خمس 3
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه 3 |
26/6/1380 ـ 28/6/1422 |
|
نکتهی دوم: مانع خمس غاصب است
امام در تحریر الوسیلة 1: 351 میفرمایند: «و من منع منه درهماً كان من الظالمين لهم و الغاصبين لحقهم» و همچنین صاحب عروه در العروة الوثقی 1: 230 میفرمایند: «و من منع منه درهماً أو أقلّ كان مندرجاً في الظالمين لهم و الغاصبين لحقّهم.».
اثبات این حکم نیاز به اقامهی دلیل خاص ندارد. بلکه آنگاه كه ثابت شد كه خمس واجب است و در بحث قسمت خمس ثابت شد كه سه سهم از خمس ملك امام و سه سهم مختص بني هاشم است، روشن است كه قانون كلي فقهي داريم كه اگر انساني در ملك ديگري یا در مختصات او بدون اذن تصرف كرد، اين فرد ظالم و غاصب حق ميباشد.
البته در يك سري روايات هم به همين قانون كلي اشاره شده است. لذا ما به برخي از اين روايات اشاره ميكنيم. ولي این روایت نياز به بررسي سندي ندارد. زيرا اگر رواياتي مطابق با يك قانون مسلم فقهي بود، انسان به صدور این روایات از سوی معصوم وثوق پيدا ميكند و در این صورت ديگر نياز به بررسي سندي ندارد.
روایت اول: وسائل الشیعة 9: 483 / کتاب الخمس / ابواب ما یجب فیه الخمس / باب 1 ح 1 (12540): «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ 7: مَا أَيْسَرُ مَا يَدْخُلُ بِهِ الْعَبْدُ النَّارَ؟ قَالَ: مِنْ أَكْلٍ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ دِرْهَماً وَ نَحْنُ الْيَتِيم.».
روایت دوم: وسائل الشیعة 9: 484 / کتاب الخمس / ابواب ما یجب فیه الخمس / باب 1 ح 4 (12543): «... عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَشْتَرِيَ مِنَ الْخُمُسِ شَيْئاً حَتَّى يَصِلَ إِلَيْنَا حَقُّنَا.».
روایت سوم: وسائل الشیعة 9: 484 / کتاب الخمس / ابواب ما یجب فیه الخمس / باب 1 ح 5 (12544): «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ 7 قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَنِ اشْتَرَى شَيْئاً مِنَ الْخُمُسِ لَمْ يَعْذِرْهُ اللَّهُ اشْتَرَى مَا لَا يَحِلُّ لَه.».
بله ما در بحثی که در رابطه با خمس در عصر غیبت داریم باید نسبت میان این روایات و روایات تحلیل خمس را مشخص کنیم.
نکتهی سوم: بررسی کلمهی «غنیمت» در آیهی خمس
قبل از ورود به بحث از فصل سوم باید به بررسی کلمهی «غنیمت» در آیهی خمس بپردازیم. این آیه محور مباحث خمس در قرآن کریم است و تفسیر آن محل اختلاف بزرگی میان علمای شیعه و اهل سنت است.
قبل از ورود به بحث مورد نظر به طرح دو مقدمه میپردازیم:
مقدمهی اول: نکات قابل بررسی در آیهی خمس
در رابطه با آیهی خمس هفت نکته باید مورد بررسی قرار گیرد تا تفسیر آیه روشن شود:
نکتهی اول: بررسی معنای علم و توجه به این نکته که آیا شروع این آیه با کلمه «اعلموا» متضمن مطلبی هست یا نه؟
نکتهی دوم: موضوع حکم در این آیه کلمهی «ما» میباشد و بعد با «من شیء» این ما تفسیر شده است. هم «ما» و هم «من شیء» مبهم هستند. آیا ذکر این دو مبهم به عنوان موضوع حکم خمس متضمن مطلبی هست یا نه؟
نکتهی سوم: «ما غنمتم» که موضوع حکم وجوب خمس است به چه معناست آیا به معنای مطلق فوائدی است که به انسان میرسد یا نه مورد خاصی را میفهماند؟ نکته محل خلاف اصلی میان علمای شیعه و اهل سنت است.
نکتهی چهارم: در این آیه برای مصرف خمس به شش مورد اشاره شده است. در رابطه باسه تای اول یعنی الله، رسول و ذی القربی در آیه «لام» ملکیت ذکر شده است ولی در رابطه با بقیهی موارد از «لام» ملکیت استفاده نشده است. آیا این تفاوت متضمن مطلبی هست یا نه؟
نکتهی پنجم: رابطهی میان این آیه و آیهی انفال چیست؟ آیا چنانچه قرطبی در الجامع لاحکام القرآن گفته است آیهی خمس ناسخ آیهی انفال است یا نسبت دیگری میان این دو آیه بر قرار است.
نکتهی ششم: مضمون آیهی فیء نیز مانند آیهی خمس تقسیم فیء در شش مورد است. آیا فیء هم چون خمس به شش قسمت تقسیم میشود یا فیء مختص به امام است؟
نکتهی هفتم: آیا مراد از «یتامی»، «مساکین» و «ابن سبیل» که در آیه به عنوان مصرف خمس ذکر شدهاند، ـ چنانچه اهل سنت گفتهاند ـ یتیم، مسکین و ابن سبیل همهی مسلمین است یا ـ چنانکه علمای شیعه فرمودهاند ـ مراد از یتیم، مسکین و ابن سبیل از بنی هاشم است؟
در صورتی که کلام علمای شیعه به عنوان تفسیر آیه پذیرفته بشود اشکالی مطرح میشود که بعد از این به صورت مفصل وقتی به ذکر شبهات در رابطه با حکم خمس میپردازیم به آن پاسخ خواهیم گفت.
اشکال این است که منظور از این سه گروه فقط بنی هاشم باشد، حکمت جعل چنین حکمی چه خواهد بود؟ زیرا زکات برای همهی مسلمین و تمام کارهای اجتماعی که در جامعه نیاز است از جمله ساخت پل، مدرسه، مسجد، درمانگاه و هزاران مصرف دیگر از ده مورد جعل شده است و از سوی دیگر خمس برای گروهی اندک یعنی بنی هاشم و آن هم چنانچه بعداً خواهیم گفت از معدن، کنز، غوص و از همه مهمتر از ارباح مکاسب و کل درآمد مرد اخذ میشود که از زکات از جهت مقدار بیشتر است و یا لا اقل مساوی با آن است.
ما به مناسبت در مباحث آینده به ذکر همهی این نکات میپردازیم. ولی اینک فقط به نکتهی سوم ـ که مهمترین نکته از میان نکات هفتگانه است ـ را مطرح میکنیم.
مقدمهی دوم: بررسی منابع لغت
قبل از ورود به بحث به این دلیل که مباحث آینده در رابطه با فهم یک لغت از قرآن است باید نظر لغویین در این زمینه را مورد بررسی قرار دهیم. لذا به عنوان مقدمه به ذکر یک مقدمه در رابطه با منابع لغت و بررسی این منابع و ذکر کتب تحقیقی و مورد توجه میپردازیم.
یکی از مقدماتی که افراد باید برای رسیدن به درجهی اجتهاد آن را کسب کنند، قدرت فهم لغت و خصوصیات کلام عرب است. زیرا عمدهی ادلهای که در فقه مورد استفاده قرار میگیرند، کتاب و سنت است که هر دو به زبان عربی میباشد.
برای فهم لغت باید به فحص و تتبع کامل کلمات لغویین بپردازیم ولی کتب بسیاری در رابطه با لغت وجود دارد. به کدام یک از این کتب میتوانیم مراجعه کنیم:
در اینجا ما فعلاً به ذکر پنج کتاب از کتب لغوی ـ که از ارزش علمی و تحقیقی بر خوردار است و فرد با مراجعه به این پنج کتاب میتواند مشکلات لغوی خویش را رفع کند ـ میپردازیم:
1. جمهرة اللغة نوشتهی ابن درید..
2. تهذیب اللغة نوشتهی ازهری..
3. معجم مقائیس اللغة نوشتهی ابن فارس..
4. المحکم و المحیط الاعظم نوشتهی ابن سِیده..
5. صحاح اللغة نوشتهی جوهری.
اگر دستیابی به این کتب دشوار بود میتوانید به یکی از این کتب برای دسترسی به مطالب این پنج کتاب مراجعه کنید:
1. النهایة فی غریب الحدیث نوشتهی ابن اثیر..
2. لسان العرب نوشتهی ابن منظور..
3. القاموس المحیط نوشتهی فیروزآبادی..
4. تاج العروس نوشتهی زبیدی.
ولی به نظر میرسد که از معجم مقائیس اللغة نوشتهی ابن فارس به هیچ وجه بینیاز نخواهیم بود.
توجه داشته باشید که چهار کتابی که در گروه دوم بیان کردیم اگر به نقل مطالب گروه اول بپردازند قابل استفاده هستند ولی در مواردی که خودشان مطلبی را ذکر میکنند، اگر از اجتهادهای شخصی این افراد باشد معلوم نیست قابل اعتماد باشد.