استاد مروی - اخلاق - به مناسبت چهلمین روز درگذشت عالم ربانی حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)
به آنچه میدانید عمل کنید
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
... یک نکتهای که در مباحث اخلاقی بسیاری از دوستان با انگیزه به دنبال آن هستند، این است که ما یک استاد اخلاقی پیدا کنیم که مرتب به ما برنامه، دستور العمل و اذکاری بدهد که ما به تکامل اخلاقی برسیم.
جهت طرح این بحث اخلاقی
ببینید دوستان نکتهای را میخواهم توضیح بدهم که یک مقدار مغفول عنه واقع شده است، و جهت طرح این نکته هم این است که هم بعضی از دوستان خیلی در این صراط و مسیر هستند که آیا شما کسی را میشناسید؟ و هم یک جوّ رایجی شده است که بعد از اینکه بعضی از بزرگان فوت میکنند بلافاصله یک گفتههایی شروع میشود که فلان آقا برای تکامل فلان ذکر را گفتهاند و فلان مسأله را فرمودهاند؛ این مباحث خیلی فضاهای حوزهای و فضاهای تدین را در کشور فرا میگیرد.
نکتهی مغفول عنه
نکتهای که مغفول عنه است و بسیاری از بزرگان که از نظر عملی به جایی رسیدهاند اُسُّ الاساس توصیههایشان همین نکته است که من عرض میکنم و مرحوم آقای بهجت هم روی همین نکته تأکید داشتند و دستور مهم دینی ما هم هست که اهل بیت (علیهم السلام) فرمودهاند، این است که:
«در وظایفتان به آنچه میدانید عمل کنید
تا بعد آنچه را که نمیدانید خداوند مسیری برای تعلیمش برای شما باز کند».
من به همهی دوستانی که به دنبال استاد اخلاق و سیر و سلوک و تکامل و اذکار و اوراد میگردند عرض میکنم دوستان، اولین مرحله و مهمترین مرحله که همهی ما در آن مشکل داریم و اگر این مرحله حل شد نوبت به مراحل بعدی میرسد و الا اگر این مرحله حل نشد اگر بزرگترین عالم علم اخلاق عملی بیاید و اذکاری به شما بگوید و آنها را شما میلیونها بار هم تکرار کنید هیچ فائدهای برای شما ندارد و تا این مرحله حل نشود انسان به هیچ جا نمیرسد آن مرحله همین مرحله است که آنچه را که میدانیم ابتدا به آن عمل کنیم.
بررسی و انجام وظیفه در سه زمینه
لذا در سه زمینه باید دانستههایمان و منابعش را مرور کنیم و به آن عمل کنیم. اگر در این سه زمینه وظایفمان را انجام دادیم بعداً خود اهل بیت دستگیری میکنند. مطمئن باشید اگر از این سه زمینه گذشتیم و در این سه زمینه وظایفمان آنچه را که میدانیم انجام دادیم دیگر قاعدهی لطف و عنایت خدا و رسول و اهل بیت (علیهم السلام) اقتضاء میکند که آن کسی را که تو میخواهی دستش را بگیرند و در خانهات بیاورند، دستش را ببرد و در خانهات زنگ بزند و اگر در را باز نکردی التماس کند بگوید در را باز کن که با شما کار دارم و میخواهم به شما دستور العمل بدهم.
این سه زمینه که باید وضعیتمان را بررسی کنیم:
1- سلوک شخصی
2- سلوک خانوادگی
3- سلوک اجتماعی
در این سه زمینه بحثهای بسیار زیادی وجود دارد.
از چه منبعی این عوامل سلوک را باید به دست بیاوریم و چگونه از آن استفاده کنیم؟
مهمترین منبع احادیث اهل بیت
دوستان مهمترین منبعی که در دسترس همهی ماست و میتوانیم از آن استفاده کنیم احادیث اهل بیت است.
این روایاتی که میخواهم بخوانم همهاش از اصول کافی است که یا سنداً درست است و یا به خاطر قرائن مختلف وثوق به صدور داریم.
امام صادق علیه السلام در اصول کافی ج2ص186 بَابُ تَذَاكُرِ الْإِخْوَان به مناسبتی عبارتی دارند.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه ِ(علیه السلام)
« قَالَ تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا وَ أَحَادِيثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِهَا رَشَدْتُمْ وَ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ تَرَكْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَكْتُمْ فَخُذُوا بِهَا وَ أَنَا بِنَجَاتِكُمْ زَعِيم».
شاه کلید مسأله اینجاست امام میفرمایند:« فَخُذُوا بِهَا وَ أَنَا بِنَجَاتِكُمْ زَعِيم» اگر راه نجات میخواهی به احادیث ما عمل کنید. احادیثی که در زمینهی سلوک شخصی و سلوک خانوادگی و سلوک اجتماعی وجود دارد به اینها عمل کنید. اگر به احادیث ما عمل کنید منِ امام صادق کفالت میکنم و ضمانت میکنم و تعهد میکنم که شما به راه نجات برسید.
- ای آقا ما که یک کسی را پیدا نکردیم که به ما ذکری بگوید و دست ما را بگیرد و ما را به جایی برساند.
برادر عزیز کجا به آنچه میدانستیم عمل کردیم؟ چرا در این مرحله هیچ وقت خودمان را محاسبه نکردیم؟ که حتماً به دنبال کسی میگردیم که اهل چله نشینی باشد و بیاید دست ما را بگیرد بلافاصله یک ذکر به ما بگوید و ما را از زمین به آسمان برساند، اگر به این مفتیها بود که حالا همه اعرفُ العرفا شده بودند.
اول مشکل ما عمل نکردن به دانستهها
مشکل ما نبود استاد اخلاق نیست بلکه مشکل اولی ما این است که به آنچه که میدانیم که برگرفتهی از روایت است عمل نمیکنیم، آن وقت توقع داریم به جایی هم برسیم؟
فعلاً یک نگاه کوتاه به قسمت سوم که سلوک اجتماعی است داشته باشیم.
سؤال: آیا شما نسبت به بضاعتی که دارید نمیتوانید اصول کافی (جلد اول و جلد دوم) را بخوانید و سلوک اجتماعی یک انسان متدین را از روایات اهل بیت پیدا کنید و عمل کنید؟ نمیتوانیم این کار را انجام دهیم واقعاً؟ یا نه میتوانیم ولی انجام نمیدهیم؟ آن وقت میگوییم: که ای وای کسی پیدا نشد که دست ما را بگیرد. آنچه را میدانستیم چه کار کردیم؟
30 حق در سلوک اجتماعی
حداقل 30 حق در سلوک اجتماعی از روایات اصول کافی استفاده میشود که انسان مؤمن باید این 30 حق را رعایت کند.
حق رفع مشکل برادر دینی
یک حقش که یک دنیا مسأله در آن نهفته است: حق برآوردن حوائج اخوان است. ما خودمان را عرضه کنیم به این روایات و ببینیم چه کار کردیم و چه کار میکنیم و بعد بگوییم چرا ترقی نمیکنیم؟ خودمان جواب سؤال خودمان را میگیریم.
این همه روایت در این مورد داریم.
« من مشی فی قضاء حاجة اخیه ساعة فی لیل او نهار قضاها او لم یقضها کان خیراً من اعتکاف شهر»
امام صادق (علیه السلام) وقتی یک کسی نیازی داشت و میتوانستند انجام دهند «سارع فی قضاء حوائجه» به سرعت این کار را انجام میدادند. «و قیل لما ذا هذه المسارعه» وقتی سؤال میکردند که چرا به سرعت انجام میدهید «قال اخشی ان یقوم بقضائها شخص غیری و احرم من الثواب» میترسم کسی دیگر این کار را انجام دهد و من از ثواب محروم شوم.
امام صادق (علیه السلام) در الكافي ج8ص102 خطاب به اصحاب و یاران و شعیان میفرمایند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:
«قَالَ لِنَفَرٍ عِنْدَهُ وَ أَنَا حَاضِرٌ مَا لَكُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ أَنْ نَسْتَخِفَّ بِكَ أَوْ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِكَ فَقَالَ بَلَى إِنَّكَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِي فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ أَنْ أَسْتَخِفَّ بِكَ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَةِ وَ هُوَ يَقُولُ لَكَ احْمِلْنِي قَدْرَ مِيلٍ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَعْيَيْتُ وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِينَا اسْتَخَفَّ وَ ضَيَّعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل».
« مَا لَكُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا » چرا ما را استخفاف میکنید و ما را خوار میکنید؟ آن مرد بلند شد و گفت « مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ أَنْ نَسْتَخِفَّ بِكَ أَوْ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِكَ» (خیلی سجاده آب کشید)
( بعضی موارد حرکت مستقیم صد در صد لازم و نافذ است از نظر اخلاقی) مگر میشود ما به شما یا دستوری از شما استخفاف کنیم؟!
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « بَلَى إِنَّكَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِي » مرد گفت من یابن رسول الله! من که دست و پای شما را میبوسم؟! بعد امام صادق علیه السلام فرمودند: « َيْحَكَ أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَةِ وَ هُوَ يَقُولُ لَكَ احْمِلْنِي قَدْرَ مِيلٍ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَعْيَيْتُ».
نزدیک حجفه نبود که سوار مرکب شده بودی و شخصی پیاده میرفت، یک نگاهی کرد و گفت خسته شدم به اندازهی یک میل من را پشت این مرکبت سوار کن. «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْسا ً وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِينَا اسْتَخَفَّ وَ ضَيَّعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل». سرت را بلند نکردی ببینی چه میگوید و به آن مرد استخفاف کردی.
از یکی از شاگردان بزرگ مرحوم آقای بهجت که صاحب تألیفات زیادی هستند شنیدم که گفتند مسافرت بودم و مسافرتم طول کشید. مرحوم آقای بهجت احساس کرده بودند که همسر و فرزندان من ممکن است با این طولانی شدن سفر به سختی بیفتند مقداری برنج دستشان گرفته بودند. بعد از این طرف من منزل نیستم و خانوادهام در منزل هست، شاید فی الجمله کراهتی استفاده شود که خودشان بروند، به خانماشان گفته بودند تو هم بیا با هم بریم، آمده بودند به نزدیک در منزل این آقا که رسیده بودند خودشان ایستاده بودند و این کیسه برنج را به خانمشان داده بودند و گفته بودند برو در منزل این آقا در بزن و این کیسه را بده و برگرد.
ما چقدر از این کارها کردهایم؟! شما یک پرونده باز کنید؛ چقدر کار از دست ما برای برادر دینی ما ساخته بوده که انجام ندادهایم؟!
کی شده است من طلبهی مدرس فاضل شهرستانی با خودم فکر کنم و بگویم چند تا طلبهی غریب هم از شهر من آمدهاند قم، کسی نیست دست اینها را بگیرد. برای رضای خدا بروم درب منزل و درب حجرهی یکی دو تا از اینها و سلام و علیکی داشته باشم، احوالپرسی کنم و وضعیت درس و برنامه و کار اینها را بررسی کنم، یا نه من باید در منزل بنشینم و متوقع باشم اینها که آمدهاند، برای دست بوسی به خدمت ما مشرف بشوند.
دیگر میمانیم! یعنی با این روحیه اگر اعرفُ العرفا بیاید و مؤثرترین وردی که دل سنگ را آب میکند به من بدهد و بگوید هزار بار تکرار کن و من هزار و یک بار هم تکرار کنم به هیچ جا نمیرسم.
لذا قبل از اینکه به آن موارد بپردازیم، ابتدا باید اینجاها را حل کنیم.
سلوک شخصی و سلوک خانوادگی و سلوک اجتماعی ما با برداشت از روایات چگونه است؟!
وضعیت خودمان را با نگاه به روایات نسبت به این سه مورد حل کنیم و هر کس این سه مورد را حل کرد مطمئن باشد آنجا که نیاز باشد خودشان یک کسی را سر راهش سبز میکنند و در مسیرش میآورند و میگویند بیا دست این آقا را بگیر، این آقا ادامهی مسیر را دیگر نمیتواند و تو کمکش کن.
توجه به دیگران
امام صادق علیه السلام در کافی ج2ص666 بَابُ حَقِّ الْجِوَار میفرمایند:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ:
«إِنَّ يَعْقُوبَ (ع) لَمَّا ذَهَبَ مِنْهُ بِنْيَامِينُ نَادَى يَا رَبِّ أَ مَا تَرْحَمُنِي أَذْهَبْتَ عَيْنَيَّ وَ أَذْهَبْتَ ابْنَيَّ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ أَمَتُّهُمَا لَأَحْيَيْتُهُمَا لَكَ حَتَّى أَجْمَعَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمَا وَ لَكِنْ تَذْكُرُ الشَّاةَ الَّتِي ذَبَحْتَهَا وَ شَوَيْتَهَا وَ أَكَلْتَ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ إِلَى جَانِبِكَ صَائِمٌ لَمْ تُنِلْهُ مِنْهَا شَيْئا».
لحظهای که بنیامین رفت دیگر یعقوب همهی امیدش قطع شد، خطاب به خداوند فرمود خدایا دیگر به من رحم نمیکنی. چشمانم که از دستم رفت، یوسف هم که رفته بود و بنیامین مانده بود که او هم رفت. خدا یا به من رحم نمیکنی؛ انقطاع تمام.
«فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ أَمَتُّهُمَا لَأَحْيَيْتُهُمَا لَكَ حَتَّى أَجْمَعَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمَا» نگران نباش به وصال میرسی، اما (این اما خیلی مهم است، آنها پیغمبرند و مراتبی دارند، اگر مشکلی برای آنها پیدا میشود- اسمش را ترک اولی یا چیز دیگر میگذارید- بعداً به آنها تفهیم میشود چون مرتبهی بلندی دارند. حالا اینجا دیگر جایی است که خداوند مشکل یعقوب را بگوید همهی این مشکلات به این خاطر است «وَ لَكِنْ تَذْكُرُ الشَّاةَ الَّتِي ذَبَحْتَهَا وَ شَوَيْتَهَا وَ أَكَلْتَ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ إِلَى جَانِبِكَ صَائِمٌ لَمْ تُنِلْهُ مِنْهَا شَيْئا». یعقوب یادت میآید که گوسفندی را گرفتید و ذبح کردید و با اهل و عیال خوردید و یک خانهای در نزدیک شما بودند و گرسنه بودند و چیزی نداشتند بخورند.
دوستان گاهی متأسفم این را عرض میکنم، چقدر روایات در مورد صدقه داریم؟ و چقدر روایات داریم که صدقه «مما تحبون» باشد؟ مشکل خودمان را بفهمیم کجاست؟! ببینیم به اندازهی خودمان، امکاناتی که داریم، از این امکانات علمی و مالی و آبرویی خودمان چقدر صدقهاش را کنار گذاشتهایم؟ در منبر روایاتش را چنان از حفظ و معنعن برای مردم میخوانیم که مردم کیف میکنند، ولی آقای طلبه در هر حدی از زندگی که هستیم نسبت به مال خودمان چقدر همان نگاهی که به مردم یاد میدهیم خودمان به آن عمل کردهایم؟!
چقدر در همین حوزه از ما پایینتر هستند و چقدر از ما گرفتار هستند؟ نیستند واقعاً؟! چقدر در بین مردم از ما گرفتار هستند؟ نیستند؟! چقدر به وظایف مالی خودمان عمل کردهایم؟ و چقدر صدقه از «مما تحبون» دادهایم؟
خاطره
یک کارمند کمیته امداد میگفت فلان کوچه خانهی بعضیها که میروم مطمئنم صندوق را که باز میکنم پول نو و مرتب و جالب هست که سریع میشمارم، ولی خانهی بعضیها که میروم هر پول کهنهای که گوشهی آن قطع شده است و هیچ کس از انسان نمیگیرد همان پول را گذاشته قربة الی الله صدقه داده است!
چرا کلاه سر خودمان میگذاریم! سر خدا مگر میشود کلاه گذاشت! اینها واقعاً صدقه است؟!
حکایت
بنده همین الان حوزهی علمیه مشهد استادی را میشناسم که آدم بسیار فاضل وارستهای است، زندگیاش هم زندگی سطح متوسط است، خانودهاش گله میکردند و میگفتند شهریه که میآید دیگر شهریه نیست، خودمان هم به شدت گرفتاریم ولی میبینیم شهریه نیست، ایشان میگوید وقتی میبینم طلبههایی هستند وضعیتشان اینگونه هست من نمیتوانم ببینم. همین الآن در همین موقعیت شده است چیزی را فروختهاند برای اینکه زندگی روزمرهشان بگذرد.
کدام یک از ما این کارها را میکنیم؟ دوستان اگر اینها را حل نکنیم کارمان با وِرد به جایی نمیرسد. گوشهایمان را باز کنیم و پنبه را از گوشمان در بیاوریم، اینها را باید حل کرد تا به جایی رسید. اگر اینها را حل نکنیم دنبال هر کسی بگردیم و هر جا برویم و هر گونه دستور العمل بگیریم ثمره و نتیجهای برای ما ندارد.
[1] این سخنان در تاریخ دوشنبه 4/3/1388 - 30/5/1430 در درس خارج فقه مطرح شده است.