بسم الله الرحمن الرحيم

 

جلسه 6

 

31/6/1380 ـ 6/7/1422

 
دلیل چهارم: استعمال­های شرعی

برخی برای اثبات اینکه «غنیمت» به معنای غنائم جنگی است به روایات و استعمال­های شرعی استدلال کرده­اند. ما در اینجا به دو طائفه از روایات می­پردازیم:

طائفه­ی اول: روایاتی که آیه­ی خمس در آنها به غنام جنگی تفسیر شده است

روایت اول: خبر ابی حمزه

وسائل الشیعة 9: 552 / کتاب الخمس / ابواب الانفال و ما یختص بالامام / باب 4 ح 19 (12693): «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ سِهَاماً ثَلَاثَةً فِي جَمِيعِ الْفَيْ‏ءِ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ)....».

این روایت از کتاب الکافی 8: 285 ح 431 نقل شده است.

توضیح: امام 7 ابتدائاً مي‌فرمايند‌: خداوند براي ما حقّي را جعل كرده است. حقّ ما سه سهم است در جميع فيء. در جاي خودش خواهد آمد كه فيء به اتّفاق علمای شيعه و اهل‌ سنّت مال مأخوذ از دار الحرب است. پس از اين‌كه امام (ع) اين حقّ‌شان را اعلام مي‌كنند با «فاء» نتيجه به آيه‌ی كريمه استشهاد مي‌كنند يعني مي‌گويند: خداوند براي ما سه سهم از اموال دار الحرب را جعل كرد سپس فرمود: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ) [الانفال 8: 41].

از اين استشهاد به آيه­ی شريفه چنين استفاده مي‌شود كه در اين آيه سهم اهل البيت (ع) در باب فيء جعل شده و فيء مال مأخوذ از غنائم دار الحرب است. پس غنيمت هم روشن است که به همين معناست.

جواب از روایت اول

اگر چه روايت از جهت دلالت قابل استناد باشد ولی از جهت سند دچار اشکال است.

روايتي كه سندش ضعيف ‌باشد چنان‌چه حكم شرعي را ثابت نمي‌كند، موضوع حکم شرعي را هم نمي‌تواند ثابت كند و اين روايت ضعف سندي دارد از دو جهت:

جهت اول: علي بن العباس ضعیف است.

جهت دوم: الحسن بن عبد الرحمن مجهول است.

فرق بين مجهول و ضعيف روشن است: ضعيف راویي است كه در كتب رجالي تصريح شده است به اين‌كه او ضعيف، متروك الحديث و یا كذّاب است و امثال این تعبیرها و مجهول آن راويي است كه در كتب رجالي اسمي از ضعف يا ثقه بودن اين فرد برده نشده است [1].

پس این روايت در سلسله‌ی سندش مشتمل بر يك ضعیف و بر يك مجهول است و قابل استناد نيست.

به مناسبت ذکر علی بن العباس به دو نکته­ی رجالی برای کارورزی اشاره می­کنیم:

نکته­ی اول: اشتباه محقق خوئی

محقق خوئی در معجم رجال الحدیث 12: 68 ذیل عنوان علی بن العباس وقتی به ذکر راویان از این عنوان می­پردازند به اسم راویی اشاره می­کنند که با واسطه­ی ناشناخته و به صورت مرسل از علی بن العباس روایت می­کند و می­فرمایند: «علی بن محمد بن أبی عبد الله عمن ذکره عن علی بن العباس».

ما بعد از جستجو کتب روایی شیعه به چنین راوی دست نیافتیم.

نکته­ی دوم: اشتباه محقق خوئی

از اين كلام محقق خوئی استفاده مي‌شود كه علي بن محمّد مستقيماً و بدون واسطه از علي بن العبّاس روايت ندارد چون محقق خوئی در عداد راویان از علي بن العبّاس، علي بن محمّد را ذکر نمی­کنند. در حالي كه در کتب روایی  شيعه سه روايت داريم كه علي بن محمّد بدون واسطه از علي بن العبّاس روايت نقل مي­كند. مراجعه کنید به الکافی 8: 187 ح 214 و ص 285 ح 431 و ص 287 ح 432 [2].

روایت دوم: مرسله­ی عیاشی

وسائل الشیعة 9: 534 / کتاب الخمس / ابواب الانفال و ما یختص بالامام / باب 1 ح 43 (12657): « وَ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ أَنَّهُمْ قَالُوا لَهُ: مَا حَقُّ الْإِمَامِ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ؟ قَالَ: الْفَيْ‏ءُ وَ الْأَنْفَالُ وَ الْخُمُسُ وَ كُلُّ مَا دَخَلَ مِنْهُ فَيْ‏ءٌ أَوْ أَنْفَالٌ أَوْ خُمُسٌ أَوْ غَنِيمَةٌ فَإِنَّ لَهُمْ خُمُسَهُ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِين)....».

توضیح: سؤال اين بزرگان از امام (ع) اين است كه حقّ امام در اموال مردم چيست؟ امام (ع) در مقام جواب نام «فيء» و «انفال» را و «غنيمت» را مي‌برند از اين‌كه «غنيمت» در كنار «فيء» و «انفال» ذكر شده است معلوم مي‌شود اين سه مورد هر سه از مأخوذات از دار الحرب مي‌باشد. سپس امام به آيه‌ی شريفه استناد مي‌كنند از ذكر اين سه مورد و سپس استشهاد به آيه شريفه ممكن است استفاده شود كه «غنيمت» در آيه­ی شريفه هم به معنای غنائم جنگی است.

جواب از روایت دوم

اولاً: این روایت از نظر دلالت ضعیف است و به آن وضوح دلالت بر مدعا ندارد.

ثانیاً: اين روايت از تفسير العياشي نقل شده است. صاحب اين تفسير، محمّد بن مسعود العیاشی از ثقات است و طريق صحيحي هم از نجاشي به كتب اين عالم داريم. ولكن محمد بن مسعود العياشي اين حديث را مستقيماً از سه نفر از روات نقل كرده و ایشان معاصر كليني است. پس قطعاً واسطه‌هايي در بين بوده و اين وسائط ساقط شده است. پس روايت مرسله است. روايت مرسله نیز از حجّيّت ساقط است [3].

روایت سوم: مرسله­ی تحف العقول

مستدرک الوسائل 7: 307 / کتاب الخمس / ابواب الانفال و ما یختص بالامام / باب 5 ح 3 (8275): «فَلَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلْمَدِينَةِ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ...)‏‏ ... فَهَذَا يَوْمُ بَدْرٍ وَ هَذَا سَبِيلُ الْغَنَائِمِ الَّتِي أُخِذَتْ بِالسَّيْف‏.».

امام (ع) حكم غنائم دار الحرب را مي‌شمارند سپس استشهاد مي‌كنند به آيه­ی خمس بعد مي‌فرمايند: «فهذا يوم بدر و هذا سبيل الغنائم التي أخذت بالسيف».

از اين روايت به وضوح استفاده مي‌شود كه غنيمت در آيه شريفه مربوط به غنائم دار الحرب است. دلالت اين روايت بر مدّعی تمام است.

جواب از روایت سوم

ابن شعبه الحرانی در تحف العقول 339 نقل شده است. این روایت از جهت سند قابل مناقشه است برای روشن شدن این مناقشه به مقدمه­ای در رابطه ابن شعبة الحرانی و کتاب تحف العقول توجه کنید:

مقدمه: ابن شعبه الحرانی و کتاب تحف العقول

نکته­ی اول: وثاقت ابن شعبه الحرانی

مصنف کتاب تحف العقول، الشیخ ابی محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه الحرانی معروف به ابن شعبه الحرّانی می­باشد و از معاصرین صدوق شمرده می­­شود. متأسفانه در کتب رجالی نامی از این فرد به میان نیامده است و از متقدمین در رابطه با ایشان توثیقی نداریم.

آنچه در رابطه با ایشان وجود دارد، توثیقات متأخرین است:

صاحب وسائل در وسائل الشیعة 30 (خاتمه­ی وسائل الشیعه) در فائده­ی چهارم می­فرمایند: «الشیخ الصدوق» و این تعبیر از توثیق بالاتر است.

همچنین صاحب وسائل در امل الآمل 74 فرموده است: «فاضل محدث جلیل».

الشیخ ابراهیم القطیفی در الوافیة فی الفرقة الناجیة می­فرمایند: «رواه شيخ العالم الفاضل العامل الفقيه النبيل».

توثیق متأخرین مبتنی بر حدس است. در صورتی که توثیق باید مبتنی بر حس باشد. لذا توثیق متأخرین حجت نیست. پس در رابطه با ابن شعبه الحرانی توثیقی نداریم.

نکته­ی دوم: طریق صاحب الوسائل به کتاب تحف العقول

صاحب وسائل طریق خود به ابن شعبه الحرانی و کتابش را مطرح نکرده است. از این جهت سند به صاحب کتاب مرسل است و نمی‌توانیم به آن اعتماد کنیم.



[1]. البته در کنار اصطلاح مجهول، گاهی در کلام رجالیین از اصطلاح مهمل هم استفاده شده است. در میان رجالیین متأخرین در معنای این دو اصطلاح اختلاف شده است. اختلاف در این است که آیا مجهول به معنای کسی است که در کتب رجالی نامی از او نیامده باشد و مهمل کسی است که اسم او در کتب رجال آمده است ولی وصفی برای او ذکر نشده است. برخی همین دو معنا را به صورت بر عکس استعمال کرده­اند. به نظر ما استاد در استعمال این اصطلاح دچار اضطراب هستند. موارد این اضطراب را بعداً تذکر خواهی داد.

ضمناً توجه داشته باشید که از نظر ثمره میان این دو اصطلاح تفاوتی وجود ندارد و سند مشتمل بر مجهول و مهمل هر دو ضعیف شمرده می­شود.

[2]. این عبارت که از محقق خوئی نقل شده است در هر دو چاپ موجود از کتاب ـ چاپ نجف و چاپ تهران ـ به همین نحو است که استاد نقل کرده­اند.

با توجه به این عبارت یک اشکال سومی هم می­شود به محقق خوئی مطرح کرد و آن اینکه در یک مورد در الکافی 1: 105 ح 4 آمده است: «محمد بن ابی عبد الله عمن ذکره عن علی بن العباس» ولی محقق خوئی این عنوان را جزء راویان از علی بن العباس ذکر نکرده­اند.

ولی با توجه به چند نکته به نظر می­رسد که هیچکدام از این سه اشکال بر محقق خوئی وارد نباشد:

نکته­ی اول: مرجع محقق خوئی در استقصای روای و مروی عنه برای روات کتب اربعه است و در این جهت دقت فراوانی به کار رفته است.

نکته­ی دوم: علی بن محمد همان علان الکلینی است. در 11 مورد علی بن محمد از علی بن العباس روایت کرده است. این فرد نیز از مشایخ کلینی است. نتیجه­ی این نکته این است که مسلماً علی بن محمد بدون واسطه از علی بن العباس روایت می­کرده است.

نکته­ی سوم: محمد بن ابی عبد الله در 188 مورد در وسائل الشیعة با یک واسطه از علی بن العباس روایت می­کرده است و فقط در یک مورد از این موارد واسطه مجهول است و گفته است که «عمن ذکره» و در تمام موارد دیگر واسطه محمد بن اسماعیل یا محمد بن اسماعیل البرمکی است. محمد بن ابی عبد الله از مشایخ کلینی است. چهار مورد از این موارد در کتاب الکافی ذکر شده است و بقیه در کتب صدوق. با توجه به این نکه روایت محمد بن ابی عبد الله با یک واسطه از علی بن العباس ثابت است.

نکته­ی چهارم: موارد بسیاری داریم که تکرار کلمات در متن یا سند روایات باعث تصحیف می­شود یعنی دو کلمه در هنگام حروف چینی یا تایپ یک کلمه دیده می­شود.

بعد از ذکر این چهار نکته می­گوییم: به نظر ما این عبارت که در هر دو چاپ معجم رجال الحدیث وجود دارد، یک اشتباه چاپی است و ربطی به محقق خوئی ندارد. در واقع آنچه محقق خوئی نوشته­ بوده­اند این گونه بوده است: «علی بن محمد و محمد بن ابی عبد الله عمن ذکره» و منظور این بوده است که مواردی داریم که علی بن محمد بدون واسطه از علی بن العباس روایت می­کند و مواردی داریم که محمد بن ابی عبد الله با واسطه­ی مجهول از علی بن العباس روایت می­کند.

شاهد چنین تصحیفی این است که اولاً: استقصای محقق خوئی برای ذکر راوی و مروی عنه کتب اربعه است و در کتب اربعه هیچ موردی نداریم که حتی بتوانیم احتمال بدهیم که محقق خوئی با دیدن آن چنین کلامی فرموده باشند.

احتمال وجود نسخه بدل نیز منتفی است زیرا محقق خوئی هر جا نسخه بدلی در سند روایات بیابند در بحث اختلاف النسخ به آن اشاره می­کنند.

ثانیاً: معلوم است که محقق خوئی این عبارت را با دیدن روایت الکافی 1: 105 ح 4 بیان کرده­اند و در این روایت هیچ کس ادعای وجود نسخه­ای دیگر نکرده است.

ثالثاً: با توجه به این تصحیف تمام اشکالات بر طرف می­شود.

[3]. از کلام استاد در این مورد و موارد دیگر یک روش کلی برای استفاده­ی از روایات کتب روشن می­شود. یعنی ما در رابطه با هر روایتی که در هر کتابی مشاهده می­کنیم باید این مراحل را طی کرده باشیم:

مرحله­ی اول: اثبات وثاقت راوی کتاب..

مرحله­ی دوم: اثبات صحت نسبت کتاب به مؤلف. برای اثبات این مطلب دو روش پذیرفته شده وجود دارد:

طریق اول: سندی صحیح بین ما و نویسنده­ی کتاب وجود داشته باشد. در این زمینه از طرقی که صاحب وسائل و محدث نوری در خاتمه­ی وسائل الشیعة و مستدرک الوسائل تا افرادی مثل طوسی و نجاشی دارند و از طرق طوسی و نجاشی تا صاحبان کتب می­شود بهره برداری کرد و البته منابع دیگری هم وجود دارد.

طریق دوم: کتاب به حدی مشهور باشد که برای نسبت کتاب به نویسنده نیازی به سند نداشته باشیم.

مرحله­ی سوم: اتصال و صحت سند به مؤلف کتاب تا امام معصوم (ع).

با توجه به این روش می­توانیم در موارد مختلف به بررسی کتاب­ها بپردازیم. متصدی مرحله­ی اول علم رجال، تراجم و شخصیت­شناسی است و متصدی مرحله­ی دوم علم کتاب­شناسی و کتب اجازات می­باشد و متصدی مرحله­ی سوم علم رجال می­باشد.

استاد در رابطه با روایات کتاب عیاشی همین سه مرحله را بررسی کرده­اند و مرحله­ی سوم را خدشه کرده­اند.

ما بعداً هر جا به این مراحل نیاز داشتیم از آن به عنوان «مراحل اخذ روایت از کتب قدما» یاد می­کنیم و به همین جلسه­ی 6 ارجاع خواهیم داد.