روش جدید سلفیه

 

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين
و صلّي الله علي سيّدنا و نبيّنا حبيب قلوبنا و طبيب نفوسنا
أبي القاسم المصطفي محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم و علي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين
صلاةً ترغمُ انوفَ الجاهدين الّلهمّ وفّقنا للعلم و العمل به

 

ــــــــــــــــ««»»ــــــــــــــــ

 

دو سه ماهی است كه سلفیه روشی را در پیش گرفته­اند كه تقریباً شیوه جدیدی است. با توجه به اخباری كه از عربستان و كویت و كشور­های جنوب شرق آسیا مثل مالزی رسیده این شیوه این گونه است كه جدیداً شروع می­كنند مقداری از فضائل اهل البیت، محبت آنها و مودت آنها و علاقه­ی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) به اهل بیت را اشاره می­كنند و اینكه ما این مطالب را قبول داریم ولی بعد می­گویند: اما یك عده هستند به نام محبت اهل بیت به نام دوستی اهل بیت معتقداتی دارند و این­ها را به اهل بیت نسبت می­دهند كه اهل بیت پیغمبر از این­ها بیزارند. بعد یك به یك برخی از معتقدات اهل بیت را مطرح می­كنند و می­گویند اینها به ناروا به اهل بیت نسبت داده شده است. نه اهل بیت اعتقاد به این مطالب داشته­اند و نه علمایی كه واقعاً محبت اهل بیت را دارند می­توانند عقیده به این مطالب داشته باشند.

 

امروز به چهار محور از محورهایی كه به عنوان اعتقاد شیعه اینها مطرح می­كنند و می­گویند اهل بیت از این اعتقادات بیزارند و این معتقدات غلوست و كفرست و شرك است مختصرا اشاره می­كنیم و جوابی مختصر بیان می­كنیم:

 

محور اول: اعتقاد به ولایت تكوینی

می­دانید معتقد ما این است كه اهل البیت «ممن اصطفاهم الله» هستند و از طرفی هیچ میل و رغبتی به جز اراده­ی خدا ندارند. لذا معتقد هستیم خدا آنچه را در عالم هستی قرار داده است، امر اهل البیت را اجابت می­كنند. (این معنای ولایت تكوینی است.) یعنی هر نوع تصرفی اهل بیت بخواهند در عالم وجود انجام می­دهند.

البته این غیر از تفویضی است كه برخی معتقدند خدا عالم را خلق كرد «ید الله مغلولة» كنار نشست و همه­ی امور عالم را به انبیا یا به ائمه تفویض كرد. اجماع عند الامامیة بر بطلان تفویض به این معنا است. ولی ولایت تكوینی كه به علت قرب اهل بیت به خداوند و اینكه اراده­ای جز اراده­ی خدا ندارند هر چه بخواهند در كائنات به اذن الله انجام می­دهند، این به عنوان ولایت تكوینی معتقد شیعه است.

 

اینجا دو تا حرف با این آقایان داریم:

مطلب اول: عدم استحاله­ی عقلی ولایت تكوینی

این مطلب را نه فرصتش الآن است چرا كه باید در بحث نبوت در بحث معجزات انبیا به تفصیل مطرح بشود كه خداوند  اختیاری را به عده ای بدهد كه بتوانند در كون مؤثر باشند این هیچ استحاله­ی عقلی ندارد.

ضمن اینكه شك داریم كه مخاطبین ما این حرف­های عقلی را بفهمند یعنی وهابیت اصل این بحث استحاله را بفهمند و عقلشان پذیرش این مطالب را داشته باشند.

متأسفانه مخاطبین ما در این بحث كه الآن سردمدار دفاع اسلام مكتب خلفا، وهابیت و سلفیه ای هستند كه وقتی انسان به افکار اینها نگاه میکند نمیداند بخندد یا گریه كند. كار به متقدّمین سلفیه نداریم بلکه سردمداران درجه یكشان را امروز و در همین عصر متأخر ببینید که افکارشان چگونه است.

یكی از علمای درجه یك ایشان امروز بن باز است كه وقتی مرد دكتر یوسف القرضاوی عالم بزرگ تسنن مقاله ای نوشت-که من حضوری در قطر خیلی به او انتقاد کردم- برخی از عبارت هایش این است: «ودعت الامة الاسلامیة الیوم علماً من اعلامها الافذاذ و نجماً من نجومها الساطعة فی سماء العلم علامة‌ الجزیرة الذی كان جبلاً من جبال العلم و بحراً من بحور الفقه و اماماً من ائمة الهدی و عماداً من اعمدة الدین.». حال چنین فردی با چنین جایگاهی بین سلفیه و وهابیت ببینید تفكرش چگونه است؟ و آیا دنیا به این تفکر می خندد یا نه؟

یك کتاب را دانشگاه مدینه چاپ كرده است با عنوان «الادلة النقلیة و الحسیة علی جریان الشمس و سكون الارض» نام كتاب محتوایش را نشان می­دهد. در صفحه­ی 21 این كتاب فتوای بن باز را نقل كرده است كه بن باز چنین گفته است: «كل من قال باستقرار الشمس و ان اللیل و النهار متسبب من حركة الارض، فقد كفر كفراً و ضلالاً یستتاب فان تاب و الا قتل كافراً مرتداً و یكون ماله فیئاً لبیت مال المسلمین. ان هذا القول الباطل مخالف للنصوص و ایضاً مخالف للمشاهد المحسوس ـ در این مطلب كه مشاهد محسوس چیست می­گوید مردم اعم از كافر و مسلمان به آسمان نگاه کنند ـ یشاهدون الشمس جاریة طالعة و غاربة. یشاهدون أن الارض قارة ثابتة. یشاهدون كل بلد فی جهته لم یتغیر من ذلك شیء.». بعد روایات خودشان به تعبیر او در صحیحین آمده نقل میکند كه «ان الشمس جاریة ‌اذا غربت تذهب و تسجد بین یدی ربها تحت العرش.». وقتی می­گوییم اینها مجسمة هستند اینها منكر هستند.

این فرد را امام من ائمه الهدی می­دانند. ما با چنین عقولی سر و كار داریم. هم بلندگو دارند هم تبلیغات دارند هم پول دارند هم امکانات دارند و در دنیا این موج را به راه می­اندازند. لذا بحث از ولایت تكوینی ـ‌ و لو در جای خودش بحث شده است ـ برای اینها فائده­ای ندارد و نمی­فهمند.

لذا ما آنچه كه می­خواهیم به اینها بگوییم این است كه چرا بی انصافی می­كنید؟ بیاییم ببنیم این چند محوری كه به علت این چند محور شما شیعه را تكفیر می کنید آیا در نوشته­های شما برای دیگران این اعتقادات را دارید یا نه؟

مراجعه کنید مجموعه­ی فتاوای ابن تیمیه 3: 156: «و من اصول اهل السنة و الجماعة التصدیق بكرامات الاولیاء ما یجری الله علی ایدیهم من خوارق العادات فی انواع العلوم و المكاشفات و انواع قدرة و التأثیرات.» و در جلد 11: 325 توضیح بیشتری می­دهد كه: «اما الثالث فمن یجتمع له الامران بأن یعطی من الكشف و التأثیر الكونی ما یؤید به الكشف و التأثیر الشرعی.» کسی كه مؤثر در كون باشد كاشف از این است كه مؤثر شرعی هم هست. «بحیث تقع الخوارق الكونیة» و بعد مثال می­زند به حال پیامبر و بعد حال ابو بكر و عمر.

 سؤال ما این است كه ما كاری به مصداق نداریم ولی این تأثیر كونی كه ابن تیمیه گفته و برای ابوبکر و عمر قائل هستید چیست؟ حال اگر شیعه همین تأثیر را ما برای ائمه اهل بیت قائل باشد این همه جنجال دارد كه شیعه مشرک و کافر است؟

متأسفانه از ما هم برخی که همین حرفها را  می­شوند می­گویند خوب این مسائل را از کتب شیعه بردارید تا وهابیت بهانه­ای نداشته باشد. این مسائل معتقد ماست و با دلیل و برهان این­ها را ثابت میکنیم و نمیتوانیم از این مسائل دست برداریم. این مطالب عقیده­ی ضروری صد در صد ماست.

عجیب است كه همین ولایت تكوینی را خود علمای سلفی برای برخی از افراد قائلند ولی به ما اشكال می­گیرند. مراجعه كنید به طبقات الشافعیه از سبكی 2: 339 می­گوید علمای ما می­گویند اولیا کارهایی می­توانند انجام بدهند و شروع می­كند به شمردن:  «الرابع: انقلاب الاعیان» یعنی مثلاً مجسمه­ی شیر را به یك شیر زنده تبدیل کنند یا احیای موتی دارند بعد مثال می­زند به شیخ عیسی العطار یمنی می­گوید: «ارسل الیه شخص مستهزئاً به انائین ممتلئین خمراً فصب احدهما علی الآخر فقال: بسم الله كلوا فاكلوا فاذن هو سمن لم یر مثل لونه و ریحه». این­ها كفر و شرك نیست؟ حال اگر ما مصداق درست اولیاء الله را پیدا كردیم و گفتیم كه اهل بیت مؤثر در كون هستند و در جاهای آن هم به عللی این آثار را بروز داده­اند كفر است؟

یا در مورد خلیفه­ی دوم صریحاً نقل می­كنند كه تأثیر در كون داشت. داستانی را با سند­های مختلف نقل می­كنند كه مردمی اطراف رود نیل آمدند و به والی شکایت كردند كه سالی یك روز خاص می­رسد كه رود نیل از حركت باز می­ایستد و هیچ خبری از آب نیست و در جاهلیت كنیزی را می­آراستند و در رود نیل می­انداختند تا سخط رود نیل تمام شود و دوباره رود نیل به جریان می­افتاد. حال بعد از اسلام همین اتفاق افتاده است. والی گفت سنن جاهلی كه قابل اجرا نیست برای عمر نامه می­نویسم تا او راهنمایی كند. عمر در جواب نامه نامه­ی كوچكی را گذاشت و در نامه­ی اصلی نوشت این نامه­ی كوچك را به نیل بیندازید. در نامه نوشته بود: «من عبد الله امیر المؤمنین عمر بن الخطاب الی النیل» بعد نوشته بود ای نیل اگر به قدرت خودت ایستاده­ای كه بایست ولی اگر به قدرت خدا ایستاده­ای من به تو می­گویم كه حرکت كن. این نامه را در رود نیل انداختند و رود به حرکت آمد «فجری ستة عشر اذرعاً». این انقلاب در كون هست یا نه؟ این مطلب را ابن سلوم حنبلی در مختصر لوامع الانوار البهیة یا طبقات الشافیعه سبكی.

یا مثال دیگر می­گویند: عمر داشت خطبه می­خواند زمین به لرزه در آمد «ضربها عمر بسوطه و قال: اقری الم عدل علیك فاستقر من وقته.» آن وقت سبكی در طبقات الشافعیه می­نویسد: «انظر الی عمر كیف یخاطب الماء و یكاتبه و یكلم الارض و یؤدبها فاذا قال لك مغرور این اصل ذلك من السنة قل ایها المغتر فی اذیال الجهالات ایطالب الفاروق باصل.» این غیر از عصمت است. بعد می­گوید: اگر هم اصل می­خواهی مگر برای پیامبر شبیه این خوارق عادات پیش نیامد، عمر هم مثل پیامبر.

نووی در شرح صحیح مسلم 11: 108 به مناسبتی بحث کرامات اولیا را مطرح میکند می­گوید صواب این است كه اولیا با قصد خودشان می­توانند کرامت انجام بدهند «بل الصواب جریانها بقلب الاعیان و احضار الشیء من العدم و نحوه.».

از ابرز مصادیق كفر شیعه در زمینه­ی ولایت تكوینی بحث احیای موتی می­باشد و  روایتی ذكر میکنند كه حضرت از یك جا گذشتند و دیدند گاوی مرده است و زنی گریه می­كند حضرت گاو را زنده كردند. بعد می­گویند: ببینید اینها قدرت خدا را برای ائمه­شان قائل هستند و این هم شرك است. دكتر عثمان الخمیس می­گوید: «ماذا بعد ذلك؟».

شما مراجعه كنید به ابن تیمیه در كتاب النبوات 298 می­گوید هر كدام از پیامبران معجزه­ی خاصی برای خود داشت مثلاً پیامبر اسلام معجزه­ی خاصش قرآن و شق القمر بود و بقیه را نیز ذكر می­كند. بعد می­گوید: احیای موتی معجزه­ایست كه بسیاری از پیامبران آن را داشته اند «و ذلك بخلاف احیاء الموتی فانه اشترك فیه كثیر من الانبیاء بل و من الصالحین و قد یكون احیاء الموتی علی ید اتباع الانبیاء كما وقع لطائفة من هذه الامة.». حال اگر ما به سند صحیح  چنین مطلبی را به ائمه اهل بیت انتساب بدهیم این كفر است؟

 ابن حجر هیتمی کتاب جالبی دارد به نام الفتاوی الحدیثیة 108 می­گوید: «ثم الصحیح انهم ینتهون الی احیاء الموتی.».

مثلاً در فقه اهل سنت ببینید یك مسأله خیلی مفصلی دارند با این عنوان كه اگر مرده­ای توسط یكی از اولیای الهی زنده شد و دوباره مرد آیا باید دوباره غسل و كفن شود یا همان غسل و كفن قبلی كفایت میکند.

 

محور دوم: اخبار از مغیبات

اگر می­گویید شیعه می­گوید اهل بیت در عرض خدا و مستقلاً علم غیب دارند. ما چنین چیزی نمیگوییم و این هم شرك است. بلکه می­گوییم در طول خدا و به اذن خدا اینها از مغیبات خبر دارند.

بی انصاف­ها شما كه بسیاری از علمایتان به این مطلب عقیده دارند. معتقدید كه اولیاء الله توان اخبار از مغیبات را دارند در لابلای كتبتان نیز به این مطلب تصریح میکنید. بی انصافی نیست كه سر این بحث جنجال میکنید و شیعه را کافر و مشرك می­خوانید. حرفی نداریم شما بگویید شیعه اشتباه در مصداق میکند چنانچه ما نیز چنین می­گوییم.

مراجعه کنید مقدمه­ی ابن خلدون 471 (ط دار الفكر بیروت) آمده است: «و اما الكلام فی كرامات القوم و اخبارهم بمغیبات و تصرفهم فی الكائنات فامر صحیح غیر منكر.».

مراجعه کنید به فتح الباری شرح صحیح بخاری 11: 341 ح 6173 ذیل حدیث «من عادی لی ولیاً» مطالبی دارد بعد می­گوید: «و فیه دلالة علی جواز اطلاع الولی علی المغیبات باطلاع الله.».

مراجعه کنید به ابن كثیر در البدایة‌ و النهایة 6: 201 می­گوید: «و قد ذكرنا فی سیرة عمر بن الخطاب اشیاء كثیرة من مكاشفاته و ما كان یخبر به من المغیبات.».

ابن قیم كه از ارکان سلفیه است در کتاب مدارج السالكین 2: 489 در شرح حال ابن تیمیه می­نویسد: «اخبرنی غیر مرة بامور باطنة تختص بی مما عزمت علی و اخبرنی ببعض حوادث كبار تجری فی المستقبل. اخبر أن الهزمیة علی التتار و اقسم علی ذلك اكثر من سبعین یمیناً ـ به این تیمیة گفتند بگو ان شاء الله گفت: «ان شاء الله تحقیقاً لا تعلیقاً.» بعد به او اصرار کردند كه از کجا این مطلب را می­گویی گفت: «كتب الله فی اللوح المحفوظ انهم مهزومونۀ.». ابن تیمیه چگونه می­تواند از لوح محفوظ خبر می­دهد؟ این كفر نیست؟ به دین ضرر نمی­زند؟ آیا اگر بگوییم اهل بیت كه مهبط الوحی هستند این قدرت را دارند كفر و شرك است؟

 

محور سوم: صدور معجزات و کرامات از ائمه معصومین

معجزات را بیان میکنند بعد مثل عثمان الخمیس می­پرسد: «ما الفرق بینهم و بین النبی؟». ما سؤال میکنیم شما به کتب اعتقادی و حدیثی خودتان مراجعه کنید در بحث کرامت برای اولیاء الله و اینكه كرامت همان معجزه است و فقط تحدی به نبوت در آن نیست، مگر کتب شما پر از این مطالب نیست؟ چرا عوامفریبی می کنید؟

مراجعه کنید به مجموعه­ی فتاوای ابن تیمیة 3: 156 و ابن حجر هیتمی الفتاوی الحدیثیة 301 عبارت این است: «الحق الذی علیه اهل السنة و الجماعة من الفقهاء و الاصولیین و المحدثین و كثیر من غیرهم إن ظهور الكرامة علی الاولیاء و هم القائمون بحقوق الله و حقوق عباده بجمعهم بین القول و العمل و سلامتهم من الهوات و الزلل جائزة‌عقلا و واقعة نقلاً مفیداً للیقین من جهة مجیء القرآن به و وقوع التواتر علیه قرناً بعد قرن و جیلاً بعد جیل و كتب العلم شرقاً و غرباً و عجماً و عرباً مطبقة بوقوعها متواترة تواتراً معنویاً لاینكره احد الا غبی او معاند.».

تفتازانی در شرح المقاصد 5: 72 توضیح می­دهد كه کرامت ظهور امر خارق العاده است بدون دعوای نبوت بعد می­گوید: «و هی جایزة و لو بقصد الولی.» چون برخی از معتزله تحلیل می­کنند كه هر وقت خدا بخواهد این کرامت صورت می­گیرد ولی تفتازانی می­گوید كه کرامت به قصد ولی صورت می­گیرد. «و من جنس المعجزات» بعد کرامات صحابه را نقل میکند. می­گوید: عمر ارتشش را در نهاوند دید. خالد بن الولید سم خورد ولی ضرری به او نرسید بعد می­گوید: « و اما من علی رضی الله عنه فاكثر من ان تحصی.». عثمان الخمیس بی انصاف اینها را دیده ای یا نه؟

ابن حجر هیتمی در الفتاوی الحدیثیة 302 می­گوید هیچ تفاوتی بین كرامت و معجزه نیست. «اتفقوا علی ان الفارق بینهما هو تحدی النبوة. و لم یشترط احد كون الكرامة دون المعجزة فی جنسها و عظمها و دل ذلك علی جواز استوائها فی ما عدا التحدی كما صرح به امام الحرمین و یجوز اجتماعهما فی عدا التحدی فی سایر الخوارق حتی احیاء الموتی.».

ملا علی قاری حنفی در شرح الفقه الاكبر 131 عبارتی از ابو حنیفه نقل میکند. بعد می­گوید: «ثم ظاهر كلام الامام الاعظم فی هذا المقام موافق لما علیه جمهور العلماء الاعلام من أن كل ما جاز ان یكون معجزة‌ لنبی جاز ان كرامة لولی.».

 

محور چهار: بهم یمسك السماء ان تقع علی الارض

اینجا هم بحث هایی داریم كه دیگر فرصت نیست فقط اشاره میکنیم كه ابن تیمیة‌ در مجوعه­ی فتاوی 4: 379 می­گوید: برخی گفته اند كه ملائکه تقدیر افعال عباد را می کنند، تقسیم ارزاق می کنند، علوم را می آورند «و یحفظون و یمسكون و الجواب: ان صالح البشر لهم مثل ذلك و اكثر منه.». ما همین حرف را می­زنیم كه این صالح البشر اهل بیت هستند.

البته دلیل عقلی هم داریم كه نمیدانیم می­فهمند یا نه؟ و فعلاً‌ آن را بیان نمی کنیم.

 

.....................................................................................

این بحث در تاریخ ۱۴/۸/۱۳۸۶ هـ .ش. مطابق با ۲۴/۱۰/۱۴۲۸ هـ .ق. در درس خارج فقه بیان گردیده است.