نقد سخنان اخیر آقای محمد مجتهد شبستری

این سخنان در دانشگاه صنعتی اصفهان بیان شده و در آن نسبت به عصمت پیامبر گرامی اسلام تشکیکاتی شده است.

 لطفا با توجه به اهمیت مطلب بعد از مطالعه حتما نظر دهید. 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين
و صلّي الله علي سيّدنا و نبيّنا حبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا
أبي القاسم المصطفي محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم و علي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين
صلاةً ترغمُ انوفَ الجاهدين الّلهمّ وفّقنا للعلم و العمل به

 

 

خوب بحث ما که در تنبیه پنجم مطلب دوّم رسید به اینجا که ملاقی با مشتبه حکمش چیست؟ وارد مقدّمه‌ای شدیم که ملاقی نجس اگر نجس است به چه دلیل است؟ می‌خواستیم کلام ابن زهره را در غُنیه مطرح کنیم و توضیح مقدّمی بدهیم برای تبیین بحث که امروز به مناسبت یک بحث دیگری را عنوان می‌کنیم و انشاءالله امیدواریم استفاده بشود فی الجمله از این بحث و بحث را بعداً پی می‌گیریم.

 

یک سخنرانی‌ای در دانشگاه اصفهان انجام شده است تحت عنوان: «انتظار ما از پیامبران».

متن سخنرانی را که من دیشب به دستم رسید یعنی با این خصوصیّات عرض کنم که گفتند سایتی به نام تابناک متن سخنرانی را با صوت آورده است و از آن متن پرینتی گرفته شده بود و من مطالعه کرده‌ام مجموعه‌ی آن بحث را.

 

اشکالات عمده و مهمّی در مجموعه‌ی این بحث وجود دارد که من به قسمتی از مطالب این گوینده اشاره می‌کنم و به طور مختصر در این رابطه عرائضی را عرض خواهم کرد.

 

ایشان به مناسبت بحث انتظار از پیامبران می‌گوید که معنای پیامبر بودن این نیست که پیامبر به همه‌ی حقائق رسیده باشد. نه، پیامبر هم یک جستجوگر بوده؛ این‌جور نیست که تمام حقائق برایش روشن بوده است. نه، یک سری حقائق برای شخص پیامبر هم روشن نبوده.

به چه دلیل؟ می‌گوید روایتی داریم، این تعابیر از ایشان است ما نسبت به نبی گرامی اسلام این‌جور تعبیر نمی‌کنیم، ایشان تعبیر می‌کند خودش می‌گفت: «إنَّهُ لَیُغامُ عَلَیَّ و إنّی استغفر الله کلَّ یومٍ سبعین مرّة» تاریکی‌ها درون مرا فرا می‌گرفت، این جور ترجمه می‌کند روایت را، مرا احاطه می‌کند و هر روز برای رفع این تاریکی‌ها و زدودن این پرده‌های تاریکی از درونم روزی 70 بار استغفار می‌کنم.

که حالا چه رابطه‌ای است بین زدودن پرده‌های تاریکی با استغفار، استغفار چه جور پرده‌های تاریکی را از دل می‌زداید؟ به این‌ها می‌رسیم.

این مطلب را که ایشان در یک جمع دانشجویی القاء می‌کند طبیعی است این سؤال برای بعضی که متدیّن‌اند ایجاد می‌شود که پس معنای عصمت پیغمبر یعنی چه؟ این که تا حالا ما می‌شنیدیم پیغمبر معصوم است این یعنی چه؟

از ایشان سؤال می‌شود که آقا این حرف‌های شما در این قسمت با عصمت پیغمبر چه جوری سازگار است؟

ایشان جواب می‌دهند. عین عبارت‌هایشان طبق آنچه این سایت آورده است این است. ایشان می‌گوید ببینید خانم‌ها آقایان آن چه مسلّم است و از قرآن و از اظهارات خود پیامبر به دست می‌آید پیامبر در آن وظیفه‌ی اصلی‌ای که به عهده داشته است عصمت داشته است.

به این معنا، حالا آن وظیفه را توضیح می‌دهد، به این معنا که او وظیفه‌اش دعوت به خدای یگانه بوده است. هیچ وقت دعوت به خدای یگانه را منحرف نمی‌کرد به دعوت به غیر خدا. عصمت به این معنا درست است. پیامبر همیشه به خدا دعوت می‌کرده است. سراسر قرآن را برّرسی کنیم پیامبر از این اصل منحرف نشده است. پس در این دعوتش معصوم بود و از آن راه  منحرف نمی‌شد.

خوب تا این‌جا معنای عصمت را به دست می‌دهد ایشان. می‌گوید عصمت این است که در وظیفه‌ی اصلی‌اش پیغمبر راه درست می‌رفته، منحرف نمی‌شده. وظیفه‌‌ی اصلی پیغمبر دعوت به خدای یگانه است. در این اصل که دعوت به خدای یگانه است پیغمبر هیچ‌ گاه از این اصل منحرف نمی‌شده است. امّا عصمت در سایر موارد غیر از این آموزه که دعوت به خدای یگانه است در سایر دستوراتی که پیغمبر اعلام می‌کند در اعمال و رفتار خودش نه، عصمت قبول نمی‌شود.

چرا عصمت فقط حصر در این امر می‌شود؟

می‌گوید آن‌چه که از قرآن به دست می‌آید این است که فقط در دعوت به خدای یگانه پیغمبر معصوم است و هیچ‌گاه نمی‌شود پیغمبر دعوت به شرک کند.

خوب چرا در سایر امور معصوم نیست؟

این‌جور استشهاد می‌کند. در خود قرآن پاره‌ای از تعبیرات این‌چنین در باره‌ی برخی از انبیاء گفته شده است که فلان نبی فلان جا گناهی داشته است بعد استغفار کرده است.

در مورد پیامبر گفته شده است:

«لِیَغفِرَ اللهُ ما تَقَدَِمِ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّر»

پس پیغمبر گناه داشته است.

ممکن است از پیامبر یک گناهی هم سر می‌زده است که به آن وظیفه‌ی اصلی او و دعوت اصلی او هیچ لطمه‌ای نمی‌زده. شاید بتوان گفت «قُل انَّما أنا بَشَرٌ مثلُکُم» هم به همین معناست که من انسانی هستم که ممکن است خطایی از من سر بزند.

بعد توضیح می‌دهد می‌گوید ببینید این گریه‌های انبیاء، عبادت‌های انبیاء، استغفارهای انبیاء و اولیاء، دعاهای حضرت امیر این‌ها تصنّعی که نمی‌شود باشد. اگر معصومند که همه‌ی این‌ها تصنّعیست. دیگر رسیده اند به آن‌جا که باید برسند این گریه‌ها برای این است که به ما یاد بدهند مثلاً؟ خوب این‌که می‌شود یک تصنّع دیگر و واقعاً با شأن پیغمبر و پیغمبران و اهل بیت و امیرمؤمنان ناسازگار است.

 

 

لذا در این قسمت بحثش این آقا دو تا نکته‌ی بحث دارد:

یک: عصمت فقط منحصر در یک امر است آن هم فقط دعوت به خدای یگانه است. در این امر پیغمبر معصوم است و هیچ وقت مردم را به شرک دعوت نمی‌کند. دیگر در سایر موارد ممکن است خطا انجام بدهد، گناه انجام بدهد. شاهد قرآنی، شاهد روایی هم داریم.

این یک قسمتی از سخنان این آقا که بالاخره در یک جمعی از دانشجویان این آقا بحثش را ارائه کرده است.

این‌جا دقّت کنید یکی دو نکته‌ی حاشیه‌ای بعد وارد اصل مطلب بشویم:

 

نکته‌ی اول:

ما اگر بحثی داریم در مقابل این گفته تصفیه حساب با یک گروه سیاسی نیست، این را خوب توجّه داشته باشید. چون در بعضی نوشته‌ها دیدم شروع کرده اند به تصفیه حساب سیاسی. آقا شماها همه فلان گروه سیاسی هستید، نمی‌دانم اصلاح طلبید، همه‌ی شما این‌جوری هستید، اگر نیستید مواضعتان را روشن کنید.

اگر ذرّه‌ای احتیاط باشد اجازه نمی‌دهد که یک طیفی را متهم کنیم که شما همه‌تان این‌جوری می‌گویید. نه، همچین چیزی نیست. این آقا که گفته ملتزَم به این حرفهاست. تا کسی نگفته باشد ما نمی‌توانیم بگوییم او هم، فلانی هم ملتزم به این حرف است نه.

البته توقّعمان این است از آنانی که در معرض ارتباط با این افرادند موضع‌گیری کنند. این توقّع به جایی هم هست. اگر قبول ندارید و فی الجمله ارتباطی با این افراد دارید موضع‌گیری کنید بگویید آقا ما قبول نداریم این حرفهای این آقا را به این دلیل.

یا اگر یک جایی یک کسی خیلی در معرض بود و سکوت ممتد کرد این هم ممکن است تلقّی بشود به نحوی که علامت رضاست.

امّا ما نمی‌خواهیم الآن تو این موقعیّت با این بحثها تصفیه حساب سیاسی با یک گروه با یک جناح با یک عدّه کاری داشته باشیم. ما می خواهیم ببینیم این مطلب و این حرفی که این آقا گفته، برداشتی که از قرآن دارد همین است یا نه. این یک نکته.

 

نکته‌ی دوّم:

واقعاً وقتی مجموعه‌ی این صحبت را خواندم خیلی برای این جریان روشنفکری در ایران تأسّف خوردم.

به عنوان یک آدمی که سرش تو کتاب است بالاخره با خیلی از این حرفها آشنایی دارد با شبهاتی که غربیها از "اِمیل دِرمِنگام" گرفته تا "اسقف یوسف دُرّةُ الحدّاد" و "پدر لامِنس بلژیکی" گرفته تا سایرین بالاخره حرفهای این‌ها را هم می‌خواند و می‌بیند و اهل مطالعه هست در یک حدی در حدّ خودش شاید سالهاست که در شبانه روز عمر خودش از 24 ساعت حداقل شانزده هفده ساعتش به مطالعه می‌گذرد خیلی تأسّف خوردم برای این نماد روشنفکریها در ایران.

یعنی واقعاً احساس کردم که خدایا اینها را که یک جمعی به عنوان نماد روشنفکری دارند امروز مطرح می‌کنند محتوای علمی‌شان چقدر است؟ سوادشان چقدر است؟ و آدم تأسّف می‌خورد. که حالا یک جمعی هم کف می‌زنند پای صحبتهای اینها. ...

این آقا به عنوان نماد روشنفکری غیر سیاسی در ایران است. حالا تأسّف خوردم واقعاً برای این‌جور نماد روشنفکری و ای کاش یک ذرّه مطالعه کنند ای کاش یک ذرّه حرف تازه‌ای، مطلب جدیدی، حرفی که قابل ارائه باشد بزنند و بعد از این بدتر این‌که چرا این بحثها در یک جمعی که، بالاخره جوانهای دانشجو جوانهای اهل پژوهشند امّا سطح مستوی چقدر است؟

ای کاش آن گروه مربوطه می‌گفت آقا یک کس دیگر هم دعوت کنیم عیبی ندارد حرفهایشان را بزنند، بنده خودم مخالف نیستم بیاید حرفهایش را بزند ولی ای کاش یک کس دیگر را هم دعوت می‌کردند می‌گفتند یک آقایی می‌خواهد بیاید و تردید ایجاد کند در مطالبی که تقریباً ضروری یک فئه و یک گروه و یک جمع متفکّر است. یک آقای دیگر هم بیاید اشکالی ندارد دو تا صندلی آنجا بگذارند ایشان حرفهایش را بزند آن آقای دیگر هم با احترام از ایشان اجازه بخواهد بگوید آقای اســــــــــــــتاد اجازه می فرمایید من هم یک پنج دقیقه در جمع این افراد مطالب شما را نقد کنم، بگویم شما جواب بدهید مثلاً.

ای کاش اگر می‌خواهند این بحثها باشد به این شکل باشد که بالاخره تا مخاطبین استفاده‌ی مطلوبتری از قضیّه ببرند و اغراء به جهل نباشد.

 

 

بحث عصمت بحث مبسوطی است در حدّ فرصت می‌خواهم اشاراتی به بحث عصمت داشته باشم.

ایشان معلوم می‌شود که دیگر قرآن را زیر و رو کرده که می‌گوید آن‌چه از قرآن مسلّم به دست می‌آید و اظهارات خود پیغمبر این است که پیغمبر فقط در اینجا عصمت داشته لاغیر.

ما می‌خواهیم به ایشان عرض کنیم که ظاهراً که قرآن شما با قرآن ما یکیست دیگر دو تا قرآن که نیست بالاخره این‌جور نیست که ما یک قرآن داشته باشیم شما یک قرآن دیگر داشته باشید. حالا که این‌جوری هست ما خواهش می‌کنیم یک نگاه دیگری به قرآن داشته باشید شما.

 

ما ادّعا می‌کنیم که آن‌چه از قرآن استفاده می‌شود صریحاً این است که در دو محور پیامبر گرامی اسلام و انبیاء الهی بلکه جمعی دیگر از غیر انبیاء (جز در تلقّی وحی که در غیر انبیاء تلقّی وحی معنا ندارد) ولی در دو محور همه‌ی انبیاء معصومند خطا، اشتباه، نسیان دَرِشون راه ندارد:

 

محور اوّل:

تلقّی وحی با تمام محتوایش، همه‌ی دستورات دینی و همه‌ی آموزه‌های دینی‌ای که پیغمبر آنها را تلقّی می‌کند از وحی، در تمام تلقّی این آموزه‌ها پیغمبر نه خطا دارد، نه اشتباه دارد، نه نسیان دارد. تلقّی می‌کند وحی را با همه‌ی دستورات الهی. مادام که این دستورات در وعاء و قلب نبیّ مکرّم اسلام است تمام این دستورات تا مرحله‌ی ابلاغ به مردم و ایصال به مردم محفوظ از خطا و نسیان و اشتباه و سهو است تا این دستورات را به مردم می‌رساند، این محور اوّل؛ تلقّی می‌کند، همه‌ی دستورات را حفظ می‌کند، به مردم می‌رساند در تمام این مقطع پیغمبر معصوم است. نه در تلقّی وحی نه در نگه داشتن نه در ایصال به مردم هیچ خطا، اشتباه هیچ سهو و نسیانی وجود ندارد همه‌ی دستورات را منضبط می‌گیرد به مردم می‌رساند. این محور اوّل که از قرآن استفاده می‌شود.

 

محور دوّم:

پیامبر در عمل به تمام اومر و نواهی الهیّه عملاً ملتزم است نه تخلّف از هیچ واجبی دارد و نه مرتکب هیچ سوء و گناه صغیره، فاحشه یا گناه کبیره به هیچ وجه مرتکب این‌ها نمی‌شود حتّی توهّم و به خیال آوردن گناه هم از سوی نبیّ اکرم به نصّ قرآنی به هیچ وجه وجود ندارد و نبیّ مکرّم اسلام و سایر انبیاء در این محور هم معصوم مطلقند. ادلّه ی این را ذکر می‌کنیم.

 

امّا آن نکاتی که این آقا به آن اشاره کرده که پیغمبر و پیامبران معصوم نیستند دلیلش هم این ادلّه است که فلان جا داریم فلان پیغمبر گناه انجام داده است

«لِیَغفِرَ لَکَ ما تَقَدَّمَ وَ ما تَأَخَّر»

این‌ها را هم توضیح می‌دهیم ولی نکته‌ای که هست این است که چقدر خود قرآن جالب بیان می‌کند

«هو الذی اَنزَلَ عَلَیکَ الکتاب مِنهُ آیاتٌ مُحکَمات هُنَّ اُمُّ الکتاب و

اُخَرُ مُتَشابِهات فامّا الّذین فی قلوبِهِم زیغٌ فیَتَّبعونَ ما تشابه منه»

چرا «یَتَّبعونَ ما تشابه منه»؟

«ابتغاء الفتنة و ابتغاء تعلیله و ما یعلَمُ تأویلَهُ الا الله و الراسخون فی العلم»

 

این‌ها استدلال نه بلکه تشبّث به یک سری آیات متشابه است که آنها را هم در جای خودش توضیح خواهیم داد و خواهیم گفت آیات متشابه با توجه به آیات محکمه باید معنا بشود.

 

حالا قسمت اوّل بحث: چگونه آن دو محور از آیات قرآن استفاده می‌شود؟

وجوه مختلفیست برای استفاده‌ی عصمت در آن دو محور از آیات قرآن.

به سه وجه اشاره می‌کنیم خواهشم این است دوستان تأمّل کنند بعد از تأمّل مطلبی داشته باشند می‌شنویم ...

 

وجه اوّل: شما قرآن را مطالعه بکنید دو سه آیه‌ی قرآن را کنار هم بگذارید آن کسی که با الفبای ادب عربی آشناست از این آیات قرآن چه می‌فهمد؟

 سوره‌ی حجر آیه‌ی 42 و 43:

«قالَ رَبِّ فَاَنظِرنی اِلی یَومِ یُبعَثوُنَ *

قالَ فَاِنَّکَ مِنَ المُنظَرینَ *

اِلی یَومِ الوَقتِ المَعلوُمِ *

قالَ رَبِّ بِما اَغوَیتَنی لَاُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الاَرضِ وَ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ *

اِلّا عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصینَ»

[حجر/36-40]

[شیطان از خدا درخواست کرد که پروردگارا پس مرا تا روز قیامت که

خلق مبعوث می‌شوند مهلت و طول عمر عطا فرما * خدا فرمود آری

ترا مهلت خواهد بود * تا به وقت معین و روز معلوم * گفت خدایا

چنانکه مرا گمراه کردی من نیز در زمین در نظر فرزندان آدم جلوه می‌دهیم

و همه آنها را گمراه خواهم کرد * بجز بندگان پاک و خالص تو را]

 

اصطلاح «مخلَص» را در قرآن خوب و دقیق پیگیری بکنید:

«واذکُر فی الکتابِ موسی إنَّهُ کانَ مُخلَصاً و کانَ رسولاً نبیّا

إنَّهُ مِن عبادِنا المخلَصین واذکُر عبادَنا ابراهیمَ و اسحاقَ و

یعقوبَ اولی الایدی و الابصار انّا اخلصناهم بخالصه

ذکر الدار و انَّهم عندنا لمن المستفینَ الاخیار المصطفین»

 

در آیه‌ی 42 و 43 سوره‌ی حجر گفتگوی شیطان است. حالا باز این آقایان شیطان را هر جور معنا بکنند. دیگر تو قرآن آمده و در آیات مختلفی کار شیطان این‌گونه آمده است که شیطان کارهای فاسد را زینت می‌کند به عنوان یک کار نیکو جلوه می‌دهد و از این راه انسانها را اغوا می‌کند. آن وقت گفتگو این است «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ» من این بساط اغوای خودم را بر تمام جهانیان خواهم داشت «اجمعین» به هر نحوی، هر کسی در دام اغواء من گرفتار می‌شود «الّا عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصینَ» که حالا این «منهم» از نظر ادبی توضیح می‌دهند، تفاسیر را نگاه کنید نمی‌خواهم واردش بشوم خودتان مراجعه می‌کنید توجّه می‌کنید به آن. از آیه استفاده می‌شود یک جمعی هستند تحت عنوان «عبادَ اللهِ المُخلَصین» که هیچ اغواء شیطان به این جمع اصابت نمی‌کند.

 

ما سؤال می‌کنیم اگر یک جمعی بودند تحت اِطار اغواء شیطان در نیامدند به هیچ وجه شیطان نتوانست عمل زشت را برای اینان زینت کند و این‌ها به دام شیطان بیفتند این معنایش چیه؟

آن قسمت دوم در عمل دقّت کنید الآن محور بحث آن است برمی‌گردیم به قسمت اوّل در تلقّی وحی و آن‌ها توضیح می‌دهم.

 

إن قُلت اگر کسی بگوید عامل اغوا همه‌اش شیطان نیست نفس أمارة هم ممکن است عامل اغوا باشد، انسان دیگری هم ممکن است عامل اغوا باشد در آیه می‌گوید «عبادَ اللهِ المُخلَصین» را شیطان نمی‌تواند اغوا کند، شیطان بیرونی، نفس أمّارة‌شان ممکن است آنها را اغوا کند. یعنی از ناحیه‌ی اغواء شیطان آنها معصومند امّا از ناحیه‌ی اغواء نفس أمارة و تحریک نفس أمارة یا تحریک یک انسان دیگر، فضا سازی یک انسان دیگر معصوم نیستند.

سوره‌ی یوسف آیه‌ی 24 جواب می‌دهد:

«کَذلِکَ لِنَصرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحشآءَ اِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصینَ»

[ما از او منصرف می‌کنیم سوء و فحشاء را که همانا او از بندگان مخلص ما است]

«إنَّ» به منزله‌ی تعلیل است اینجا؛ ادب عربی را ببینید. ما سوء و فحشاء را از یوسف منصَرَف می‌کنیم.

چرا؟ چون «مِن عبادنَا المُخلَصین» است.

«السُّوء و الفَحشآء» اطلاق دارد یا اطلاق ندارد؟

«السُّوء» در زبان عربی لغت عربی را ببینید «کُلُّ سیّئةٍ و فعلٍ قبیح».

«فحشاء» را ببینید «ما عَظُمَ قُبحُهُ مِن الاقوال و الافعال»

آیه‌ی شریفه می‌گوید چون یوسف از «عبادٌ المخلصین» است ما هر سوء و فحشایی را از او منصَرَف می‌کنیم. اطلاق دارد، سوء و فحشاء مِن ناحیه‌ی شیطان باشد مِن ناحیه‌ی نفس أمارة باشد مِن ناحیه‌ی فرد ثالث باشد عبادٌ المخلَصین از سوء و از فحشاء منصَرَف است.

می‌گویید ممکن است نفس امّارة نباشد، شیطان نباشد انسانی باشد خودش را در پوشش جالب در بیاورد عمل قبیح را ترسیم کند به عنوان یک عمل نیکو پیغمبر به دامش بیفتد گناه بکند.

آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی نساء آیه‌ی 113 را ببینید:

«وَ لَولا فَضلُ اللهِ عَلَیکَ وَ رَحمَتُهُ لَهَمَّت طآئِفَةٌ مِنهُم اَن

یُضِلّوُکَ وَ ما یُضِلُّونَ اِلّآ اَنفُسَهُم وَ ما یَضُرُّونَکَ مِن شیءٍ»

[و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نمی‌بود گروهی از آنان

(یعنی دشمنان اسلام) همت بر آن گماشته بودند که تو را از راه

صواب دور سازند (ولی به لطف خدا) آنها خود را از راه حق و صواب

دور ساخته و به تو هیچ زیانی نتوانند رسانید]

آقایان قرآن ما و شما که یکی است.

این آیات را دیدید و می‌بینید یا نمی‌بینید؟

معنایش چیست؟

 

آیه می‌گوید اگر فضل الله و رحمة الله نباشد «هَمَّت طآئِفَةٌ مِنهُم اَن یُضِلّوُک» یک جمعی همّتشان این است که تو را به ضلالت بکشانند، اغوائت کنند. «وَ ما یُضِلُّونَ اِلّآ اَنفُسَهُم» بعد جالب این است اطلاق بعدی را ببینید «وَ ما یَضُرُّونَکَ مِن شیءٍ» این ضرر ضرر ضلالتی است روشن است ظاهر آیه است. آیه می‌گوید هر دامی برای توی پیغمبر بچینند به نحوی تو را بخواهند به ظلالت بکشانند، اغوائت کنند «وَ ما یَضُرُّونَکَ مِن شیءٍ» آن وقت یک ذیلی دارد که در معنای عصمت اگر برسیم معنا کنیم ذیل کارساز است «وَ اَنزَلَ اللهُ عَلَیکَ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ عَلَِّمَکَ مالَم تَکُن تَعلَمُ وَ کانَ فَضلُ اللهِ عَلَیکَ عَظیماً»

 

آقایان این سه آیه را کنار هم بگذارید:

 

۱- «اِلّا عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصینَ»

۲- «لِنَصرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحشآءَ اِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصینَ»

۳- «وَ ما یُضِلُّونَ اِلّآ اَنفُسَهُم وَ ما یَضُرُّونَکَ مِن شیءٍ»

 

آیا این سه تا آیه نمی‌گوید پیغمبر ما که شاه فرد عبادُ اللهِ المُخلَص است نه شیطان در او اغوا می‌کند نه نفس أمارة سبب سوء یا فحشاء در او می‌شود و نه انس همچین کاری انجام می‌دهد و این غیر از معنای عصمت است. این یک وجه.

پس پیغمبر نه گناه صغیره نه گناه کبیره نه از ناحیه‌ی شیطان نه از ناحیه‌ی نفس أمارة نه به اغواء دیگری مرتکبش نمی‌شود چون مِن عبادَ الله المخلصین است.

 

استدلال جهت محور اوّل بحث:

پیغمبر در تلقّی تمام دستورات الهی (نه تنها بحث دعوت به خدای یگانه) در این مجموعه تلقّی، أخذ، القاء، معصوم است.

اوّلاً:

«بَعَث اللهِ النّبیین مبشِّرینَ وَ مُنذِرین» فقط بحث دعوت به خدای یگانه نیست که دین را خلاصه کنید در این؛ مردم هر غلطی دلشان خواست انجام بدهند فقط دعوت به خدای یگانه است و تمام. نخیر. «بَعَثَ اللهُِ النّبیینَ مبشِّرینَ وَ مُنذِرین وَ اَنزَلَ معهم الکتابَ بالحقّ» این آیه‌ی دیگر است بعد سوره‌ی جن را ملاحظه کنید «عالِمُ الغَیبِ فَلا یُظهِرُ عَلی غَیبِه اَحَداً * اِلّا مَنِ ارتَضی مِن رَسولٍ (بعد، حالا اینجا، رسول تلقّی غیب می‌کند از خداوند، این‌ها را می‌گیرد) فَاِنَّهُ یَسلُکُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِه رَصَداَ * لِیَعلَمَ اَن قَد اَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم وَ اَحاطَ بِما لَدَیهِم وَ اَحصی کُلَّ شیءٍ عَدَداً از غیب تلقّی می‌کند می‌خواهد به مردم برساند خداوند می‌فرمایند: «یَسلُکُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِه رَصَداَ» از همه‌ی جوانب محافظین اطراف نبی را گرفته‌اند نه تنها نبی ماست، صیغه‌ی جمع بعد همه‌ی انبیاء را می‌گوید.

چرا رصد و حفاظ از همه‌ی اطراف، اطراف این تلقّی غیب را گرفته ‌است؟ «لِیَعلَمَ (تا خدا یقین داشته باشد، بداند) اَن قَد اَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم (آن هم رساله نیست رسالات است، جمع است. همه‌ی آن رسالت‌هایی را که از غیب می‌گیرند تا وقتی ابلاغ می‌کنند در رصدند. تا خدا علم پیدا می‌کند، می‌داند که همه‌ی این رسالات را به مردم می‌رساند.)

این آیه چه می‌گوید؟

می‌گوید هر آن‌چه وحی است هر آن چه بشارت است هر آن‌چه تنذیر است، تلقّی از غیب است تا به مردم رسانده نشود رصد هست لِیَعلَمَ اَن قَد اَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم

این چه می‌گوید؟

آن‌چه قرآن می‌گوید فقط پیغمبر در این نکته که می‌گوید خدا یگانه هست معصوم هست؟ از این منحرف نمی‌شود؟ یک وقت نمی‌آید پیغمبر گرامی اسلام بایستد بگوید از امروز نگویید قولوا لا اله الا الله تُفلِحوا از امروز بروید بت بپرستید؟ فقط همین‌قدر پیغمبر معصوم است؟ یا نه «لِیَعلَمَ اَن قَد اَبلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم» تا وقتی خدا علم به رسالات نداشته باشد رصد و حفاظ هست به نحوی که نه خطا، نه نسیان، نه اشتباه، نه تلقّی سوء هیچ کدام از این‌ها نیست مطلب درست گرفته می‌شود به مردم رسانده می‌شود. این وجه اوّل؛

وجه دومی و سومی در رابطه با عصمت از آیات قرآن استفاده می‌شود و پاسخ روایت

ذکر شده و آیات متشابه مورد استشهاد گوینده در جلسه بعد پیگیری می‌شود.

وصلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین.

 

.............................................................................................................

۱- سخنان حضرت استاد مروی (حفظه الله تعالی) در روز ۱۲/۱۲/۱۳۸۷ در درس خارج اصول بیان شده است.

۲- سخنان آقای محمد مجتهد شبستری در تاریخ ۴/۱۲/۱۳۸۷ در انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان بیان شده است. سخنان ایشان در ابتدای بحث در ذیل جمله ی «انتظار ما از پیامبران» و کلمه ی «تابناک» لینک داده شده است.

۳- عکس آقای محمد مجتهد شبستری

محمد مجتهد شبستری