن المؤمّل نقل میکند: «خرجنا مع امام اهل الحدیث ابی بکر بن خُزَیمة و عدیله ابی علیّ الثقفی مع جماعة من مشایخنا و هم اذ ذاک متوافرون الی زیارة علیّ بن موسی الرضا بطوس قال فرأیت من تعظیمه یعنی ابن خُزیمة لتلک البقعة و تواضعه لها و تضرّعه عندها ما تحیّرنا.».
سئوال
ممکن است کسی بگوید مقصود آقای قرضاوی از شرکیّات، تهمتهایی است که وهّابیّت به شیعه میزنند که در مزارت اهلالبیت به جای نماز به طرف قبله به طرف قبر امام نماز میگذارند؟
جواب
به ایشان میگوییم ای کاش تحقیق میکردید که:
آیا شیعه اعمالی را که تلازم ذاتی با عبادیّت دارد و لایمکن أن یقع لوجهٍ آخر را برای غیر خدا انجام میدهند؟
آیا احدی از شیعه پیدا میشود که الصلوةُ الی قبر النبی داشته باشد؟
ابداً چنین نیست.
بله، شیعیان معتقدند که در جوار قبر نبی یا امام یا فرد صالح اگر نماز خوانده شود رو به قبله لله هیچ اشکالی ندارد بلکه امر راجحی است. و در این اعتقاد با محقّقین و بزرگان از علماء اهل سنّت موافق هستند.
آقای قرضاوی کلمات محقّقین اهل سنّت را ذیل روایتی که صحیحین، بخاری و مسلم، از عایشه از پیامبر نقل کردهاند ببینید. روایت این است: «لعن اللهُ الیهودَ و النصاری اتخذوا قبور انبیائهم مسجدا».
عبارات شُرّاح محقّق بخاری و مسلم را ببینید از جمله تُحفَةُ الاَحوَزی جلد 2 صفحهی 226 پس از اینکه تفاوت بین توجّه در نماز به طرف قبور نه قبله و با نماز به کنار قبله به طرف قبله گذاشته میشود و اوّلی را مورد نهی میداند چنین میگوید: «و في شرح الشیخ مثله حیث قال و خرج بذلک اتّخاذ مسجدٍ بجوار نبیٍّ أو صالحٍ و الصلوة عنه قبره لالتعظیمهو التوجّه نحوه بل لحصول مددٍ منه حتّی یَکمُلَ عبادتُه ببرکة مجاورته لتلک الروح الطاهرةفلا حرج في ذلک لما ورد انّ قبر اسماعیل في الحجر تحت المیزاب و أنّ في الحطیم بین الحجر الاسود و زمزم قبرُ سَبعینَ نبیّا و لم ینهَ أحدٌ عن الصلوة فیه» بعد صاحب تحفةُ الاحوزی اضافه میکند «وکلام الشارحین مطابقٌ في ذلک».
صاحب فتح الباری جلد 1 صفحهی 524 از قاضی بیضاوی نقل میکند: «لمّا کانت الیهود و النصاری یسجدون بقبور الانبیاء تعظیماً لشأنهم و یجعلونها قبلة یتوجّهون في الصلوة نحوها و اتخذوها اوثاناً لعنهم و منع المسلمین عن مثل ذلک» (یهود و نصارا به طرف قبور ائمّه سجده میکردند و قبور انبیاء را قبله قرار داده بودند و در نماز به سوی قبور نماز میگذاردند لذا پیامبر مسلمانان را از این عمل منع کرد.) «امّا من اتّخذ مسجداً في جوار صالح و قصد التبرک بالقربٍ منه لاالتعظیم له و لا التوجّه نحوه فلایدخل في ذلک الوعید» (قاضی بیضاوی میگوید اگر کسی کنار قبر صالحی و با قصد تبرّک به خاطر نزدیکی به قبر محلّی را به عنوان مسجد قرار دهد و نه به سمت قبر بلکه به سمت قبله نماز بگذارد او داخل در این وعید پیغمبر و نهی پیامبر نمیباشد.)
یک نکته
در پایان بحث از این قسمت اشاره به یک نکته لازم است. و آن این است که جماعت سلفیّه و وهّابیّه روشهای متعدّدی برای تحریف حقایق در پیش گرفتهاند که در جای مناسب باید برّرسی و در اختیار پژوهشگران قرار گیرد. امّا به مناسبت بحث به یک مورد اشاره میشود. و آن حذف مطالبی که با معتقدات آنان مخالف است از کتب معروف و مورد توجّه مسلمانان، که به دو نمونه اشاره میشود:
دو نمونه از تحریف
1- شیخ محمّد نوری الدیرثوی در کتاب «ردود علی شبهات السلفیّة» صفحهی 249 میگوید: «لقد طبعوا المغنی لابن قُدامة الحنبلی فحذفوا منه مبحث الاستغاثة.» (وهّابیان کتاب مغنی ابن قُدامهی حنبلی را چاپ نمودهاند و بحث «استغاثه به نبی و به فرد صالح» که ابن قُدامة او را مشروع میداند و ادلّهای در رابطه با آن ذکر کرده است از کتاب حذف کرده است.)
2- کتاب «الاذکار» یحیی بن شَرَفِ نووی شافعی در سال 1409 در دارالهُدیِ ریاض چاپ میشود. در این کتاب حکایت مشهور عُتبی که ابن کثیر در ذیل آیهی «ولو أنَّهم إذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروالله فاستغفر لهم الرسول لوجدوالله تواباً رحیما» و جمعی دیگر از بزرگان اهل سنّت این قصّه را نقل میکنند که آورده است عُتبی میگوید: نزدیک قبر پیامبر نشسته بودم. اعرابیای آمد سلام کرد. آیهی شریفه را قرائت کرد. سپس گفت: «و قد جئتُک مستغفراً لذنبی مستشفعاً بک الی ربی» (ای پیامبر به نزد تو آمدهام در حالی که از گناهانم استغفار میکنم و تو را شفیع به نزد پروردگارم قرار میدهم.) سپس این اشعار را قرائت کرد:
یا خیرُ مَن دُفِنَت بالقـــاعِ اَعظُمُهُ فطاب مِن طیبهِنَّ القـاعُ و النَسَمُ
نفسی الفــــداءُ بِقَبرٍ انتَ ساکِنُهُ فیه العِفافُ وَ فیه الجودَ و الکَرَمُ
اشعار را قرائت کرد و رفت. عُتبی میگوید من خوابم برد. پیامبر را در خواب دیدم. به من فرمودند: «یا عُتبی الحِقِ الاعرابی فَبَشِّرهُ أنَّ الله قد غفر له» (به دنبال این مرد اعرابی باش، او را پیدا کن و به او بگو که خدا او را آمرزید.)
محقّق دارالهدیِ ریاض تمام این جریان را که مشروعیّت زیارت و توسّل و تشفّع در او هست از کتاب الاذکار نووی حذف کرده است.
همچنین در صفحهی 295 کتاب نووی فصلی باز کرده است: «فصلٌ في زیارة قبرِ رسول الله» و او این فصل را تغییر داده، عنوان فصل را چنین گذاشته است: «فصلٌ في زیارة مسجد رسول الله».
یک سئوال
آیا چنین رفتاری
با نوشتههای بزرگان از اندیشمندان خود
صحیح است؟
وصلّی الله علی محمّدٍ وآله الطاهرین.